صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اندیشه >>
مرجع ما | پیامبر(ص) مردم را آقا حساب می کرد / مسعود ادیب
بازدید این صفحه: 6216          تاریخ انتشار: 1392/10/11 ساعت: 08:50:23
پیامبر(ص) مردم را آقا حساب می کرد / مسعود ادیب

عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: مبنای استقامت و مدارا کردن کوتاه آمدن در مقام وظیفه الهی نیست؛ خداوند می فرماید: " ای کسانی که در راه خدا استقامت می کنید، ما هوا خواه شما در دنیا و آخرت هستیم."

موضوع: اندیشه
نویسنده: حجة الاسلام و المسلمین مسعود ادیب

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از جماران؛ عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: مبنای استقامت و مدارا کردن کوتاه آمدن در مقام وظیفه الهی نیست؛ خداوند می فرماید: " ای کسانی که در راه خدا استقامت می کنید، ما هوا خواه شما در دنیا و آخرت هستیم." استقامت گاهی به درد کشیدن و چیزی نگفتن است، گاهی در ناسزا شنیدن وتحمل کردن است. همیشه قرار نیست با شمشیر استقامت کنید و خیلی وقت ها با زنجیر بر گردنتان باید استقامت کنید. پیشوای مستقیم ما که فقط امام حسین (ع) نیست، امام سجاد (ع) هم جزو پیشوایان صاحب استقامت ماست. مبنای استقامت فقط در میدان جنگ نیست و در میدان تحمل ناملایمات هم هست؛ در خندیدن به کسانی که گره بر ابرو دارند. مبنای استقامت وعده خدا و باور به توحید و قیامت است.

به گزارش جماران، در سلسله جلسات حسینیه حضرت فاطمه زهرا (س) به مناسبت دهه سوم ماه صفر، شب گذشته (سه شنبه) حجت الاسلام والمسلمین مسعود ادیب سخنرانی را در موضوع تحمل و مدارا در سیره نبوی ایراد کرد.

وی در مقدمه صحبت هایش در توضیح تفاوت میان معنای ظاهری و حقیقی روضه منوره پیامبر (ص)، گفت: از پیامبر (ص) نقل شده که می فرمایند: "بین فیضی و منبری روضة من ریاض جنة " یعنی بین خانه من و منبرم باغی از باغ های بهشت است و منبر من بر نهری از انهار بهشت قرار گرفته است. معمولا ما معنای ظاهری را معنای نهایی تلقی و تاحدودی به سادگی از کنار آن می گذریم. مثلا آن بخش از مسجد النبی بین منبر و قبر پیغمبر(ص) که با فرش سبز تمیز داده شده را روضه منوره می شناسیم و قرار گرفتن در آن منطقه را مهم تلقی کرده و گمان می کنیم صرفا حضور در آن مکان اثر گذار است. اما باید به این روایت با دید فراخ تری بنگریم. آن باغ بهشتی که پیامبر به همه انسان ها و مومنان بشارت داده اند، یک مساحت کوچکی که الان در مسجد النبی است را محدود نمی شود؛ چون یعنی اگر کسی به هر دلیلی در طول عمرش نتوانست به مدینه سفر کند و در آن قسمت شریف حضور داشته باشد، امکان حضور در روضه منوره نبوی را ندارد؟!

وی با بیان اینکه معارف حق از منبر پیامبر (ص) تا ابد در جامعه بشری می جوشد، ادامه داد: آیا پیامبر(ص) که رحمةللعالمین است و قرار است پیام او تا ابد، حقایق توحیدی و عالیترین مکارم اخلاقی را برای انسان به ارمغان بیاورد، همه باغش به همان اندازه ظاهری خلاصه می شود؟ به نظر می آید بین بیت و منبر پیامبر (ص) یعنی همه زندگی پیامبر. چه زندگی خصوصی که در بیت قرار گرفته و چه زندگی اجتماعی که از منبر ظهور پیدا می کند. چه اشکالی دارد معنای این روایت را چنین تفسیر کنیم که زندگی من باغی از بهشت است؛ شاهد هم اینکه فرموده اند منبر من روی نهاری از انهار بهشت قرار دارد؛ از منبر پیامبر چه چیزی در جامعه اسلامی جریان پیدا می کند؟ جز معارف حق. همچنین باید توجه کرد که آیا آن منبر امروز ساکت است؟ آن جریان متوقف شده است؟ آن چشمه جوشان بهشتی که کلام و تعالیم پیامبر است، در 28 صفر از جوشش افتاد؟ یا تا ابد خواهد جوشید؟ و بندگان خاص و خالص خدا بر سر آن چشمه می نشینند و ما عموم مردم متوسط هم در جان زندگی و جانمان، آمیخته ای از آن چشمه خواهیم داشت؟ همه این معانی و تفاسیر براساس مستندات روایی است.

