صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اندیشه >>
مرجع ما | نوشتار آیت الله مکارم شیرازی به مناسبت شهادت امام باقر(ع)
بازدید این صفحه: 4964          تاریخ انتشار: 1395/6/20 ساعت: 06:09:18
نوشتار آیت الله مکارم شیرازی به مناسبت شهادت امام باقر(ع)

امام محمد باقر علیه السلام در سال ۱۱۴ روز هفتم ماه ذى الحجه واقع شده است. همان امامی که به فضیل بن یسار فرمود: «یا فضیل ان حدیثنا یحیى القلوب ؛ اى فضیل، سخن ما دل ها را زنده مى کند».

موضوع: اندیشه

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی گفت: مهم ترین عامل وحدت و یکپارچگى مردم جهان که نشأت یافته از اساسى ترین ریشه هاى اعتقادى شان باشد، مسأله توحید و یکتا پرستى است.

به گزارش مرجع ما به نقل از شفقنا، این مرجع تقلید به مناسبت شهادت امام باقر علیه السلام می گوید: شهادت امام محمد باقر علیه السلام در سال ۱۱۴ روز هفتم ماه ذى الحجه واقع شده است.[۱] ،[۲] همان امامی که به فضیل بن یسار فرمود: «یا فضیل ان حدیثنا یحیى القلوب ؛ اى فضیل، سخن ما دل ها را زنده مى کند».[۳]،[۴]

از سوی دیگر بنا برکلام نورانی آن حضرت که فرمود:اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است، …و در نزد ما از آن اسم، هفتاد و دو حرف است، و یک حرف آن نزد خداوند متعال، و مخصوص به ذات پاک او در علم غیب است و هیچ حول و قدرتى جز به اذن خدا نیست.[۵]،[۶] لذا ضرورت خداشناسى و آگاهى از صفات جلال و جمال حق، به عنوان قوی­ترین عامل براى پرورش ملکات اخلاقى و کمالات انسانى و نجات از پستى و حضیض رذائل و[۷] رسیدن به اوج قله فضائل بیش از پیش آشکار می شود.[۸]

خدایی که به تعبیر نورانی امام باقر(علیه السلام) در آغاز خدا بود و چیزى غیر از او نبود، و در عین حال قادر و عزیز بود و هنوز عزتى آفریده نشده بود(او در ذات پاکش هم قدرت داشت و هم علم بى آنکه نیاز به آفرینش علم و قدرت داشته باشد).[۹]

حصول معرفت الهی؛ مقوله ای فطری

گفتنی است در آیات قرآن و در احادیث اسلامى بر فطرى بودن« معرفه الله و توحید»تأکید شده است که در بعضى تاکید بر«فطرت توحیدى» و در بعضى تحت عنوان« معرفت» و در بعضى دیگر« فطرت اسلامى» و بالآخره در بعضى نیز به عنوان« ولایت» آمده است.[۱۰]

اینگونه است که از امام باقر ع مى خوانیم که در پاسخ« زراره» یکى از یاران دانشمندش که از تفسیر آیه« فطرت الله التی فطر الناس علیها»[۱۱]سؤال کرده بود[۱۲] فرمود: «فطرهم على المعرفه به؛ خداوند سرشت آنها را بر معرفت و شناخت خود قرار داد»[۱۳] ،[۱۴] زیرا آنچه را که انسان از طریق عقل و خرد و مطالعه نظام آفرینش درک مى کند به صورت فطرى در اعماق جانش وجود دارد که در تجلی­گاه مشکلات، و طوفان­هاى حوادث، خود را نشان مى دهد، ولى این انسان فراموشکار وقتى طوفان حوادث فرو نشست دوباره گرفتار غفلت و غرور مى شود.[۱۵]

چیستی مفهوم توحید

توحید پایه اصلى دین است و در همه چیز نقش اساسى دارد؛ خداوند یکى است، دعوت انبیاء به سوى یک چیز بوده است، در روز رستاخیز همه انسان ها در یک روز مبعوث مى شوند، کعبه و قبله همه مسلمانان یک نقطه است، قرآن تمام مسلمانان یکى است؛ خلاصه این که، توحید اصل اساسى است که در تمام اصول و فروع دین ما جریان دارد. بدین جهت، توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست، بلکه در تمام اصول و فروع دین جریان دارد. توحید همچون نخ تسبیح است که تمام دانه هاى تسبیح را به هم متصل مى کند، به گونه اى که اگر توحید نباشد دین تحقق نمى یابد.[۱۶]

لذا در حدیثى از امام محمد باقر ع مى خوانیم:« أحد» فردى است یگانه و«احد» و«واحد» یک مفهوم دارد، و آن ذات منفردى است که نظیر و شبیهى براى او نیست، و«توحید» اقرار به یگانگى و وحدت و انفراد او است».[۱۷] در ذیل همین حدیث مى خوانیم:«واحد از عدد نیست، بلکه واحد پایه اعداد است، عدد از دو شروع مى شود، بنا بر این معنى« الله احد» یعنى معبودى که انسانها از ادراک ذات او عاجزند، و از احاطه به کیفیتش ناتوان، او در الهیت فرد است و از صفات مخلوقات برتر»[۱۸] ، در قرآن مجید نیز«واحد»و« احد» هر دو به ذات پاک خداوند اطلاق شده است.[۱۹]

توحید؛ نقطۀ اتصال جوامع بشری

بى شک مهم ترین عامل وحدت و یکپارچگى مردم جهان که نشأت یافته از اساسى ترین ریشه هاى اعتقادى شان باشد، مسأله توحید و یکتا پرستى است.[۲۰] این،محور بسیار خوب و ریسمان محکمى است که همه مى توانند به آن چنگ بزنند.[۲۱] لیکن یک جامعه مشرک که از مسیر توحید و یکتا پرستى منحرف شده است ،گرفتار ظلم و ستم طبقات بالا، و هم وظیفه نشناسى طبقات پائین، و نیز اختلاف عقیده و همچنین کشمکشهاى خونین اجتماعى مى شود، همانطور که جوامع مادى دنیاى امروز که تنها در برابر بت صنعت و ثروت سجده مى کنند گرفتار تمام این بلاهاى بزرگ هستند و در میان آن دست و پا مى زنند[۲۲].

از سوی دیگر ملت­هایى نیز وجود دارند که دم از توحید و خدا پرستى مى زنند ولى عملا مشرک و بت پرست مى باشند، چنین ملت­هایى به سرنوشت مشرکان گرفتار خواهند شد و اینکه در بعضى از اخبار مى خوانیم که امام باقر ع فرمود:«کل هذا فى اهل القبله»: همه این کیفرها در مسلمانان واقع مى شود ممکن است اشاره به این نکته باشد که هر گاه مسلمانان از مسیر توحید انحراف یابند، و خود خواهى و خودپرستى جاى اخوت اسلامى را گرفت، منافع شخصى بر منافع عمومى مقدم داشته شد و هر کس به فکر خویشتن بود و دستورات خداوند به دست فراموشى سپرده شد، در این صورت آنها نیز گرفتار چنین سرنوشتى خواهند شد!.[۲۳]

دعا؛ زمینه ساز معرفت الهی

اگر چه در بعضى از دعاها آمده است: «کلت الالسن عن غایه صفته و العقول عن کنه معرفته؛زبان ها از نهایت توصیف خداوند ناتوان اند، و عقل ها از کنه معرفتش عاجزاند»،[۲۴]،[۲۵] لیکن طبق گواهى قرآن، ارزش انسان­ها در پیشگاه پروردگار به خاطر دعاهاى آنها است«قل ما یعبؤا بکم ربی لو لا دعاؤکم».[۲۶] چرا چنین نباشد؟ در حالى که «دعا» انسان را به سراغ «معرفهالله» و شناخت و عشق معبود مى فرستد تا از طریق توسل به اسماء و صفات حسنایش، بر سر سفره رحمتش بنشیند، پیوند ناگسستنى با او بر قرار سازد و از این خوان رحمت، توشه برگیرد.[۲۷]

به همین دلیل مى توان گفت: آنچه از ناحیه خود «دعا»، به انسان مى رسد، بسیار فراتر و فزونتر از چیزى است که در صورت اجابت «دعا» عاید انسان مى گردد.[۲۸] به نحوی که در بعضى از روایات دعا کردن حتى از تلاوت قرآن هم افضل شمرده شده، چنان که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«الدعاء افضل من قراءه القران»، [۲۹] که در یک تحلیل کوتاه مى توان به عمق مفاد این احادیث رسید، زیرا دعا انسان را به شناخت پروردگار (معرفه الله) که برترین سرمایه هر انسان است دعوت مى کند.[۳۰]

افزون بر همه اینها، محتواى بسیار عمیق و تکان دهنده دعاهاى معروف پیشوایان بزرگ، آنچنان حساب شده است که هر جمله اى از آن، درس آموزنده مهمى است و سالکان طریق را بهترین ره توشه است.[۳۱] لذا در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم: هنگامی که حضرت ابراهیم ع در میان هلهله و شادى و غریو فریاد مردم به درون شعله هاى آتش فرستاده شد،[۳۲]اینچنین با خدا راز و نیاز کرد:«یا احد یا احد یا صمد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد … ای خدای یکتا و بی‌همتا، ای خدای بی‌نیاز، ای خدایی که هرگز نزاده و زاده نشد، و هرگز شبیه و نظیر ندارد. »[۳۳]،[۳۴]

شکر منعم؛ شاخصۀ کلیدی در خداشناسی

یکی از مهمترین انگیزه های معرفه الله مسأله شکر منعم است.[۳۵] شکر در برابر نظام حساب شده نور و ظلمت، شکرى که خواه و ناخواه انسان را به شناخت منعم و معرفت او، وا مى دارد، و شکرى که انگیزه ایمان در مباحث اعتقادى است.[۳۶]

موضوع «شکر منعم» که در فطرت انسانها به ودیعت نهاده شده، راه گشاى راه توحید و خداشناسى است که بسیارى از علماى عقائد در نخستین بحثهاى عقیدتى یعنى «ضرورت شناخت بخشنده نعمتها» بر آن تکیه کرده اند .[۳۷] به راستی آیا تشکر از منعم بدون معرفت و شناخت او ممکن است؟ اینجاست که شکر منعم سبب معرفه الله مى شود.[۳۸]

بی تردید هدف آن است که حس حق شناسى و شکر گزارى انسانها تحریک گردد تا از طریق شکر گزارى قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.[۳۹]

بخشیدن این نعمت ها نیز وسیله اى براى زنده شدن روح شکرگزارى و به دنبال آن تحصیل معرفه الله قرار داده، وگرنه خدا چه نیازى به شکر ما دارد؟ اینها همه بهانه هایى است براى معرفت ذات و صفات او، و حرکت به سوى این کمال مطلق.[۴۰] لذا براى شکر این نعمت ها بپاخیزید و قبل از هر چیز به سراغ شناخت آن مبدائى بروید که ابزار معرفت و علم را در اختیار شما قرار داد.[۴۱]

اینچنین است که در حدیثی از امام باقر علیهما السلام آمده است که نوح علیه السلام همه روز صبحگاهان و عصرگاهان این کلمات را به درگاه خدا عرضه مى داشت:[۴۲]«خداوندا من تو را گواه مى گیرم هر نعمتى صبح و شام به من مى رسد، چه دینى و چه دنیوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى توست، یگانه اى و شریکى ندارى، حمد مخصوص توست و شکر هم از آن تو، آن قدر شکرت مى گویم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى».[۴۳]،[۴۴]

بنابراین شکرگزارى از خالق راهى به سوى معرفت او مى گشاید و پیوند انسان را با آفریدگار محکم تر مى کند، و در علم کلام که مسأله وجوب معرفه الله مطرح مى شود، مهمترین دلیل همان مسأله شکر منعم است که از مسایل وجدانى است و به اصطلاح «قیاساتها معها؛ دلیلش با خود آن است».[۴۵]

تحقق معرفت نعمت در گرو شکر منعم

گفتنی است شکرگزارى علاوه بر این که معرفت نسبت به بخشنده نعمت ها را به دنبال دارد، معرفت نعمت را نیز همراه خواهد داشت، چرا که هر قدر نعمت از نظر کیفیت و کمیت بالاتر و بیشتر باشد، شکرى افزونتر مى طلبد، و براى اداى حق شکر منعم، معرفت نعمت ضرورى است، و همین معرفت نعمت روز به روز پیوند بندگان را با خدا محکم تر مى سازد و آتش عشقش را در دل ها شعله ورتر مى کند، و اى بسا این مواهب مادى آن چنان مواهب معنوى به دنبال داشته باشد که از آن به مراتب برتر و والاتر باشد.[۴۶]

از این رو نعمت­هاى گوناگون، خواه ناخواه انسان را به شکر منعم وا مى دارد، و شکر منعم او را به معرفت الله و شناخت خالق نعمت دعوت مى کند.[۴۷]

امام باقر علیه السلام در روایتی فرمود؛ «هر زمان امام سجاد علیه السلام پاى در رکاب مى گذاشت با صدقه دادن در حد توان خود، سلامتى را از خداوند عزوجل طلب مى کرد و هنگام بازگشت از سفر نیز به شکرانه سلامتى سفر به اندازه توان خویش صدقه مى داد و حمد و شکر خدا بجاى مى آورد».[۴۸]،[۴۹] و هم چنین به سند معتبر از امام باقر علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود: «پدرم، على بن الحسین علیه السلام هیچ گاه نعمتى را از خدا یاد نکرد، مگر آن که به شکرانه آن سجده کرد، و هیچ آیه اى را نخواند که در آن سجده باشد، مگر آن که سجده کرد؛ و خداوند هیچ بلایى را که از آن مى ترسید، از او دفع نکرد، مگر آن که به خاطر آن سجده کرد؛ و از هر نماز واجب که فارغ مى شد، پس از آن سجده مى کرد، هر وقت توفیق مى یافت که میان دو نفر اصلاح کند، براى شکر آن، سجده مى کرد».[۵۰]،[۵۱]

خودشناسی؛کلید خداشناسی

مسئله مهم قابل بحث در درجه اول شناسائى خویشتن است، مشکل­ترین کارها همین شناخت خویش است، گاهى ۸۰ سال عمر کرده ولى خود را نشناخته، و در نتیجه خداى خود را نیز نشناخته است که موانعى از درون و حجاب­هائى از برون اجازه خودشناسى آنچنان که باید باشد نمى دهد.[۵۲]

لذا به روشنى مى توان استفاده کرد، که یکى از پایه هاى اصلى پرورش فضائل اخلاقى و تکامل معنوى، خودشناسى و معرفه النفس است، و تا انسان این مرحله دشوار و این گردنه صعب العبور را پشت سر نگذارد، به هیچ یک از مقامات معنوى نایل نخواهد شد؛ به همین دلیل، علماى بزرگ اخلاق تأکید و اصرار زیادى بر این دارند که رهروان این راه باید به خود شناسى پردازند، و از این امر حیاتى غافل نشوند.[۵۳]

باید توجه نمود که خودشناسى مقدمه خداشناسى است [۵۴]لذا قرآن مجید با صراحت مى گوید: «ما آیات آفاقى و انفسى (عجائب آفرینش خداوند در جهان بزرگ و در درون وجود انسان) را به آنها نشان مى دهیم تا آشکار گردد که او حق است.»[۵۵]،[۵۶]خداوند متعال در جاى دیگر مى فرماید: در درون وجود شما آیات خداست، آیا نمى بینید؟(و فى انفسکم افلا تبصرون)[۵۷]،[۵۸]

هم چنانکه امام باقر (علیه السلام) در روایتی پرمعنا،[۵۹] فرمود:«اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا، فانظر الى قلبک …؛ اگر بخواهى بدانى آدم خوبى هستى نگاهى به قلبت کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست دارى، و اهل معصیتش را دشمن، بدان آدم خوبى هستى، و خدا تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن دارى و اهل معصیتش را دوست، چیزى در تو نیست، و خدا تو را دشمن دارد، و انسان همیشه با کسى است که او را دوست دارد».[۶۰]،[۶۱]

این حدیث مى تواند اشاره به «برهان فطرت» باشد، یعنى هرگاه انسان به زوایاى قلب خود و اعماق روح خود پى ببرد، نور الهى و توحید که در درون فطرت اوست، بر او آشکار مى شود، و از «معرفه النفس» به «معرفه الله» مى رسد، بى آن که نیازى به دلیل و استدلال داشته باشد.[۶۲]

آرى! هرکس خود را بشناسد خدا را خواهد شناخت، و خود شناسى راهى است به خدا شناسى و به یقین خداشناسى، مهمترین وسیله تهذیب اخلاق و پاکسازى روح و دل از آلودگی­هاى اخلاقى است چرا که ذات پاکش منبع تمام کمالات و فضائل است. [۶۳]

بدین ترتیب ثابت مى شود که شناخت حقیقت نفس انسان با صفات و ویژگی­هایش،سبب معرفه الله و شناخت خداست.[۶۴] و اینجاست که مى فهمیم: چگونه خودشناسى کلید خداشناسى است.[۶۵] و اینجاست که مى یابیم وجود خدا نه «معما» است و نه حتى «مخفى» بلکه شاید از شدت روشنى گاهى فراموش شده است.[۶۶]

توکل؛ معلول معرفت الهی

بی تردید توکل زاییده معرفت و هدایت الهى است [۶۷] به نحوی که نتیجه ایمان و معرفت ، توکل مومنان بر خداست. لذا هرچه علم و ایمان نسبت به او بیشتر باشد اشتیاق انسان نسبت به آن مبدأ رحمت و محبت و کرم، افزون مى گردد.[۶۸]

اینگونه است که در حدیثی از امام باقر علیه السلام می خوانیم: «من توکل على الله لایغلب، و من اعتصم بالله لایهزم؛ کسى که بر خدا توکل کند مغلوب نمى شود، و کسى که به دامن لطفش چنگ زند شکست نمى خورد».[۶۹]،[۷۰]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت عالم ملک و ملکوت، آن قدر گسترده است که عقول از درک آن، عاجز است و افکار درباره آن حیران و توجه به این حقیقت ما را به عظمت آفریننده آن آشنا مى سازد و این بزرگ ترین درس توحید و خداشناسى است. [۷۱]

لذا باید دانست به همان اندازه که خدایابى یعنى پى بردن به وجود خدا از طریق مطالعه اسرار جهان آفرینش سهل و آسان است، شناسایى صفات خدا به دقت و احتیاط فراوان احتیاج دارد.[۷۲]

زیرا ما هر چه دیده ایم جسم و خواص جسم بوده، یعنى موجوداتى که داراى زمان و مکان معینى بوده اند؛ ابعاد و اشکال مخصوصى داشته اند، با این حال تصور خدایى که نه جسم دارد، نه زمان و نه مکان، و در عین حال به تمام زمان ها و مکان ها احاطه دارد، و از هر نظر نامحدود است؛ کارى است بس دشوار.[۷۳]

بلکه یادآورى این نکته بسیار لازم است که ما به حقیقت ذات خدا هرگز پى نخواهیم برد، و انتظار آن را هم نباید داشته باشیم، زیرا چنین انتظارى به این مى ماند که انتظار داشته باشیم اقیانوس بیکرانى را در ظرف کوچکى جاى دهیم، یا فرزندى که در درون شکم مادر است، از تمام جهان بیرون باخبر گردد، آیا چنین چیزى ممکن است؟[۷۴]

بنابراین نخستین شرط شناسایى صفات خداوند نفى تمام صفات مخلوقات از آن ذات مقدس است؛ یعنى تشبیه نکردن او به هیچ یک از موجودات محدود عالم طبیعت،زیرا ما در دل این طبیعت، بزرگ شده ایم؛ تماس ما با طبیعت بوده، با آن انس گرفته ایم لذا میل داریم همه چیز را با مقیاس آنها بسنجیم.[۷۵] از این رو  یک لغزش کوچک ممکن است انسان را فرسنگ ها از جاده اصلى خداشناسى به دور اندازد و در سنگلاخ بت پرستى و مخلوق پرستى سرگردان سازد[۷۶].

بارالها! مى دانیم بزرگترین افتخار ما همین علم و معرفت ، و آگاهى هرچه [۷۷] بیشتر از اسما و صفات تو و عالم آفرینش یعنى افعال توست، ولى پیمودن این راه طولانى جز به توفیق تو مسیر نیست، ما را موفق و ثابت قدم بدار.[۷۸]

خداوندا! آنچنان قلوب ما را به نور معرفت ذات، و صفات جمال و جلالت،[۷۹]روشن ساز که غیر تو را نخواهیم و جز راه تو نپوئیم.[۸۰] بارالها! ما را از آلودگى به هر گونه شرک، و انحراف از طریق توحید مصون و محفوظ دار.[۸۱]

 

پی نوشت:

[۱]  بحارالانوار، جلد ۴۶، صفحه ۲۱۷.

[۲] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۸۳۵.

[۳] بحارالانوار، جلد ۲، ص ۱۴۴.

[۴] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۳۲۵.

[۵]  کافى بنا به نقل تفسیر برهان، جلد ۳، صفحه ۲۰۳، حدیث ۱.

[۶] پیام قرآن ؛ ج ۹ ؛ ص۱۶۳.

[۷] اخلاق در قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۳۲۳.

[۸] همان؛ص: ۳۲۴.

[۹] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۹ ؛ ص۱۹۹.

[۱۰] همان ؛ ج ۱۶ ؛ ص۴۲۸.

[۱۱] سورۀ روم؛ آیۀ ۳۰.

[۱۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۶ ؛ ص۴۲۹.

[۱۳]  اصول کافى ج ۲ صفحه ۱۰( باب فطره الخلق على التوحید).

[۱۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۶ ؛ ص۴۲۹.

[۱۵] همان ؛ ج ۱۹ ؛ ص۳۹۰.

[۱۶] آیات ولایت در قرآن ؛ ص۲۵۲.

[۱۷] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۷ ؛ ص۴۳۵.

[۱۸] بحار الانوار؛ ج ۳ ؛ص ۲۲۲.

[۱۹] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۷ ؛ ص۴۳۵.

[۲۰] مثال­هاى زیباى قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۸۶.

[۲۱] همان؛ ص ۸۷.

[۲۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۵ ؛ ص۲۸۵.

[۲۳] همان.

[۲۴]  ملحقات صحیفه سجادیه دعاى روز دوشنبه.

[۲۵] پیام قرآن ؛ ج ۴ ؛ ص۲۵۰.

[۲۶]  سوره فرقان، آیه ۷۷.

[۲۷] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۳ ؛ ص۲۶۴.

[۲۸] همان؛ ص ۲۶۵.

[۲۹] «مکارم الاخلاق» طبق نقل« المیزان»؛ ج ۲؛ ص ۳۴( ذیل آیه ۱۸۶ بقره).

[۳۰] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۰ ؛ ص۱۴۹.

[۳۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج ۳، ص: ۲۶۵.

[۳۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۳ ؛ ص۴۴۶.

[۳۳] علل الشرائع، ص ۲۳.

[۳۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۳ ؛ ص۴۴۶.

[۳۵] پیام قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۹.

[۳۶] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۶ ؛ ص۱۴۸.

[۳۷] اخلاق در قرآن ؛ ج ۳ ؛ ص۵۹.

[۳۸] مثال­هاى زیباى قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۳۴۸.

[۳۹] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۴ ؛ ص۹۳.

[۴۰] پیام قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۸.

[۴۱] همان ؛ ص۴۲۹.

[۴۲] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۱۴ ؛ ص۴۰.

[۴۳]  بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۹۰.

[۴۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۱۴ ؛ ص۴۰.

[۴۵] اخلاق در قرآن، ج ۳، ص: ۸۴.

[۴۶] همان.

[۴۷] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۵ ؛ ص۴۸۳.

[۴۸]  فقیه، جلد ۲، صفحه ۲۷۰، حدیث ۲۴۰۸ و وسائل الشیعه، جلد ۸، باب ۱۵ از ابواب سفر، حدیث ۵.

[۴۹] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۲۱۲.

[۵۰]  علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۲۳۲، حدیث ۱ و بحارالانوار، جلد ۸۳، صفحه ۲۰۱، حدیث ۱۱.

[۵۱] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۱۰۵۶.

[۵۲] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج ۲ ؛ ص۱۳۰.

[۵۳] اخلاق در قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۳۲۶.

[۵۴] گفتار معصومین(علیه السلام) ؛ ج ۲ ؛ ص۱۰۱.

[۵۵]  سوره فصلت، آیه ۵۳.

[۵۶] اخلاق در قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۳۲۶.

[۵۷]  سوره ذاریات، آیه ۲۱.

[۵۸] اخلاق در قرآن، ج ۱، ص: ۳۲۷.

[۵۹] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۳ ؛ ص۴۷۴.

[۶۰] سفینه البحار؛ ج ۱؛ ص ۲۰۱.

[۶۱] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۳ ؛ ص۴۷۴.

[۶۲] اخلاق در قرآن، ج ۱، ص: ۳۳۰.

[۶۳] همان ؛ ص۳۳۱.

[۶۴] همان؛ ص۳۲۸.

[۶۵] معماى هستى ؛ ص۱۶۴.

[۶۶] همان.

[۶۷] اخلاق در قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۲۶۰.

[۶۸] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۸ ؛ ص۴۵۹.

[۶۹] میزان الحکمه، جلد ۴، صفحه ۳۶۵۹، حدیث ۲۲۵۴۷.

[۷۰] اخلاق در قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۲۷۰.

[۷۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۶ ؛ ص۲۱۷.

[۷۲] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص۷۱.

[۷۳] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص۷۲.

[۷۴] همان.

[۷۵] همان.

[۷۶] همان.

[۷۷] پیام قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۴۵۰.

[۷۸] همان؛ ص۴۵۱.

[۷۹] همان ؛ ج ۴ ؛ ص۵۸۳.

[۸۰] همان؛ ص۵۸۴.

[۸۱] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۹ ؛ ص۱۹۹.

کد خبر: 13956204593
1395/6/20

پر بازدید
1392/7/4: حقوق استاد و شاگرد در رساله حقوق امام سجاد(ع)
1392/3/23: اخلاق فردی، شخصیت اجتماعی و مقام عصمت حضرت عباس(س) از زبان آیت‌الله سیدرضی شیرازی
1392/11/13: گفتمان اعتدال و نواندیشی دینی / سید صادق حقیقت
1392/6/5: فرياد مظلوم، فریادی مشروع
1392/9/20: دولت و ابزارهای الزام به شریعت / محمد سروش محلاتی / شش بخش
آخرین مطالب
1401/5/10: عاشورا و برهان فطرت/ آیت الله عرب
1401/5/10: تفسیر علمی و تجلی عینی قرآن در عاشورا/ آیت الله عرب
1400/11/26: روزنامه جمهوری اسلامی/قسمت اول/صفحه حوزه: علی‌اکبر بیگی نوآوری فقهی حضرت آیت ‏الله صانعی در فتوای رفع حرمت نظر در فرزند خواندگی
1400/10/11: نواندیشی در فتاوای آیت الله صانعی / علی اکبر بیگی
1400/9/15: آیت الله یوسف صانعی (ره): رشیده نباشند، ازدواجشان حرام است
بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن