صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اندیشه >>
مرجع ما | وفا و بی وفایی در عصر عاشورا: درس های عاشورا از لسان حضرت آیت الله صانعی
بازدید این صفحه: 4804          تاریخ انتشار: 1395/7/24 ساعت: 12:53:02
وفا و بی وفایی در عصر عاشورا: درس های عاشورا از لسان حضرت آیت الله صانعی

اى انسانها! امام حسین(علیه السلام) این پیام را براى همه ما دارد که: در زندگى اجتماعى و سیاسى، آگاهانه حرکت کنید. حیله به کار نبرید و با شفافیت حرف بزنید.

موضوع: اندیشه

اى انسانها! امام حسین(علیه السلام) این پیام را براى همه ما دارد که: در زندگى اجتماعى و سیاسى، آگاهانه حرکت کنید. حیله به کار نبرید و با شفافیت حرف بزنید. قدرت ها و حکومتها مى روند و عمر دولتها تمام مى شود، اما حق مى ماند: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً»

به گزارش مرجع ما به نقل از شفقنا، آنچه می خوانید درس های عاشورا در بیان حضرت آیت الله صانعی است:

درسهاى حادثه کربلا را باید فصحا و علما، متفکرین، صاحبان قلم و روشنفکران دانشگاه و حوزه بیان کنند تا مردم بیش از پیش با عظمت عاشورا و شخصیت بى بدیل ابى عبدالله(علیه السلام)آشنا شوند.

ما از حرکت امام از مدینه به سوى کوفه مخصوصاً رها کردن و ناتمام گذاشتن اعمال حج، درسهاى بى شمارى مى آموزیم.

یاد مى گیریم که وقتى اصل دین و اساس مکتب با خطر مواجه است، باید حج را هم رها کرد.

ما مى فهمیم وقتى مبناى نگاه به انسانها تغییر مى کند و برخى مى خواهند به نام دین و مذهب، خلق خدا را بنده خود سازند، باید حرکتى جدى انجام داد.

امام حسین(علیه السلام) به ما آموخت وقتى مى خواهند با تفسیر خود، اسلام را معرفى کنند و بر منبر رسول الله(صلى الله علیه وآله) بنشینند و دایه مهربانتر از مادر شوند و روح اسلام را مسخ نمایند، نباید توقف کرد. در اینجا بایدها بى شمار است و حرکت زیباى امام حسین(علیه السلام)تحلیلهاى بسیارى مى طلبد که از حوصله این مطلب خارج است. من مى خواهم از درسهاى دیگر عاشورا بگویم.

قبلا و در موارد مختلف به موضوع وفا، اطمینان و صفا به عنوان درسهایى از حادثه کربلا اشاره کرده ام، ولى اینک مى خواهم به موضوع دیگرى بپردازم. امیدوارم طرح این درسها، امید به زندگىِ صحیح را در ما زنده نگه دارد و آرمانهاى بزرگ آن امام عزیز را احیاء نماید.

در عصر عاشوراى حسینى، ما با نوعى از وفا و بىوفایى روبه رو بودیم که تکرار و بازبینى آن، دل هر انسانى را به درد مى آورد. گروهى که خود با اختیار و قلم خویش فرزند پیامبر را براى اصلاح دین جدش دعوت کردند و در نهایت با بى رحمى فراوان بر خود نیز رحم نکردند و رسم بىوفایى پیشه کردند و بر آن همه اصرار، مُهر بىوفایى زدند و امام را به قتلگاه کشاندند. آدمهاى زبون و پستى که بویى از وجدان و غیرت انسانى، و حتى عربى نبرده بودند.

در میان این دسته، افرادى از علماى ناآگاه هم بودند که دین پیامبر را توشیح و تفسیر مى کردند و به حلال و حرام خدا مى پرداختند. خودْ فروختگانى که اعتقادات خود را هم به سران قدرت ارزانى کرده بودند و فتوا بر قتل فرزند پیامبر مى دادند و او را به نام یک خارجى که بر دین و سنت محمدى خروج کرده ذبح ساختند. در این اوضاعْ امام هم آرام نمى گیرد و به آنها نامه مى نویسد که چگونه شده است که شما حقوق مردم را تعطیل کرده اید و حق ضعیفان را ضایع نموده اید و به ستمگران اجازه دادید تا با استفاده از موقعیت شما، مردم را به سوى نا آگاهى سوق دهند؟

اما در ضلع دیگر این حماسه، انسانهاى بزرگى را در صحنه کربلا شاهدیم که تاریخ در مقابل شخصیت و عظمتشان سر تعظیم فرود مى آورد. بزرگانى که حاضر بودند بارها بمیرند و زنده شوند تا در رکاب فرزند پیامبر بر زشتى ها و پلیدى ها بشورند و سنت رسول الله(صلى الله علیه وآله) را احیا نمایند. آیا مى توان بر آن همه ایثار و از خود گذشتن تحلیلى مناسب ارائه کرد؟ مى اندیشم که آیا مى توان آن همه وفا و عشق را ترسیم نمود و یا چگونه مى توان آن همه را براى این نسل یادآورى کرد؟

آرى عصر عاشورا، مبحث اطمینان را نیز در خود ثبت کرد و به ما نشان داد که چگونه مى توان با اطمینان پشت سر حق قرار گرفت و با قلبى آرام و مطمئن شهادت را پذیرا شد.

عصر عاشورا و حادثه کربلا، صفا را نیز به پیروان تشیع آموخت و یاد داد که انسانهاى باوفا و مطمئن چه صفایى دارند و با چه عشقى به دیدار حق مى شتابند.

انسانهاى باوفاى صحنه کربلا نشان دادند که چگونه با صفاى درونى شان به دفاع از امام حق مى پردازند و در نابودى باطل مصمم مى باشند.

از دیگر درسهاى عصر عاشورا این است که قوام حادثه کربلا را به مرد و زن بدانیم. زن و مرد، با هم حادثه کربلا را خلق کرده اند و در آن نقش داشته اند؛ یکى به شهادت و دیگرى به اسارت. اگر خدا خواسته که حسین را شهید ببیند، زینب، ام کلثوم، سکینه و رباب هم اسراى کربلا هستند: «ان الله قد شاء ان یراهن سبایاً»[۱] و بى جهت نیست که فرموده اند اگر اسارت زینب و کاروان اسرا نبود، ارزش شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) را از بین مى بردند و قدرت تبلیغى بنى امیه نمى گذاشت کسى بفهمد که ابى عبدالله(علیه السلام) شهید شده و چه پیامى داشته است. اگر هم کسى مى فهمید مى گفتند علیه حکومت وقت قیام کرده و به آشوب دست زده است. اما این زینب، ام کلثوم و دختران ابى عبدالله(علیه السلام)هستند که در طول مسافرت، هر جا سخن گفته اند، عالى ترین و زیباترین حماسه ها را خلق کرده اند و راه را براى استفاده از وجدان عقلى و عاطفى مردم هموار نموده اند.

خطبه حضرت زینب(علیها السلام) در بازار کوفه را بنگرید:

«یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر و الخذل … أتدرون و یلکم أىّ کبد لمحمّد(صلى الله علیه وآله)فرثتم و أیَّ عهد نکثتم؟ وأیَّ کریمه له أبرزتم؟ و أىَّ حرمه له هتکتم؟».[۲]

ببینید این زن چگونه بین عقل و عاطفه و عقلانیت و احساسات را جمع کرده است. او مى گوید:

«اى مردم اهل دروغ و نیرنگ! نیرنگْ خلاف انسانیت و عقل است. اى اهل دروغ و اهل مکر!…».

زینب در اینجا از عقلانیت و انسانیت استفاده مى کند:

«اىَّ کبد لرسول الله افرشتم؟»؛ مى دانید چه جگر گوشه اى از پیغمبر را قطعه قطعه کردید و از بین بردید؟

این استفاده از عاطفه است.

همین بانوى عالمه در مجلس یزید بن معاویه و با استفاده از تاریخ فریاد مى زند: «اَمِنَ العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و إمائک و سوقک بنات رسول الله(صلى الله علیه وآله)سبایا»؛[۳] سابقه شما مشخص است. شما کسانى هستید که مخالف رسول الله(صلى الله علیه وآله)و اعمال انسانى بودید و اگر لطف جدّ ما نبود، هنوز در جهالت و وحشى گرى زندگى مى کردید: «انتم الطلقا»، «اَمِنَ العدل یابن الطلقا…».

آرى، این شعار عدالت طلبى اوست و با این گزینه، طرفدارى از حقوق انسانها را فریاد مى زند: اى یزید! تو کنیزهاى خودت را پشت پرده نگاه داشته اى و دختران پیغمبر را در مجلس نامحرم و به عنوان اسیر حاضر کرده اى؟

پرواضح است که یک زن به نام زینب، دختر امیرمؤمنان(علیه السلام)چقدر زیبا و متفکرانه بین تاریخ، عقل و عاطفه را جمع مى کند و در حضور مفسران رسمى دین و ظالمانِ به حقوق اولیه انسانها، از حقیقت دین مى گوید و بر ستمگرى و قلدرى ظالمانْ خط بطلان مى کشد.

به همین جهت است که آگاهانه و با استفاده از شناخت روانىِ ستمگران، وقتى از او مى پرسند این حادثه را چگونه دیدى؟ مى گوید: «مارأیت إلاّ جمیلا»؛ من چیزى جز زیبایى نمى بینم. این کلام آنچنان بر افکار جاهلى نسل بنى امیه وارد شد که دیگر حرفى براى گفتن نداشتند. حاضرانِ در صحنه نیز با شنیدن این کلمات سنگین که هر کدام معنایى به بلندى تاریخ دارد، حزن و اندوهْ سراسر وجودشان را پر کرد. همگان یکبار دیگر دیدند که گویى امیرمؤمنان(علیه السلام) است که در مسجد کوفه خطبه ایراد مى کند، آن هم با آن صلابت و شجاعت.

پس در حادثه کربلا مرد و زن همراه هم هستند و هیچ نگرانى ندارند و پا به پاى هم وارد کارزار مى شوند. در اینجا زهیر و همسرش هم هستند… عصر عاشورا، خیلى ها را به صحنه آورد و چهره بسیارى را تابناک کرد؛ حبیب بن مظاهر و آن همه ایثار، هانى و دنیایى از شجاعت و… ولى عشقبازىِ یک غلام بیشتر خود نمایى مى کند: غلام مسلم بن عوسجه. داستان کوتاهِ آن، چنین است:

«شهر در کنترل مأموران است. مسلم اسب خود را به غلام داد و گفت مى خواهیم به یارى ابى عبدالله(علیه السلام)در کربلا برویم، برو خودت را آماده کن. اما مأمورین بنى امیه و عبیدالله بن زیاد نمى گذاشتند کسى از شهر بیرون برود، ولى او با هر ترفندى بود اسب را در آرامش شب بیرون آورد. آمدن مسلم طولانى شد، غلام دستى به سر و گردن اسب کشید و گفت: اى اسب! غصه نخور! اگر آقایم مسلم بن عوسجه نیامد، من خودم بر پشت تو سوار مى شوم و به یارى ابى عبدالله(علیه السلام)مى رویم».

این گفتگو چه هدف و مرامى را نشان مى دهد؟ این چه مکتبى است که ابى عبدالله(علیه السلام)به وجود آورده است؟ باید بیشتر اندیشید.

اگر در تاریخ با دقت بنگریم درمى یابیم که در عصر عاشورا کدام یک از انسانها در حفظ انقلاب حسینى پیشتاز بوده اند؛ زینب و کاروان اسرا یک پیام داشتند و همان طور که اشاره شد پیام آور پس از عصر عاشورا. البته دختران و زنان اهل بیت(علیهم السلام)نیز هر کدام نقش به سزایى داشتند، به همین جهت است که ما معتقدیم زن و مرد هیچ فرقى با یکدیگر ندارند و آدمیت زنها به اندازه آدمیت مردهاست. این حرف، بعضى از افراد ناآگاه را عصبانى مى کند؛ چرا؟ بحث فقهى که عصبانیت ندارد. ما که نگفتیم بُت بپرستید، گفتیم آدمیت زنها با مردها برابر است. ما در این حادثه دردناک مى بینیم که زنها در دفن شهدا بر مردها مقدم بودند. پس از واقعه کربلا، طایفه بنى اسد براى دفن شهدا تعلل مى کردند. زنها گفتند اگر شما مى ترسید، ما مى رویم و آنها را دفن مى کنیم. با این سخن، مردها تحریک شدند. این حرکت باید در بینش اسلامى زیربناى فکرى ما باشد؛ همچنین در فقه اسلامى در اخلاق اسلامى، در زندگى و برخورد اجتماعى هم باید زیربنا باشد.

زنها به خوبى توانستند در این حادثه نقش مثبتى را ایفا نمایند و با تصمیم بر دفن شهدا، بر ترس و هراس از بنى امیه فائق آمدند و مردها را نیز وادار کردند تا بر ترس و دلهره غلبه کنند.

در حادثه کربلا و پس از کشته شدن امام، رباب مى گوید: من زیر سایبان نمى روم، چون همسرم در مقابل خورشید گرم سوزان افتاده است. مى گویند رباب یک سال در کربلا و در مقابل نور مستقیم خورشید نشست و عزادارى کرد. باید این حرکت را بالاى منبرها بگوییم و البته به شرط اینکه بعد نگوییم زنها بىوفا هستند! و چیزى سرشان نمى شود! باید دهان اینهایى که این حرفها را با آگاهى مى زنند پر از آتش کرد و اگر ناآگاهانه حرف مى زنند، از خدا براى آنها طلب عقل و آگاهى کرد. این وفاى زن است، کدام وفایى بالاتر از این مى شود؟ یک سال در مقابل تابش خورشید نشست و گفت من از این جا تکان نمى خورم. زینب(علیها السلام) گفت برایت سایبان درست کنم، گفت سایبان نمى خواهم، بدن ابى عبدالله(علیه السلام) در آفتاب است، آن وقت شما مى خواهید براى من سایبان درست کنید؟

این یک درس است و باید در سراسر فقه مطرح بشود، نه اینکه فقط بالاى منبر بگوییم. آیا درست است پس از این همه شواهد و قرائن باز هم به یک روایتى که به جعل شبیه تر از واقعیت است و از طریق امامیه هم نقل نشده، استناد کنیم که پیغمبر فرمود:

«اَخِروهن من حیث اخَّرَهن الله»؛ زنها را عقب بیندازید، همان طور که خدا آنها را عقب انداخته است.

وقتى بگوییم پیغمبر فرموده: «اخرهن» با این تعبیر، او نمى تواند قاضى، مرجع تقلید، حاکم و رئیس جمهور بشود؛ چرا که خدا آنها را مؤخر دانسته است! پس مفهوم «المومنون و المومنات والمسلمین و المسلمات، المصدقین و المصدقات» چیست؟ چرا باید سخن یک شخص عامه را که روایت او مرسل است و از نظر برادران اهل سنت هم سندیت ندارد و از طریق امامیه نیز نقل نشده پذیرفت. پس چرا در دهه عاشورا از زینب، ام کلثوم و رباب مى گوییم که آنها چنین کردند و بعد از دهه مى گوییم «اخرهن الله» اصلا زنها ارزش ندارند! باید به خدا پناه برد.

از درس هاى دیگر عصر عاشورا، رعایت حقوق انسانها و حیوان ها است. ابى عبدالله(علیه السلام)در حادثه کربلا عملا حقوق بشر و حقوق حیوانات را هم مراعات کرده است. ایشان وقتى به منزل «ذى حسم» رسید، دستور داد به سربازان دشمن که از راه رسیده اند و تشنه اند آب بدهید، اسبها و مرکبهایشان را هم آب بدهید. بعد فرمود به این حیوانات، آهسته آهسته آب بدهید، چون زیاد گرما دیده اند، اگر یک دفعه آب بخورند ناراحت مى شوند. بگذارید مرکبها آهسته آهسته آب بخورند. در کجاى دنیا مى توان پیدا کرد که به دشمن این گونه نگاه کنند و علاوه بر رعایت حقوق انسانى، حقوق حیوانات را هم با این اوصاف مراعات کنند؟!

درس دیگر حادثه عاشورا، شفافیت با همگان را مى آموزد. ابى عبدالله(علیه السلام) هیچ گاه حیله نکرد و خلاف واقع سخنى بر زبان نیاورد. حرفى را ناگفته براى دوستانش نگذاشت و از اول شفاف برخورد کرد. همه ما باید در زندگى خانوادگى، در دوستى ها، در زندگى طلبگى، در حکومت، در سیاست، در اقتصاد و در همه جا شفاف باشیم و واقعیت ها را صاف و بدون هیچ پرده پوشى بگوییم، حتى اگر این واقعیت براى ما سنگین تمام شود.

ابى عبدالله(علیه السلام) روز هفتم ذى الحجه رسماً هدف خود را اعلام مى کند و مى فرماید:

«من کان باذلا فینا محجته فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً غداً انشاء الله»؛[۴] من مى خواهم بروم خون دل بدهم، مى خواهم بروم خون قلب بدهم؛ من عاشق و دلباخته شهادتم.

موضوعى که او و خدایش مى داند. هرکسى مى خواهد بیاید، بیاید، خبرى از پست و مقام و ریاست نیست. در این راه، شهادت است و کشته شدن. این شفافیت اول حرکتش است.

وقتى راه افتادند مردى را دیدند که از کوفه مى آید. امام فرمود: در کوفه چه خبر است؟ گفت : آیا در مقابل این جمعیت بگویم یا برویم جاى دیگر؟ امام فرمود: ما چیزى را از اصحابمان پنهان نمى کنیم.

آن مرد گفت: دیدم رجاله ها ریسمان به پاهاى بدون سر مسلم بن عقیل، نماینده خاص شما و میزبانش هانى بن عروه بسته بودند و مى کشیدند. این گزارش براى یک آدم جنگجو خیلى سنگین است. در آن بوى شکست به مشام مى رسد، اما امام این خبر شکست را مخفى نمى کند. بعد هم دختر مسلم بن عقیل را نزد خود مى آورد و او را نوازش مى کند و آهسته آهسته به او مى فهماند که پدرش شهید شده است. به او مى گوید: من به جاى پدر تو و على اکبر به جاى برادر تو.

عصر عاشورا، با آن حادثه تلخ و نابرابر، درسهاى فراوانى را براى ما گذاشت. وفاى به عهد و ایمان به خدا را معنا کرد و چهره بسیارى را که در زیر رداى دین پنهان شده بودند رسوا ساخت. آنهایى را که در برابر انحراف جامعه و مرگ فرهنگ اسلامى سکوت کرده بودند و یا مفسر رسمى قدرت شده بودند محکوم کرد و پوچى و بى هدفى راه و رسم آنها را غیر مشروع دانست و این شکست سختى بود براى آنان که مى پنداشتند مى توانند همیشه بر افکارشان مهر تأیید بزنند و نسل انسان را به طرف مسخ دین و نابودى ارزشهاى انسانى ببرند؛ غافل از اینکه امروز نیز در عصر مدنیت و علم، هنوز بوى خوش حسین بن على(علیه السلام) و یاران باوفایش به مشام مى رسد… عاشورا براى همه انسانها، عدالت و توحید، امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح نظام هاى فاسد و فریاد در برابر انحراف دین را به نمایش گذاشت. اینها تمام بُعد عقلانى نهضت عاشوراست.

پس باید صادق بود و شفاف، همان طور که ابى عبدالله(علیه السلام)در شب عاشورا شفاف است و به یارانش مى فرماید: هر کسى فردا اینجا بماند کشته مى شود. على اصغر و قاسم هم شهید مى شوند. هر کسى مى خواهد، برود. یعنى آگاهانه حرکت کنید.

اى انسانها! امام حسین(علیه السلام) این پیام را براى همه ما دارد که: در زندگى اجتماعى و سیاسى، آگاهانه حرکت کنید. حیله به کار نبرید و با شفافیت حرف بزنید. قدرت ها و حکومتها مى روند و عمر دولتها تمام مى شود، اما حق مى ماند: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً».[۵]

——————————————————————————–

[۱]. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۴.

[۲]. الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۱۱.

[۳]. الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۲۵.

[۴]. معالم المدرستین، سید مرتضى العسکرى، ص ۶۱.

[۵]. سوره رعد، آیه ۱۷.

کد خبر: 13957244607
1395/7/24

پر بازدید
1392/7/4: حقوق استاد و شاگرد در رساله حقوق امام سجاد(ع)
1392/3/23: اخلاق فردی، شخصیت اجتماعی و مقام عصمت حضرت عباس(س) از زبان آیت‌الله سیدرضی شیرازی
1392/11/13: گفتمان اعتدال و نواندیشی دینی / سید صادق حقیقت
1392/6/5: فرياد مظلوم، فریادی مشروع
1392/9/20: دولت و ابزارهای الزام به شریعت / محمد سروش محلاتی / شش بخش
آخرین مطالب
1401/5/10: عاشورا و برهان فطرت/ آیت الله عرب
1401/5/10: تفسیر علمی و تجلی عینی قرآن در عاشورا/ آیت الله عرب
1400/11/26: روزنامه جمهوری اسلامی/قسمت اول/صفحه حوزه: علی‌اکبر بیگی نوآوری فقهی حضرت آیت ‏الله صانعی در فتوای رفع حرمت نظر در فرزند خواندگی
1400/10/11: نواندیشی در فتاوای آیت الله صانعی / علی اکبر بیگی
1400/9/15: آیت الله یوسف صانعی (ره): رشیده نباشند، ازدواجشان حرام است
بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن