صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
مُطَهِرّات (پاك كننده‏ها)
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی

 

مُطَهِرّات (پاك كننده‏ها)

«مسأله 140» يازده چيز نجاست را پاك مى‏كند و آنها را «مُطَهِرّات» مى‏گويند:

اوّل: آب، دوم: زمين، سوم: آفتاب، چهارم: استحاله، پنجم: كم شدن دو سوم آب انگورى كه جوش آمده، ششم: انتقال هفتم: اسلام، هشتم: تبعيّت، نهم: برطرف شدن عين نجاست، دهم: اِستبراء حيوان نجاستخوار، يازدهم: غائب شدن مسلمان؛ و احكام آنها به تفصيل در مسائل آينده گفته مى‏شود.

1 ـ آب

«مسأله 141» آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مى‏كند:

اوّل: مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرقِ بيد، چيز نجس را پاك نمى‏كند. دوم: پاك باشد. سوم: هنگام شستن چيز نجس آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكند. چهارم: بعد از آب كشيدن چيز نجس، عين نجاست در آن نباشد. پاك شدن چيز نجس با آب قليل، شرطهاى ديگرى نيز دارد كه بعدا گفته مى‏شود.

«مسأله 142» ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، بلكه در آب كُر و جارى نيز احتياط سه مرتبه شستن است، اگرچه يك مرتبه شستن در كُر و جارى كافى است، ولى براى تطهير ظرفى كه سگ از آن ظرف آب يا چيز روان ديگرى خورده، بايد مقدارى آب با خاك پاك مخلوط كنند ـ به حدّى كه از خاك بودن خارج نشود ـ و ظرف را با آن خاك‏مال كنند و بعد آن را با آب قليل دو مرتبه بشويند و احتياط واجب آن است كه اگر با آب كُر يا جارى نيز آن را مى‏شويند، دو مرتبه بشويند و ظرفى را كه سگ ليسيده يا آب دهانش در آن ريخته شده، بنابر احتياط واجب بايد ابتدا خاك‏مال كرد و سپس سه مرتبه با آب قليل و يا دو مرتبه با آب كر يا جارى شست.

«مسأله 143» اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده تنگ باشد و نتوان آن را خاك‏مال كرد، بايد مقدارى آب با خاك مخلوط كنند ـ به حدّى كه از خاك بودن خارج نشود ـ و آن را داخل ظرف بريزند و ظرف را به شدت حركت دهند تا خاك به تمام اطراف آن برسد.

(29)

 

«مسأله 144» ظرفى را كه خوك از آن چيز روانى بخورد، بايد هفت مرتبه با آب قليل شست؛ بلكه بنابر احتياط واجب در كُر و جارى نيز بايد هفت مرتبه شسته شود و احتياط مستحب آن است كه خاك‏مال نيز شود. ظرفى كه خوك آن را بليسد و يا آب دهانش در آن بريزد نيز بنابر احتياط همين حكم را دارد.

«مسأله 145» اگر بخواهند ظرفى را كه با شراب نجس شده آب بكشند، بهتر است هفت مرتبه بشويند، اگرچه سه بار شستن با آب قليل و يا يك بار شستن با آب كُر يا جارى كفايت مى‏كند.

«مسأله 146» اگر كوزه‏اى را كه از گِل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن نفوذ كرده، در آب كُر يا جارى بگذارند، به هر جاى آن كه آب برسد پاك مى‏شود و اگر بخواهند باطن آن نيز پاك شود، بايد به قدرى در آب كُر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرو رود و نفوذ رطوبت كافى نيست.

«مسأله 147» ظرف نجس را به دو نوع مى‏توان با آب قليل آب كشيد: يكى آن كه آن را سه مرتبه پركنند وخالى كنند، ديگر آن كه سه مرتبه قدرى آب در آن بريزند و در هر مرتبه آب را به گونه‏اى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بعد بيرون بريزند.

«مسأله 148» اگر ظرف بزرگى، مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قليل آن را پاك كنند بايد سه مرتبه آن را از آب پر و خالى كنند و يا سه مرتبه آب را به گونه‏اى در آن بريزند كه تمام اطراف آن شسته شود و يا سه مرتبه مقدارى آب در آن بريزند و در هر مرتبه آن آب را به گونه‏اى در آن بگردانند كه آب به تمام اطراف آن برسد، و در هر مرتبه آبى را كه ته آن جمع مى‏شود بيرون آورند، و احتياط واجب آن است كه در هر مرتبه، ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى‏آورند آب بكشند و اگر ظرف بزرگ را با آب كُر مى‏خواهند آب بكشند، يك بار شستن كافى است.

«مسأله 149» اگر مِس نجس و مانند آن را ذوب كنند و وسيله‏اى با آن بسازند و آن را آب بكشند، ظاهر آن پاك مى‏شود.

«مسأله 150» اگر تنورى با ادرار نجس شود، چنانچه دو مرتبه آب قليل را از بالا به

(30)

 

گونه‏اى در آن بريزند كه تمام اطراف آن را فرا بگيرد، پاك مى‏شود و اگر به همين صورت آب كُر در آن بريزند، يك مرتبه كافى است و در غير ادرار، اگر بعد از برطرف شدن نجاست، يك مرتبه به دستورى كه گفته شد آب در آن بريزند، كافى است و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بعد آنها را بيرون بياورند و سپس آن گودال را با خاكِ پاك پر كنند.

«مسأله 151» اگر چيز نجسى را بعد از برطرف كردن عين نجاست يك مرتبه در آب كُر يا جارى به گونه‏اى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاك مى‏شود.

«مسأله 152» اگر بخواهند چيزى غير از ظروف را كه با ادرار نجس شده با آب قليل آب بكشند، بايد يك مرتبه آب روى آن بريزند و پس از آن كه آب از آن جدا شد و چيزى از ادرار در آن باقى نماند، يك مرتبه ديگر آب روى آن بريزند تا پاك شود، ولى در لبـاس و فرش و مانند آنها، بايد بعد از هر دفعه آن را فشار دهند تا غُساله آن بيرون آيد. (غُساله آبى است كه معمولاً در وقت شستن و بعد از آن، از چيزى كه شسته شده خود بخود يا به وسيله فشار خارج مى‏شود.)

«مسأله 153» اگر چيزى با ادرار بچّه شيرخوارى كه غذاخور نشده نجس شود، چنانچه يك مرتبه به گونه‏اى روى آن آب بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاك مى‏شود، ولى احتياط مستحب آن است كه يك مرتبه ديگر نيز آب روى آن بريزند، و در لباس و فرش و مانند آنها، چنانچه با آب قليل آب كشيده شوند، بنابر احتياط فشار دادن لازم است.

«مسأله 154» اگر چيزى غير از ظروف با غير ادرار نجس شود، چنانچه بعد از برطرف كردن نجاست يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، پاك مى‏گردد؛ و نيز اگر در مرتبه اوّل كه آب روى آن مى‏ريزند، نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست نيز آب روى آن بيايد، پاك مى‏شود، ولى در هر صورت، لباس و مانند آن را چنانچه با آب قليل آب بكشند، بايد فشار دهند تا غُساله آن بيرون آيد.

«مسأله 155» اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده در آب كُر يا جارى فرو برند،

(31)

 

بعد از برطرف شدن عين نجاست پاك مى‏شود.

«مسأله 156» اگر ظاهر گندم، برنج، صابون و مانند آنها نجس شود، با فرو بردن در كُر و جارى پاك مى‏گردد.

«مسأله 157» اگر گندم، برنج، صابون و مانند آنها مدتى در آب نجس قرار داده شوند و باطن آنها نيز نمنماك شود، نجس شدن باطن آنها مشكل است، زيرا احتمال اين كه آب به صورت روان ومايع به داخل آنها نفوذ نكرده بلكه فقط به صورت رطوبت جذب شده باشد، قوى است.

«مسأله 158» اگر ظاهر برنج، گوشت يا چيزى مانند آنها با ادرار نجس شده باشد و بخواهند با آب قليل آن را آب بكشند، چنانچه آن را در ظرفى بگذارند و دو مرتبه آب روى آن بريزند و خالى كنند، پاك مى‏شود و ظرف آن نيز پاك مى‏گردد و اگر با غير ادرار نجس شده باشد، يك مرتبه آب ريختن كفايت مى‏كند مگر اين كه خود ظرف نيز قبل از ريختن آب نجس شده باشد كه در اين صورت سه مرتبه شستن لازم است، ولى اگر بخواهند لباس و مانند آن را كه براى پاك شدن بايد فشار داده شود در ظرفى بگذارند و آب بكشند، بايد هر مرتبه كه آب روى آن مى‏ريزند، آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا غُساله‏اى كه در آن جمع شده بيرون بريزد.

«مسأله 159» لباس نجسى را كه با نيل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب كُر يا جارى فرو برند و آب پيش از آن كه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس پاك مى‏شود، حتى اگر هنگام فشار دادن، آب مضاف از آن بيرون آيد.

«مسأله 160» ماشين‏هاى لباسشويى در صورتى كه اطمينان پيدا شود آب لوله‏كشى شهر به لباسها متصل و بر همه آنها مسلط شده، پاك كننده‏اند، اگرچه غُساله آن به تدريج خارج گردد، ولى شستن به وسيله ماشين‏هايى كه تماس آب به تمام لباس به تدريج و پس از قطع آب و به وسيله دَوَران انجام مى‏شود، حكم شستن با آب قليل را دارد.

«مسأله 161» اگر لباسى را در آب كُر يا جارى آب بكشند و بعد مثلاً لجن در آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند كه آن لجن از رسيدن آب به لباس جلوگيرى كرده، آن لباس

(32)

 

پاك است.

«مسأله 162» اگر بعد از آب كشيدن لباس و مانند آن خورده گِل يا اِشنان يا پودر و صابون لباسشويى در آن ديده شود، در صورتى كه بدانند كه خورده گِل يا اشنان يا پودر و صابون با آب شسته شده، پاك است ولى اگر آب نجس به باطن گِل يا اشنان يا پودر و صابون رسيده باشد، ظاهر گِل و اشنان يا پودر و صابون پاك و باطن آنها نجس است.

«مسأله 163» هر چيز نجس تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمى‏شود، ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند، پاك مى‏باشد، اما چنانچه به واسطه بو يا رنگ، احتمال عرفى داده شود كه ذرّه‏هاى نجاست در آن چيز باقى مانده، آن چيز پاك نيست.

«مسأله 164» اگر نجاست بدن را در آب كُر يا جارى برطرف كنند، بدن پاك مى‏شود و بيرون آمدن و دوباره در آب فرو رفتن لازم نيست.

«مسأله 165» اگر آب را در دهان بگردانند و آن را به تمام غذاى نجسى كه بين دندانها مانده برسانند، آن غذا پاك مى‏شود.

«مسأله 166» اگر موى سر و صورت زياد باشد و آن را با آب قليل آب بكشند، پاك مى‏شود و فشار دادن لازم نيست.

«مسأله 167» اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولاً هنگام آب كشيدن آب به آن جا مى‏رسد، چنانچه آبى كه براى پاك شدن محل نجس مى‏ريزند به آن اطراف جارى شود، با پاك شدن جاى نجس آنجا نيز پاك مى‏شود. همچنين اگر چيز پاكى را كنار چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بريزند، هر دو پاك مى‏شوند. پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس، روى همه انگشتان آب بريزند، بعد از پاك شدن انگشت نجس، تمام انگشتان پاك مى‏شوند.

«مسأله 168» گوشت و دنبه‏اى كه نجس شده‏اند و همچنين بدن يا لباسى كه چربىِ كمى دارند و آن چربى از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نمى‏كند، مثل چيزهاى ديگر آب

(33)

 

كشيده مى‏شوند.

«مسأله 169» اگر ظرف يا بدن نجس باشد و بعد به گونه‏اى چرب شود كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند، بايد اوّل چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.

«مسأله 170» اگر چيز نجسى را كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه زير شيرى كه متصل به كُر است بشويند، پاك مى‏شود؛ و نيز اگر عين نجاست در آن باشد، چنانچه عين نجاست آن، زير شير يا به وسيله ديگر برطرف شود و آبى كه از آن چيز مى‏ريزد، بو يا رنگ يا مزه نجاست به خود نگرفته باشد، با همان مقدار آب شير پاك مى‏گردد؛ اما اگر آبى كه از آن مى‏ريزد، بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد، بايد به قدرى آب از شير روى آن بريزند تا آبى كه از آن جدا مى‏شود، بو يا رنگ يا مزه نجاست نداشته باشد.

«مسأله 171» اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن برطرف كرده يا نه، چنانچه هنگام آب كشيدن متوجه برطرف كردن عين نجاست بوده باشد، آن چيز پاك است.

«مسأله 172» زمينى كه آب روى آن جارى نمى‏شود، اگر نجس شود با آب قليل پاك نمى‏گردد، ولى زمينى كه سطح آن از شن يا ريگ است ـ چون آبى كه روى آن مى‏ريزند از آن جدا شده و در شن و ريگ فرو مى‏رود ـ با آب قليل پاك مى‏شود، امّا زير ريگها نجس مى‏ماند.

«مسأله 173» اگر زمين سنگ فرش و آجر فـرش و زمـين سـختى كه آب در آن فرو نمى‏رود نجس شود، در صورتى با آب قليل پاك مى‏گردد كه به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود، و چنانچه آبى كه روى آن ريخته‏اند از سوراخى بيرون رود، همه زمين پاك مى‏شود، و اگر بيرون نرود، جايى كه آبها جمع مى‏شوند نجس مى‏ماند و براى پاك شدن آنجا، بايد گودالى بكنند كه آب در آن جمع شود و بعدا آب را بيرون بياورند و گودال را با خاك پاك پر كنند.

«مسأله 174» اگر ظاهر سنگ نمك و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كُر نيز

(34)

 

پاك مى‏شود.

«مسأله 175» اگر از شكر آب شده نجس، قند يا نبات بسازند و در آب كُر يا جارى بگذارند، پاك نمى‏شود.

2 ـ زمين

«مسأله 176» كف پا و تهِ كفش نجس با راه رفتن يا ماليدن آن بر روى زمين، با پنج شرط پاك مى‏شود:

اوّل: زمين پاك باشد. دوم: خشك باشد، ولى چنانچه رطوبت كمى داشته باشد كه سرايت نكند، اشكال ندارد. سوم: اگر عين نجس ـ مثل خون و ادرار ـ يا چيز متنجس ـ مثل گِلى كه نجس شده ـ در كف پا و زير كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين و يا عامل ديگرى برطرف شود. چهارم: زمين بايد خاك، سنگ، آجر فرش و مانند آنها باشد، و با راه رفتن روى فرش و حصير، كف پا و زير كفشِ نجس پاك نمى‏شود، ولى با راه رفتن روى سبزه پاك مى‏شود. پنجم: نجاست كف پا يا كفش از زمين به پا يا كفش سرايت كرده باشد، هرچند با غير راه رفتن حاصل شده باشد.

«مسأله 177» كف پا و زير كفشِ نجس به واسطه راه رفتن روى آسفالت پاك مى‏شود؛ ولى با راه رفتن روى زمينى كه با چوب فرش شده است، پاك شدن آن محلّ اشكال است.

«مسأله 178» براى پاك شدن كف پا و زير كفش، بهتر است پانزده ذراع يا بيشتر راه بروند، اگرچه با كمتر از پانزده ذراع يا با ماليدن پا به زمين نيز نجاست برطرف شود.

«مسأله 179» لازم نيست كف پا و زير كفشِ نجس، تر باشد، بلكه اگر خشك نيز باشد با راه رفتن پاك مى‏شود.

«مسأله 180» هنگامى كه كف پا يا زير كفش نجس با راه رفتن پاك شد، مقدارى از اطراف آن نيز كه معمولاً با گِل آلوده مى‏شود، اگر به زمين برسد يا خاك به آن اطراف برسد، پاك مى‏گردد.

«مسأله 181» كسى كه با دست و زانو راه مى‏رود، اگر كف دست يا زانوى او نجس

(35)

 

شود، به وسيله راه رفتن پاك مى‏شود؛ و همچنين است زير عصا، زير پاى مصنوعى، نعل چهار پايان، چرخ اتومبيل، درشكه و مانند آنها.

«مسأله 182» اگر بعد از راه رفتن، عين نجاست از كف پا يا زير كفش بر طرف شود، پاك مى‏شوند، اگرچه بو يا رنگ آن باقى مانده باشد؛ و بنابر احتياط بايد ذره‏هاى كوچك نجاست نيز برطرف شود، ولى باقى ماندن ذرات ريزى كه معمولاً با راه رفتن برطرف نمى‏شوند مانعى ندارد.

«مسأله 183» داخل كفش و مقدارى از كف پا كه به زمين نمى‏رسد، به واسطه راه رفتن پاك نمى‏شود، و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشكال است؛ ولى اگر كف جوراب از پوست باشد، به وسيله راه رفتن پاك مى‏شود.

3 ـ آفتاب

«مسأله 184» آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايى را كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده مى‏شوند و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده‏اند، با چهار شرط پاك مى‏كند:

اوّل: چيز نجس مرطوب باشد، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله‏اى آن را مرطوب كنند تا آفتاب آن را خشك كند. دوم: اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب آن را برطرف كنند. سوم: چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمى‏شود؛ ولى اگر ابر و مانند آن به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، اشكال ندارد؛ و اگر از پشت شيشه بتابد، پاك شدن آن محل اشكال است؛ و انعكاس آفتاب به وسيله آينه چيز نجس را پاك نمى‏كند. چهارم: آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند، پس اگر چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمى‏گردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد.

«مسأله 185» همان گونه كه ظاهر ساختمان، زمين، ديوار و مانند آنها با تابش آفتاب

(36)

 

پاك مى‏شود، باطن آنها كه به آنها متصل است نيز پاك مى‏شود، به شرط آن كه ظاهر و باطن در يك مرتبه تابش آفتاب با هم خشك شوند، پس اگر يك مرتبه آفتاب بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و مرتبه ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مى‏شود و زير آن نجس مى‏ماند؛ همچنين بايد ما بين سطح زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن مى‏تابد با داخل آن، هوا يا جسم پاك ديگرى فاصله نباشد، وگرنه قسمت داخل آن پاك نمى‏شود.

«مسأله 186» گياهان و درختان و برگ و ميوه آنها مادامى كه قطع نشده‏اند به واسطه آفتاب پاك مى‏شوند، ولى حصير نجس بنابر احتياط به واسطه آفتاب پاك نمى‏شود.

«مسأله 187» اگر آفتاب به زمين نجس بتابد سپس انسان شك كند كه زمين هنگام تابيدن آفتاب مرطوب بوده يا نه يا رطوبت آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه و همچنين اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب، عين نجاست از آن برطرف شده يا نه يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه، آن زمين پاك نمى‏شود.

«مسأله 188» اگر دو طرف ديوار نجس باشد و آفتاب به يك طرف آن بتابد، طرفى كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمى‏شود.

4 ـ اِسْتِحاله

«مسأله 189» اگر جنس چيزى به گونه‏اى تغيير كند كه تبديل به جنس ديگرى گردد، مى‏گويند «استحاله» شده است و اگر جنس چيز نجس يا متنجسى به گونه‏اى تغيير كند كه به صورت چيز پاكى در آيد، به سبب استحاله پاك مى‏شود؛ مثل آن كه سگ در نمكزار فرو رود و تبديل به نمك شود يا چوب نجسى بسوزد و خاكستر گردد؛ ولى اگر جنس آن عوض نشود ـ مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا با آرد نجس نان بپزند ـ پاك نمى‏شود.

«مسأله 190» كوزه گِلى و مانند آن كه از گِل نجس ساخته شده، نجس است و بايد از ذغالى كه از چوب نجس درست شده اجتناب نمايند.

«مسأله 191» چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.

(37)

 

«مسأله 192» اگر شراب بخودى خود يا به واسطه آن كه چيزى مثل سركه و نمك در آن ريخته‏اند سركه شود، پاك مى‏گردد.

«مسأله 193» شرابى كه از انگور نجس درست مى‏كنند، بنابر احتياط با سركه شدن پاك نمى‏شود، بلكه اگر نجاستى نيز از خارج به شراب برسد، احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن نيز از آن اجتناب نمايند.

«مسأله 194» سركه‏اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست مى‏كنند، نجس است و اگر پيش از تبديل شدن به سركه، به شراب تبديل شوند نيز بنابر احتياط با سركه شدن پاك نمى‏شوند.

«مسأله 195» اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد و از آنها سركه بريزند، اشكالى ندارد؛ ولى احتياط آن است كه پيش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شوند، خيار و بادنجان و مانند آن را در آنها نريزند.

5 ـ كم شدن دو سوم آب انگور

«مسأله 196» آب انگورى كه به وسيله آتش و مانند آن ـ مثل وسايل برقى ـ جوشيده، پيش از آن كه ثلثان شود (يعنى دو قسمت آن تبخير شود و يك قسمت آن باقى بماند) نجس نيست، ولى خوردن آن حرام است و با ثلثان شدن، خوردن آن حلال مى‏شود؛ ولى اگر ثابت شود كه مست كننده است، حرام و نجس مى‏باشد؛ و اگر خود بخود جوش آمده باشد، خوردن آن حرام بوده و بنابر احتياط واجب نجس است و فقط با سركه شدن پاك و حلال مى‏شود.

«مسأله 197» اگر در يك خوشه غوره يك يا دو دانه انگور باشد، چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مى‏شود آبغوره بگويند و اثرى از شيرينى در آن نباشد و بجوشد، پاك و خوردن آن حلال است.

«مسأله 198» اگر چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور جوش بيايد، حرام نمى‏شود.

(38)

 

6 ـ انتقال

«مسأله 199» اگر خون بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد (يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را مى‏برند، خون از آن جستن مى‏كند) به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد منتقل شود و خون آن حيوان حساب شود، پاك مى‏گردد، و اين را «انتقال» مى‏گويند؛ اما خونى كه زالو از انسان مى‏مكد، چون به آن خون زالو گفته نمى‏شود و خون انسان محسوب مى‏شود، نجس مى‏باشد.

«مسأله 200» اگر كسى پشه‏اى را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده، از او مكيده يا از خود پشه مى‏باشد و همچنين اگر بداند از او مكيده، ولى جزء بدن پشه حساب شود، آن خون پاك است؛ اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، نجس است.

7 ـ اسلام

«مسأله 201» اگر كافر شهادتين، يعنى «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ الله‏ُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه‏ِ» بگويد، مسلمان مى‏شود و از آن پس، بدن، آب دهان، آب بينى و عرق او پاك است؛ ولى اگر هنگام مسلمان شدن عين نجاست به بدن او بوده باشد، بايد آن را برطرف كند و جاى آن را آب بكشد و اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد، احتياط واجب آن است كه جاى آن را آب بكشد.

«مسأله 202» اگر هنگامى كه كافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد وآن لباس در هنگام مسلمان شدن در بدن او نباشد، آن لباس نجس است، بلكه اگر در بدن او باشد نيز بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.

«مسأله 203» اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه، و يا اين كه بداند قلبا مسلمان نشده ولى چيزى كه منافى اظهار شهادتين باشد از او سر نزده باشد، مسلمان و پاك است.

(39)

 

8 ـ تَبَعيّت

«مسأله 204» تبعيّت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر پاك شود.

«مسأله 205» اگر شراب سركه شود، ظرف آن نيز تا جايى كه شراب به هنگام جوش آمدن به‏آنجا رسيده بوده، پاك مى‏شود و پارچه و چيزى هم كه معمولاً روى آن مى‏گذارند، اگر با رطوبت شراب نجس شده باشد، پاك مى‏گردد، بلكه اگر هنگام جوشيدن، سر ريز شده و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن، پشت ظرف نيز پاك مى‏شود.

«مسأله 206» تخته يا سنگى كه روى آن ميّت را غسل مى‏دهند و پارچه‏اى كه با آن عورت ميّت را مى‏پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى‏دهد و همينطور كيسه و صابونى كه با آن ميّت شسته مى‏شود و تا انتهاى غسل‏هاى سه گانه به كار برده مى‏شوند، بعد از تمام شدن غسل پاك مى‏شوند.

«مسأله 207» كسى كه چيزى را با دست خود آب مى‏كشد، اگر دست و آن چيز با هم آب كشيده شوند، بعد از پاك شدن آن چيز، دست او هم پاك مى‏شود.

«مسأله 208» فرزندان نابالغ كفار، پس از اسلام آوردن پدر يا مادر خود، محكوم به اسلام بوده و به تبعيّت آنان پاك مى‏شوند، ولى قبل از اسلام آوردن پدر يا مادر حكم كافر را دارند؛ مگر اين كه خود آنها مميّز و اهل فكر و تشخيص بوده و در اين جهت تابع پدر و مادر نباشند.

«مسأله 209» اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريخته‏اند جدا شود، رطوبتى كه در آن مى‏ماند پاك است.

«مسأله 210» قطره‏هاى آبى كه پس از آب كشيدن ظرف نجس با آب قليل و بعد از جدا شدن آبى كه براى پاك شدن روى آن ريخته‏اند، در آن باقى مى‏ماند پاك است.

(40)

 

9 ـ برطرف شدن عين نجاست

«مسأله 211» اگر بدن حيوان با عين نجس ـ مثل خون ـ يا متنجس ـ مثل آب نجس ـ آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شوند، بدن آن حيوان نيز پاك مى‏شود.

«مسأله 212» اگر باطن بدن انسان مانند داخل دهان و بينى با عين نجاست و يا چيز متنجس آلوده شود، بر طرف كردن آن چيز نجس يا متنجّس كافى است و آب كشيدن باطن بدن لازم نيست؛ ولى چنانچه قسمتى از آنها كه معمولاً ديده مى‏شود، آلوده شده باشد، بنابر احتياط واجب بايد پس از بر طرف كردن آن چيز نجس يا متنجّس آن قسمت آب كشيده شود.

«مسأله 213» اگر چيزى مانند انگشتان دست، دندان مصنوعى، موادى كه دندان را با آن پر مى‏كنند، باقى مانده غذا و يا هر جسم خارجى ديگر، در باطن بدن (مانند داخل دهان يا بينى) با نجاست تماس پيدا كند، چنانچه برخورد با نجاست در قسمت‏هايى از باطن باشد كه معمولاً ديده مى‏شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب كشيد و چنانچه در قسمت‏هايى باشد كه معمولاً ديده نمى‏شود ـ مانند انتهاى دهان ـ در صورتى كه عين نجاست در آن جسم خارجى نباشد، آب كشيدن آن لازم نيست.

«مسأله 214» اگر جايى كه انسان نمى‏داند ظاهر بدن است يا باطن آن با نجاست تماس پيدا كند، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشد؛ ولى اگر نداند قسمتى كه جزء باطن بدن است، از قسمت‏هايى است كه معمولاً ديده نمى‏شود يا نه، آب كشيدن آن لازم نيست.

«مسأله 215» اگر گرد و خاك نجس به لباس، فرش و مانند آن بنشيند، چنانچه هر دو خشك باشند نجس نمى‏شوند و بر طرف كردن گرد و خاك كافى است و شستن لازم نيست؛ ولى اگر گرد و خاك يا لباس، فرش و مانند آن مرطوب باشد، بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.

10 ـ اِسْتِبـْراء حيوان نجاستخوار

«مسأله 216» ادرار و مدفوع حيوانى كه به خوردن مدفوع انسان عادت كرده نجس

(41)

 

است و اگر بخواهند پاك شود، بايد آن را استبراء كنند، يعنى تا مدتى كه بعد از آن مدّت ديگر به آن نجاستخوار نمى‏گويند، نگذارند نجاست بخورد و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز، گاو را بيست روز، گوسفند را ده روز، مرغابى را پنج روز و مرغ خانگى را سه روز از خوردن نجاست باز دارند.

11 ـ غايب شدن مسلمان

«مسأله 217» اگر شخصى بداند كه بدن يا لباس مسلمانى يا چيز ديگرى مانند ظرفاگر شخصى بداند كه بدن يا لباس مسلمانى يا چيز ديگرى مانند ظرف و فرش كه در اختيار آن مسلمان است نجس شده و سپس آن مسلمان غايب گردد و آن شخص احتمال بدهد كه او آن چيز را آب كشيده، آن چيز براى آن شخص پاك است؛ ولى احتياط واجب اين است كه چهار شرط ذيل نيز مراعات شود:

اول: آن كه آن مسلمان بداند كه آن چيز با چيزى كه در نظر آن شخص نجس است، برخورد كرده است.

دوم: آن كه آن مسلمان نيز آن چيز را نجس بداند.

سوم: آن كه آن مسلمان آن چيز را در موردى كه طهارت شرط آن است به كار ببرد، مثل اين كه با آن لباس نماز بخواند و يا در آن ظرف غذا بخورد.

چهارم: آن كه آن مسلمان بداند موردى كه آن چيز را در آن به كار مى‏برد، مشروط به طهارت آن چيز است، مثلاً بداند كه نماز را بايد در لباس پاك بخواند.

راه‏هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى‏شود

«مسأله 218» پاك شدن چيز نجس با چند راه ثابت مى‏شود:

اول: اين كه خود انسان يقين يا اطمينان پيدا كند چيزى كه نجس بوده، پاك شده است.

دوم: اين كه دو نفر عادل خبر دهند كه آن را تطهير كرده‏اند و يا خبر از امرى دهند كه به واسطه آن امر، چيز نجس در نظر انسان پاك مى‏شود، مثل اين كه خبر از ريزش باران بر روى چيز نجس بدهند.

(42)

 

سوم: اين كه كسى كه آن چيز نجس در دست او بوده، بگويد: «آن چيز را آب كشيدم يا آن چيز پاك شده» و لازم نيست كه آن شخص عادل باشد، ولى نبايد متهم به بى‏مبالاتى در مورد طهارت و نجاست باشد.

چهارم: اين كه مسلمانى آن را آب بكشد، اگرچه معلوم نباشد كه درست آب كشيده يا نه.

پنجم: اين كه مسلمانى كه آن چيز متعلّق به او بوده، با شرايطى كه گفته شد، غايب شود.

«مسأله 219» اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى‏كند، نبايد به حال خود اعتنا كند و بايد مانند مردم معمولى رفتار نمايد؛ يعنى چيزى را كه آنها پاك مى‏دانند، پاك بداند.

احكام ظرفها

«مسأله 220» خوردن و آشاميدن از ظرفى كه از پوست سگ، خوك يا مردار ساخته شده، حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو گرفتن و غسل كردن و نيز در كارهايى كه بايد با چيز پاك انجام داد به كار برند؛ بلكه احتياط مستحب آن است كه از چرم سگ، خوك و مردار در هيچ كارى استفاده نكنند.

«مسأله 221» استفاده كردن از ظرف طلا و نقره در خوردن، آشاميدن، وضو گرفتن، غسل كردن، تطهير نجاسات و امثال آنها حرام است و احتياط واجب اين است كه از آنها در زينت اطاق نيز استفاده نشود، و نگاه داشتن آنها نيز خالى از اشكال نيست.

«مسأله 222» ساختن ظرف طلا و نقره و مزدى كه براى آن مى‏گيرند احتياطا حرام است

«مسأله 223» خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول و عوضى كه فروشنده مى‏گيرد احتياطا حرام است.

«مسأله 224» اگر گيره استكان از طلا يا نقره ساخته شده باشد و بعد از برداشتن استكان به آن ظرف گفته شود، استعمال آن چه به تنهايى و چه با استكان حرام است و

(43)

 

اگر به آن ظرف گفته نشود، استعمال آن مانعى ندارد.

«مسأله 225» استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا آب نقره داده‏اند، اشكال ندارد؛ اگرچه استعمال ظرفى كه روى آن را آب نقره داده‏اند، مكروه است؛ بلكه بنابر احتياط واجب آب خوردن از آن با دهان نهادن بر جايى كه با نقره پوشانده شده، جايز نيست.

«مسأله 226» اگر فلزّى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدرى زياد باشد كه به آن ظرف، ظرف طلا يا نقره نگويند، استعمال آن مانعى ندارد

«مسأله 227» اگر غذايى را كه در ظرف طلا و نقره است به منظور پرهيز از حرام در ظرف ديگرى بريزند، اين استعمال اشكال ندارد؛ ولى اگر بخواهند در ظرف دوم غذا بخورند، چنانچه خالى كردن ظرف طلا و نقره به اين خاطر نباشد كه غذا خوردن از ظرف طلا و نقره جايز نيست، اين استعمال حرام مى‏باشد.

«مسأله 228» استعمال بادگير قليان، غلاف شمشير و كارد، اگر از طلا يا نقره باشند، اشكال ندارد؛ ولى احتياط واجب اين است كه چيزهايى مثل عطردان، سرمه‏دان، قاب قرآن و مانند آنها، از طلا و نقره نباشند.

«مسأله 229» استعمال ظرف طلا يا نقره براى خوردن و آشامدن و يا استعمالات ديگر، در حال ناچارى اشكال ندارد؛ بلكه در صورتى كه ناچار شود كه دست يا صورت يا بدن خود را با آبى كه در ظرف طلا يا نقره است بشويد، مى‏تواند آنها را به نيّت وضو يا غسل بشويد؛ ولى اگر اضطرارى به شستن اعضاى وضو يا غسل با آن آب نداشته باشد، نمى‏تواند با آن وضو گرفته و يا غسل كند، بلكه بايد تيمّم نمايد.

«مسأله 230» استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا و نقره است يا از چيز ديگر، اشكال ندارد.