ادیب افزود: این چشمه جاری محدود به یک عنصر و یک ماده نیست. هر روز از زندگی ایشان و هر کلمه از کلمات زندگی ایشان نظیر جنگیدن، صلح، همسرداری، فرزندداری، تجارت، عبادت، خلوت، جلوت، همه و همه درس آموز است. " صاحب این سفره خان باشی بود - بر سر سفره ز هر آشی بود" تو ببین ذائقه و نیاز تو چیست، همان را بگیر. یا در مثال دیگر گویی داروخانه ای است که هر کسی باید داروی درد خودش را جستجو کند. پیامبر اسلام (ص) پیغام آور همه خوبی ها و همه فضائل است و سعادتمند کسی است که به خلوص در متابعت از آن حضرت برسد تا جزو عبادالله قرار گیرد. اما نیکوکاران اگر به آن خلوص دست نیافتند، باید آمیخته ای از آن چشمه در جان آنها ریخته شود.

وی با بیان نقلی از پیغمبراکرم (ص) که فرموده اند: " هیچ پیغمبری به اندازه من رنج نکشید" تصریح کرد: وظیفه ما این است که از آن طرعه جاری و نهر خروشان معرفت وحقیقت، در چنین مجالسی جویباری روان کنیم و به سرزمین تشنه نیازهای فکری، فرهنگی و ارزشی خودمان بکشانیم تا از این پژمردگی بیرون آییم. قرآن پیامبر را الگو و اسوه حسنه معرفی می کند، اما این سوال پیش می آید که باید به دنبال آموختن چه چیزی از پیامبر (ص) باشیم؟ پاسخ اول این است که همه چیز. اما با اشاره ای به آن مثال داروخانه و درد، می توان گفت انسان وقتی به طبیب مراجعه می کند، اولویتش گرفتن دارویی برای درمان جانکاه ترین دردش است. یکی از دردهای جانکاهی که جامعه بشری و به ویژه جامعه مسلمانان به آن مبتلاست را قدری توضیح می دهم که امیدوارم بتوانیم از سنت پیامبر (ص) برای علاج آن چاره جویی کنیم.

ادیب در بیان جانکاه ترین درد جامعه مسلمین، گفت: سومین هزاره میلادی 14 سال است که شروع شده و 35 سال از پانزدهمین قرن هجرت پیامبر (ص) می گذرد. بشریت در حال متمدن شدن، تعالی، رشد و صدها واژه از این دست قرار گرفته اما در عین حال درد ناملایمات، نارواداری، ستیزه گری، خشونت جویی به جان بشریت افتاده است. هنوز یک قرن از پایان یافتن جنگی که 52 میلیون انسان را به کام مرگ برد، نگذشته است. همه اطراف نزاع به وحشت افتادند و از هر امکان برای رسیدن به یک جامعه صلح آمیز استفاده کردند؛ محصول آن صلح مسلح شد؛ یعنی جنگ سرد. از جهان دو قطبی جنگ سرد عبور کردند و گفتند در یک جامعه جهانی متکثر از این فضای پرتنش عبور می کنیم. سال ها برای تنش زدایی برنامه ها تولید کردند اما امروز در همه جهان خشونت و تنشی فراوان شاهد هستیم. از انفجار برج ها در آمریکا تا انفجار مترو و اتوبوس در ولدوگراد. در میان مسلمانان و پیروان شریعت پیامبری که از سر رحمت و مدارا توانست در کوتاه زمانی بشریت را به خود معطوف کند هم وضع چنین است که می بینید. آن طرف عراق، مصر، سوریه و این طرف پاکستان، افغانستان، هندوستان و اگر به لطف خدا امروز در جامعه ما مختصر امنیت یا مفصل امنیتی هست و از کشت و کشتار خبری نیست، اما هر چه بخواهید ناسزا به هم می گوییم، غیبت می کنیم، تهمت می زنیم، کینه همدیگر را در دل می پرورانیم و بعد هم زیر پرچم هدایت مردی می نشینیم که وقتی در میدان جنگ با دشمنان خود روبرو شد، می گفت: "خدایا اینها نمی دانند که با من می جنگند، تو آنها را هدایت کن".

ادیب در توضیح درد و ناملایمات جامعه امروز، توضیح داد: درد را همه ما با گوشت و پوست احساس کردیم. نابردباری، عداوت، نارواداری، خشونت، تنش، سخت گیری هایی که ربطی به دین ندارد (چون پایداری و استقامت در مسیر دین داری ربطی به سخت گیری ندارد). همچنین تمام مصادیقی که از زندگی خانوادگی و فردی ما شروع می شود؛ از برخورد با فرزندانی که سوال دارند، سبک زندگی شان در حال تغییر است و تحت تاثیر شرایط دیگری هستند بگیرید تا مشکلات احتماعی و سیاسی و حتی درگیری هایی که تا می آید فروکش کند نفتی بر آتش می ریزیم و قائله را دوباره برپا می کنیم! شاگردان پیامبر (ص) توانستند به مقام مدارا برسند اما ما چه مشکلی داریم که به آن نمی رسیم؟ پیامبر (ص) چه می کرد و چه می فرمود و مبنای مدارایشان چه بود؟ باید ببینیم آن نهر جاری چه معارفی در اختیار ما گذاشته است.

وی با اشاره به بعضی روایات که اهمیت مدارا را از دیدگاه پیامبر (ص) توضیح می دهد، ادامه داد: در کتاب صافی به نقل از حضرت امام جعفر صادق (ع) آمده است که قال رسول الله: " امرنی ربی به مدارات الناس کما امرنی به ادا الفرائض" یعنی: " پروردگار من مرا امر به مدارا کرده همانطور که امر به واجبات کرده است. " متاسفانه امروز یکی از مشکلات ما این است که نمی توانیم مدارا و انجام واجبات را با هم جمع کنیم. در حدیث دیگری از ائمه اطهار علیهم السلام درباره پیامبر (ص) آمده است که :" فهو یدارالناس و یحاملهم بالخلاق العفیفة " یعنی: " پیامبر(ص) مدارا می کرد با اخلاقی که حیا در آن موج می زد. " ما باید بدانیم که اقتضای حیا خیلی وقت ها نادیده گرفتن است. منافقی پشت سر پیامبر (ص) سخن خطا و توطئه آمیزی گفت و پیامبر(ص) هم از طریق فرشته وحی از این موضوع مطلع می شوند. پیامبر (ص) در مواجهه با این شخص می فرمایند که شما نباید چنین چیزی می گفتید اما فرد می گوید: نه من چنین چیزی نگفته ام! حضرت می گویند پس هیچ! و قائله تمام می شود. آن فرد بعدا می گوید این آقا فقط گوش است و هر کسی هر چیزی می گوید می پذیرد. برخی از آنها پیامبر(ص) را اذیت می کردند و بعد هم می گفتند پیامبر(ص) فقط گوش است!

ادیب با بیان اینکه پیامبر (ص) تغافل و نادیده گرفتن را بخش عمده پیمانه زندگی انسان می دانستند، افزود: رسول خدا (ص) می فرمودند: " صلاح زندگی مردم را اگر یک پیمانه پر حساب کنیم، یک سوم آن باید زیرکی و تیزهوشی باشد و دو سوم به روی خود نیاوردن، نادیده گرفتن و خود را به غفلت زدن." حالا ما اکثر پیمانه مان زیرکی است، تازه 3 پیمانه بدگمانی، 6 پیمانی اتهام و 10 پیمانه هم دروغ به آن اضافه می کنیم! نتیجه این می شود که خودمان اذیت می شویم. زندگی را چنان دشوار و پیچیده کرده ایم که چه در زندگی فردی و چه زندگی اجتماعی اول خودمان قربانی می شویم. پیامبر (ص) می فرمودند: " مومن متبسم و بشاش است و گرفتاری در عالم نمی بیند " چرا؟ چون هیچ چیزی را در دنیا نابجا نمی بیند حتی ظلم کافران! من وظیفه دارم برای تبلیغ ایمان کار کنم اما قرار نیست همه مومن شوند. طبق فرموده قرآن، پیامبر(ص) از فرط دلسوزی برای مردم، درد و رنج زیادی تحمل می کرد، حرص بسیاری می خورد که مردم را به راه حق ببرد و از سر این دلسوزی تلاش زیادی می کرد؛ غصه ها می خوردند تا مردم را هدایت کنند نه اینکه بخواهند به کسی زور بگویند یا به اجبار آنها را هدایت کنند.

وی ادامه داد: قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرماید که " آن طور نیست که هر کسی را بخواهی بتوانی هدایتش کنی. هدایت نظامی در عالم دارد. عده ای این مسیر را نمی آیند. تو دوست داری همه را مومن کنی اما خیلی از آنها به آن درجه ای که می خواهی نمی رسند ولو اینکه حرص بخوری." اوغصه می خورد و وقتی حال خیلی از ما ها را می دید که از عوالم غیب غافل هستیم، می فرمود: " این قدر دل تان این طرف و آن طرف نرود و هر حرفی را نزنید تا ببینیم آنچه من می بینم و بشنوید آنچه من می شنوم." این پیامبر (ص) سر میز مذاکره برای صلح و در جنگ، به یک اندازه رحمت داشت. از سر خشونت نمی جنگید و از سر ضعف و ناچاری صلح نمی کرد. همه اعمالش بر مبنای حق بود. چه با مشرکین در مکه و یهود در مدینه و چه با اعراب بیابانگرد.

ادیب با بیان اینکه پیامبر (ص) فرموده اند: " خدا بعد از توحید به هیچ امر دیگری غیر از مدارا من را سفارش نکرد. " تصریح کرد: بارها شنیده اید در مکه چقدر پیامبر (ص) را اذیت کردند و چه رفتاری داشتند. ممکن است پاره ای از پاسخ ندادن های پیامبر برای این بوده که محدودیت داشته و نمی توانسته پاسخ دهد، به هر حال یک نفر بودند مقابل یک شهر مردم نادان. اما جالب آنجاست که برخی جاها به نظر می توانسته پاسخ بدهد، می تواند لااقل مسیر خودش را جدا کند اما این کار را نمی کند. یک پیامبر در طول تاریخ انبیاء عصبانی شد و بدون آنکه با کسی دعوا کند، گفت " نمی خواهید، من می روم." اما با همه کرامت و عظمتش، قرآن خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: " مثل آن پیامبر که به شکم ماهی رفت، نباشی! ". قرآن درباره اش چنین می گوید چون فقط چون در ماموریت حوصله اش سر رفته است! حتی در دورانی که پیامبر خدا (ص) در مدینه قدرت دارد، بارها از سوی یهود مدینه مورد شماتت قرار می گیرد. خاکستر و زباله بر سرشان می ریختند، هیچ واکنشی نداشتند بلکه به عیادت آن فرد هم می رفتند. اینها داستان هایی که همه از بچگی شنیدیم اما توجهی به آن نکردیم.

ادیب در بیان یک نقل تاریخی از مواجهه پیامبر (ص) با یکی از اعراب بیابانگر، گفت: یک عرب بیابانگر وارد مسجد شد و به کنار منبر پیامبر (ص) آمد، او ردای ایشان را چنان کشید که حضرت از حالت تعادل خارج و گردن پیامبر(ص) هم کبود شد. مردم خواستند برخورد تندی با او داشته باشند اما پیامبر (ص) فرمودند: " به او کاری نداشته باشید." بعد به آن شخص گفتند که " مشکل تو چیست؟" آن شخص شروع به درد و ناله کرد؛ بالاخره فقر به او فشار آورده بود و منطقش این شده بود. (" الفقر یخلص فتن عن حجة " آدمی که زیرک و باهوش است وقتی گرسنه و فقیر می شود، لال شده چیزی نمی تواند بگوید چه برسد به یک بیابانگرد که فتن هم نیست.) حضرت او را به خانه بردند و به او رسیدگی کردند و مورد تفقد قرار دادند. اموالی به او دادند. شخص رفتارش عوض شد و تشکر کرد. وقتی خواست از پیغمبر خداحافظی کند و برود، ایشان به او فرمودند: " دیروز که آن رفتار را در مسجد انجام دادی و مردم دیدند، ممکن است الان اگر تو را بیرون ببینند، با تو برخوردی داشته باشند، اگر دوست داری به مسجد بیا و آنجا خداحافظی کنیم تا آنها ببینند که تو از رفتار دیروزت برگشته ای" شخص به مسجد آمد و آنجا با پیامبر(ص) خداحافظی کرد. وقتی شخص رفت پیامبر (ص) خطاب به اصحاب فرمودند: " ببینید دیروز میی خواستید کاری کنید که او را برای همیشه از هدایت محروم کنید. قصه من و شما قصه آن کسی است که شترش رم کرده بود، مردم به دنبال شتر افتادند و بدتر شتر بیشتر رم می کرد و می رفت. به جای رفتار تند باید با زبان ملاطفت صحبت کرد. "

وی با نقل دیگری از رفتار پیامبر(ص) با مردم حتی در برابر کودکان، اظهار کرد: حتما در نقل های مختلف شنیده اید که پیامبر (ص) حتی با کودکان چه رفتاری داشتند؛ زمانی پیغمبر(ص) که همیشه سر وقت به مسجد می آمدند روزی دیر رسیدند، اصحاب آمدند دیدند پیغمبر (ص) با کودکانی بازی می کنند. اصحاب خواستند کودکان را کنار بزنند اما ایشان نگذاشتند و گفتند " شما باید من را با گردو یا چیز دیگری از این کودکان بخرید" و نهایتا اصحاب چنین کاری کردند تا پیامبر (ص) بتواند به مسجد بیایند. انصافا این رفتارها مناسبتی با ما و جامعه ما دارد؟! پیامبری که پیاده تا طائف رفتند برای هدایت یک نفر. پیامبری که بعد از فتح مکه خانه ابوسفیان که مرکز دشمنی بود اما گفته بود من پشیمان شدم و ادعا می کرد مسلمان شده است، تاریخ هم نشان داد ادعایش چگونه بود و بدون علم غیب هم می شد حدس زد او چرا مسلمان شده است، اما پیامبر (ص) فرمود: " هر کسی به خانه ابوسفیان پناه ببرد در امان است. " وقتی فرمانده انصار زجر کشیده و ضربه دیده برای تشفی خاطر مسلمانان شعار داد امروز روز انتقام است و حرمت ها شکسته می شود، پیامبر(ص) فورا دستور دادند پرچم را از او بگیرید و فرمودند: " شعار دهید امروز رحمت است، امروز آقا می شوید نه اینکه آقا شوید و بعد مردم را اذیت کنید!" ایشان واقعا مردم را آقا حساب می کرد.

وی درباره برخورد پیامبر (ص) با کفار شکست خورده نیز تصریح کرد: آنها جمع شدند و گفتند یا رسول الله با ما می خواهید چه کنید؟ آنهایی که حمزه و دیگران را کشته بودند و بارها قصد نابودی پیامبر را داشتند و مسلمانان را بسیار مورد آزار قرار داده بودند. ما باشیم چه می گوییم؟ می گوییم تنبیه انقلابی! پدر همه شما را درخواهیم آورد اما حضرت فرمود: " گمان تان نسبت به من چیست؟ "، گفتند: یک برادر بزرگوار کریم. حضرت فرمودند: " حالا که من را برادر می خوانید، من هم همان می گویم که یوسف به برادرانش می گفت و بروید که امروز در ملامت نیستید؛ (أنتم طلقا)" و آنها را آزاد کرد. این رفتار کسی است که وقتی ابتدا فقط خودش، همسرش، یکی دو کودک در خانه و یکی دو نفر از رفیقانش او را باور کرده بودند، توانست در مدت 23 سال، جزیرةالعرب را زیر پرچم خود درآورد و از مردم ضعیف، شکست خورده ای که شاپور ساسانی آنها را جمع می کرد و به دستانشان ریسمان می کشید و به بردگی می برد، کسانی را بسازد که امپراطوری های جهانی بزرگ مبتنی بر روابط نادعالانه آن روز را تهدید کرده و تمدن جدیدی را پایه ریزی کردند. آیا اینها با شمشیر بود؟ شاید بتوان با شمشیر خراب کرد مثل چنگیزخان مغول که آمد همه چیز را ویران کرد اما نتوانست تمدنی پایه ریزی کند. پیامبر (ص) تمدنش را با مدارا پایه ریزی کرد.

وی با قرائت آیات سوره 33 تا 35 سوره فصلت ادامه داد: آیه 33 سوره فصلت می گوید: "کیست سخنی بهتر از این گفته باشد، کسی که به خدا دعوت کند و خودش هم درست عمل کند و بگوید من از کسانی هستم که تسلیم خدا هستم." و همینطور آیه 34 سوره که می فرماید: "خوبی و بدی با هم یکسان نیست" این جمله که بدیهی و روشن اما نه توضیح می دهد که " نه فقط درعنوان و نام بلکه در عملکرد خوب با عملکرد بد، نتیجه گیری خوب با نتیجه گیری بد." آنجایی که نتیجه نمی گیریم یعنی یک جایی از کارمان اشتباه بوده است. حتما جایی هست که تفاوت رفتار خودش را در نتیجه هویدا می کند. سپس اینجاست که قرآن توضیح می دهد: " پاسخگویی به روش بهترداشته باشید." مثلا اگر کسی سلامی کرد یا جمله ای گفت، شما با جمله بهتر جواب بدهید. " همیشه عکس العمل ها به روش بهتر باشد. نتیجه این می شود که آن کسی که با او دشمنی دارید، یک دوست خوب برای تو خواهد شد." انسان عاقل باید به سمتی برود که در جامعه تنش زدایی کند و دوستانش را زیاد کند یا به سمتی برود که دشمنانش زیاد شود؟! البته این کار راحتی نیست و جز صابران نمی توانند. چرا صبر می خواهد؟ چون غالب ما آدم ها، رفتارها را بر مبنای هیجانات انجام می دهیم نه بر مبنای استدلال

ادیب با تاکید بر اینکه علت نتیجه نگرفتن در کارها تناسب نداشتن عملکرد با هدف و عقلانی نبودن مسیرهاست، توضیح داد: حساب کنید رفتار وعملکرد ما با هر هدفی که می خواهد باشد، چقدر با اهدافمان تناسب دارد؟ اگر ندارد علت چیست؟ حرص، بخل، عجله، شهوت، غضب، غرور، شادی بیجا، ناامیدی بی موقع و... بر عقلانیت غلبه دارد. بلد نیستیم صبر کنیم. برنامه ریزی می کنیم اما وسط کار کم می آوریم و زیر همه چیز می زنیم. این حالت حتی در مسیر دنیا هم وجود دارد و می بینید خیلی ها به دنیا هم نمی رسند. صبر یعنی غلبه دادن عقلانیت بر هیجنات و کنترل عواطف و احساسات. حتی وقتی از خانه بیرون می آییم، اگر در ارتباط با مردم توقع هایمان را کم کنیم و با دید مثبت خارج شویم، نتیجه بهتری می گیریم. اگر می خواهیم احساس رضایت از جامعه و مردم داشته باشیم، باید توقعات را درست تنظیم کنیم. چرا نمی کنیم؟ چون رفتارهایمان بر مبنای هیجانات است. نتیجه آن می شود که صبح با نگرانی از خانه خارج می شویم و غروب شکست خورده برمی گردیم!

وی با تاکید بر منافات نداشتن مدارا با امر به معروف و نهی از منکر، خاطرنشان کرد: مدارا یعنی تحمل ناملایمات از انسان های دیگر. چرا باید تحمل کرد؟ پاسخ این است که اگر بخواهیم به قولی امروزی نگاه کنیم یعنی چون زندگی آرام تر و غصه ها کمتر می شود. ممکن است سوال کنید مگر این همه روایت از امر به معروف و نهی از منکر نیست و اهمیت آن را جلوه نمی دهد؟ مگر ما در قبال درباره بدرفتاری دیگران در جامعه و کج روی ها، مسوولیت نداریم؟ این مدارا که یعنی بیخیال باش؟ اما خیر چنین نیست؛ درباره ضرورت اهمیت امر به معروف و نهی از منکر ذره ای تردید نیست. اما اولا بین تحمل ناملایمات شخصی و تحمل رفتارهای خلاف حقیقت باید فرق گذاشت و ثانیا میان استقامت و پایداری با خشونت، باید فرق گذاشت. حضرت علی (ع) می فرمایند: " نرم باش اما ضعیف نباش." آب هم نرم است اما سنگ را سوراخ می کند. نرم باش اما تندخو نباش. پیامبر (ص) با همین ملاطفت و نرم خویی موفق شد.

 ادیب با بیان اینکه پیامبر (ص) در مقایسه با همه انبیا استواری بیشتری دارد و امام انبیاء است، اظهار کرد: پیامبر (ص) یک لحظه از ماموریت و مسوولیتش غفلت نکرد اما در عین حال نرم خو بود. در جنگ مردانه عمل می کرد و استقامت داشت اما صبوری هم داشت. حضرت امیرالمومنین (ع) می فرمایند: " استوار و محکم باش اما خشونت ورز نباش." ما حتی منکر فضایل پیروان دیگر ادیان و برخی چهره های سرشناس آنها نمی شویم. به طور مثال ماهاتما گاندی آدم شریفی بود اما آدم عنیفی نبود. او بر مبنای عدم خشونت حرکت کرد و با دو تکه پارچه و با استقامت توانست هند را نجات داد. یا همین ماندلا که اخیر درگذشت، حدود 27 سال زندان به رفت و مورد ظلم واقع شد اما وقتی قرار شد دعوا خاتمه پیدا کند، پذیرفت و از مذاکره و مصالحه صحبت کرد.

وی با تاکید بر اینکه مبنای مدارا کردن کوتاه آمدن در مقام وظیفه الهی نیست، به معانی آیات 30 و 31 سوره فصلت اشاره کرد و گفت: در این آیات خداوند اشاره دارد به "آنهایی که گفتند رب ما الله است و استقامت کردند" این آیات ذیل آیات استقامت است نه آیاتی سستی و نرمی. استقامت غیر تندخویی است، گاهی به درد کشیدن و چیزی نگفتن و گاهی ناسزا شنیدن وتحمل کردن است. همیشه قرار نیست با شمشیر استقامت کنید و خیلی وقت ها با زنجیر بر گردنتان باید استقامت کنید. پیشوای مستقیم ما که فقط امام حسین (ع) نیست، امام سجاد (ع) هم جزو پیشوایان صاحب استقامت ماست. آیا با حرف و شعار می شود مدارا کرد؟ آیه 31 می فرماید: "ای مسلمانان که استقامت می کنید، در دنیا و آخرت ما هواخواه شما ما هستیم. هرچه بخواهید به شما می دهیم از جانب غفور رحیم." حالا می بینید که مبنای استقامت فقط در میدان جنگ نیست و در میدان تحمل ناملایمات هم هست. در خندیدن به کسانی که گره بر ابرو دارند و در ناسزا شنیدن هم هست. مبنای استقامت وعده خداست؛ باور به توحید و قیامت است. هم آن قهرمان سلحشوری که با تمام وجود در میدان جنگ می ایستند و تیرهای زهرآلود دشمن را به جان می خرد، باور به خدا و آخرت دارد و هم آن انسان فکور، فهیمی که دردها و رنج های اجتماعی را تحمل کرده و با حوصله یکی یکی گره های کور را از مشکلات اجتماعی باز می کند. چه در خانواده، چه در جامعه و چه در عرصه جهانی.

کد خبر: 139210114112
1392/10/11

آخرین مطالب
1392/9/7: اسلام "قدرت" مدار، اسلام اموی است / حسینی قائم مقامی
1392/9/2: مذهب امام حسین، مذهب حجت است نه مذهب قدرت / مسعود ادیب
1392/3/22: "مکتب اجتهادی قم" و ویژگی های آن: آیت الله سید مصطفی محقق داماد
پر بازدید
1392/7/4: حقوق استاد و شاگرد در رساله حقوق امام سجاد(ع)
1392/3/23: اخلاق فردی، شخصیت اجتماعی و مقام عصمت حضرت عباس(س) از زبان آیت‌الله سیدرضی شیرازی
1392/11/13: گفتمان اعتدال و نواندیشی دینی / سید صادق حقیقت
1392/6/5: فرياد مظلوم، فریادی مشروع
1392/9/20: دولت و ابزارهای الزام به شریعت / محمد سروش محلاتی / شش بخش
آخرین مطالب
1401/5/10: عاشورا و برهان فطرت/ آیت الله عرب
1401/5/10: تفسیر علمی و تجلی عینی قرآن در عاشورا/ آیت الله عرب
1400/11/26: روزنامه جمهوری اسلامی/قسمت اول/صفحه حوزه: علی‌اکبر بیگی نوآوری فقهی حضرت آیت ‏الله صانعی در فتوای رفع حرمت نظر در فرزند خواندگی
1400/10/11: نواندیشی در فتاوای آیت الله صانعی / علی اکبر بیگی
1400/9/15: آیت الله یوسف صانعی (ره): رشیده نباشند، ازدواجشان حرام است
بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن