صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
شرايط واجب شدن زكات
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی

 

 

 

شرايط واجب شدن زكات

 

مسأله 1820 ـ زكات در ده چيز گذشته در صورتى واجب مى‏شود ، كه مال به مقدار نصاب كه بعداً گفته مى‏شود برسد ، و آن مال شخصى انسان باشد ، و مالك آن آزاد باشد . 

مسأله 1821 ـ اگر انسان يازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد ، اگر چه اول ماه دوازدهم زكات بر او واجب مى‏شود ، ولى اول سال بعد را بايد بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند . 

مسأله 1822 ـ وجوب زكات در طلا و نقره و مال تجارت مشروط به آن است كه مالك در تمام سال عاقل و بالغ باشد ، ولى در گندم و جو و خرما و كشمش و همچنين در شتر و گاو و گوسفند مشروط به بلوغ و عقل مالك نمى‏باشد . 

مسأله 1823 ـ زكات گندم و جو وقتى تعلّق مى‏گيرد كه به آنها گندم و جو گفته شود ، و زكات كشمش وقتى واجب مى‏شود كه انگور مى‏باشد ، و زكات خرما وقتى تعلّق مى‏گيرد كه عرب به آن تمر گويد ، ولى وقت ملاحظه نصاب وقت خشكيدن آنها است ، و وقت وجوب پرداخت زكات در گندم و جو موقع خرمن و جدا كردن كاه آنها است ، و در خرما و كشمش موقع چيدن آنهاست ، كه اگر از اين وقت بدون عذر و با بودن مستحق تأخير بيافتد و تلف شود مالك ضامن است . 

مسأله 1824 ـ در ثبوت زكات در گندم و جو و كشمش و خرما ـ كه در مسأله پيش گفته شد ـ معتبر نيست كه مالك بتواند در آن تصرف كند ، پس اگر مال در دست خود يا وكيلش نباشد ، مثلاً كسى آنها را غصب كرده باشد هرگاه به دست او رسيد زكات بر او واجب است 

مسأله 1825 ـ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقدارى از سال مست يا بيهوش شود ، زكات از او ساقط نمى‏شود . و همچنين است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش مست يا بيهوش باشد . 

مسأله 1826 ـ در ثبوت زكات در غير گندم و جو و خرما و كشمش شرط است كه مالك متمكن از تصرف در مال باشد شرعاً وتكويناً ، پس اگر در قسمتى سال به طورى كه زمان معتنابهى باشد كسى آن را غصب كرده باشد ، يا شرعاً ممنوع از تصرف باشد ، زكات ندارد . 

مسأله 1827 ـ اگر طلا و نقره ، يا چيز ديگرى را كه زكات در آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند ، بايد زكات آن را بدهد ، و بر كسى كه قرض داده چيزى واجب نيست ، ولى اگر قرض دهنده زكات آن را بپردازد از قرض گيرنده ساقط مى‏شود . 

 

 

 

زكات گندم و جو و خرما و كشمش

 

مسأله 1828 ـ زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتى واجب مى‏شود كه به مقدار نصاب برسند ، و نصاب آنها (سيصد) صاع است كه به گفته عده‏اى تقريباً (847) كيلوگرم مى‏شود . 

مسأله 1829 ـ اگر پيش از دادن زكات از انگور و خرما و جو و گندمى كه زكات آنها واجب شده ، خود و عيالش بخورند ، يا مثلاً به فقير به غير عنوان زكات بدهد ، بايد زكات مقدارى را كه مصرف كرده بدهد . 

مسأله 1830 ـ اگر بعد از آنكه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد ، مالك آن بميرد ، بايد مقدار زكات را از مال او بدهند ، ولى اگر پيش از واجب شدن زكات بميرد ، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است ، بايد زكات سهم خود را بدهد . 

مسأله 1831 ـ كسى كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آورى زكات است ، موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا مى‏كنند ، و در وقت خشك شدن خرما و انگور مى‏تواند زكات را مطالبه كند ، و اگر مالك ندهد و چيزى كه زكات آن واجب شده از بين برود ، بايد عوض آن را بدهد . 

مسأله 1832 ـ اگر بعد از مالك شدن درخت خرما ، و انگور يا زراعت گندم و جو ، زكات آنها واجب شود ، بايد زكات آن را بدهد . 

مسأله 1833 ـ اگر بعد از آنكه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شده ، زراعت ودرخت را بفروشد ، فروشنده بايد زكات آنها را بدهد ، و چنانچه داد بر خريدار چيزى واجب نيست . 

مسأله 1834 ـ اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده ، يا شك كند كه داده يا نه ، چيزى بر او واجب نيست ، و اگر بداند كه زكات آن را نداده ، بايد خريدار زكات آن را بدهد ، ولى چنانچه فروشنده او را گول زده باشد ، مى‏تواند پس از دادن زكات به او مراجعه نمايد و مقدار زكات را از او مطالبه كند . 

مسأله 1835 ـ اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعى كه تر است به مقدار نصاب برسد ، و در وقت خشك شدن كمتر از اين مقدار شود ، زكات آن واجب نيست. 

مسأله 1836 ـ اگر گندم و جو و خرما را پيش از وقت خشك شدن مصرف كند ، چنانچه خشك آنها به اندازه نصاب باشد ، بايد زكات آنها را بدهد . 

مسأله 1837 ـ خرما بر سه قسم است : 

1 ـ خرمائى كه خشكش مى‏كنند ، و حكم زكات آن گفته شد . 

2 ـ خرمائى كه در حال رطب بودن قابل مصرف است . 

3 ـ خرمائى كه نارس (خلال) آن را مى‏خورند . 

در قسم دوم چنانچه مقدارى باشد كه خشك آن به مقدار نصاب برسد ، احتياط مستحب آن است كه زكات آن را بدهند . امّا قسم سوم ظاهر اين است كه زكات بر آن واجب نباشد . 

مسأله 1838 ـ گندم و جو و خرما و كشمشى كه زكات آنها را داده اگر چند سال هم نزد او بماند زكات ندارد . 

مسأله 1839 ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران يا نهر مشروب شود ، يا مثل زراعتهاى مصر از رطوبت زمين استفاده كند ، زكات آن يك دهم است ، و اگر با دلو و مانند آن آبيارى شود ، زكات آن يك بيستم است . 

مسأله 1840 ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور ، هم از آب باران مشروب شود ، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند ، چنانچه طورى باشد كه عرفاً بگويند آبيارى آن با دلو ومانند آن شده ، زكات آن يك بيستم است ، و اگر بگويند آبيارى با آب نهر و باران شده ، زكات آن يك دهم است ؛ و اگر طورى است كه عرفاً مى‏گويند به هر دو آبيارى شده ، زكات آن سه چهلم است . 

مسأله 1841 ـ چنانچه در صدق عرفى شك كند و نداند كه آبيارى طورى است كه در عرف مى‏گويند با هر دو آبيارى شده ، يا اينكه مى‏گويند آبيارى آن مثلاً با باران است ، اگر سه چهلم بدهد كافى است . 

مسأله 1842 ـ اگر شك كند و نداند كه عرف مى‏گويند با هر دو آبيارى شده ، يا اينكه مى‏گويند با دلو و مانند آن آبيارى شده است ، در اين صورت دادن يك بيستم كافى است ، وهمچنين است حال اگر احتمال آن نيز برود كه در عرف بگويند با آب باران آبيارى شده است . 

مسأله 1843 ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود ، و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ، ولى با آب دلو هم آبيارى شود ، و آب دلو به زياد شدن محصول كمك نكند ، زكات آن يك دهم است ، و اگر با دلو و مانند آن آبيارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ، ولى با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زياد شدن محصول كمك نكنند ، زكات آن يك بيستم است . 

مسأله 1844 ـ اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبيارى كنند ، و در زمينى كه پهلوى آن است زراعتى از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبيارى نشود ، زكات زراعتى كه با دلو آبيارى شده يك بيستم ، و زكات زراعتى كه پهلوى آن است ـ بنابر احتياط ـ يك دهم مى‏باشد . 

مسأله 1845 ـ مخارجى را كه براى گندم و جو و خرما و انگور كرده است ، نمى‏تواند از حاصل كسر نموده و ملاحظه نصاب نمايد ، پس چنانچه يكى از آنها پيش از ملاحظه مخارج به مقدار نصاب برسد ، بايد زكات آن را بدهد . 

مسأله 1846 ـ بذرى را كه به مصرف زراعت رسانده ، چه از خودش باشد ياخريده باشد ، نمى‏تواند نيز از حاصل كسر كند و سپس ملاحظه نصاب بنمايد ، بلكه نصاب را نسبت به مجموع حاصل بايد ملاحظه نمايد . 

مسأله 1847 ـ آنچه كه دولت از عين مال مى‏گيرد ، زكات آن واجب نيست ، مثلاً اگر حاصل زراعت «2000» كيلوگرم باشد و دولت «100» كيلوگرم را بعنوان ماليات بگيرد ، فقط زكات در «1900» كيلو واجب مى‏شود . 

مسأله 1848 ـ مصارفى كه انسان پيش از تعلق زكات يا بعد از آن نموده ـ بنابر احتياط واجب ـ نمى‏تواند از حاصل كسر نموده و فقط زكات بقيه را بدهد . 

مسأله 1849 ـ مصارفى كه بعد از تعلق زكات خرج مى‏نمايد ، نمى‏تواند آنچه را نسبت به مقدار زكات خرج نموده از حاصل كسر كند هر چند ـ بنابر احتياط ـ از حاكم شرع يا وكيل او در صرف آنها اجازه گرفته باشد . 

مسأله 1850 ـ واجب نيست صبر نمايد تا جو و گندم به حدّ خرمن برسد ، و انگور و خرما به وقت خشك شده برسد و آنگاه زكات را بدهد ، بلكه همين كه زكات واجب شد جايز است مقدار زكات را قيمت نموده و به عنوان زكات قيمت آن را بدهد . 

مسأله 1851 ـ بعد از آنكه زكات تعلق گرفت مى‏تواند عين زراعت يا خرما و انگور را پيش از درو كردن يا چيدن به مستحق يا حاكم شرع يا وكيل آنها مشاعاً تسليم نمايد و پس از آن در مصارف شريك مى‏باشند . 

مسأله 1852 ـ در صورتى كه مالك عين مال را از زراعت يا خرما و انگور به حاكم يا مستحق يا وكيل آنها تسليم نمود ، لازم نيست آنها را مجاناً به طور اشاعه نگاه دارد بلكه مى‏تواند براى اينكه تا وقت درو يا خشك شدن برسد ، براى ماندن آنها در زمينش اجرت مطالبه نمايد . 

مسأله 1853 ـ اگر انسان در چند شهر كه فصل رسيدن حاصل آنها با يكديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يك وقت بدست نمى آيد ، گندم يا جو و خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يك سال حساب شود ، چنانچه چيزى كه اول مى‏رسد به اندازه نصاب باشد ، بايد زكات آن را موقعى كه مى‏رسد بدهد و زكات بقيه را هر وقت بدست مى‏آيد ادا نمايد ، و اگر آنچه اول مى‏رسد به اندازه نصاب نباشد ، صبر مى‏كند تا بقيه آن برسد ، پس اگر روى هم به مقدار نصاب شود ، زكات آن واجب است ، و اگر به مقدار نصاب نشود ، زكات آن واجب نيست . 

مسأله 1854 ـ اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه بدهد ، چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد ـ بنابر احتياط ـ زكات آن واجب است . 

مسأله 1855 ـ اگر مقدارى خرماى خشك نشده ، يا انگور دارد كه خشك آن به اندازه نصاب مى‏شود ، چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدرى به مصرف زكات برساند كه اگر خشك شود به اندازه زكاتى باشد كه بر او واجب است ، اشكال ندارد . 

مسأله 1856 ـ اگر زكات خرماى خشك يا كشمش بر او واجب باشد ، نمى‏تواند زكات آن را خرماى تازه يا انگور بدهد ، بلكه چنانچه ملاحظه قيمت نمايد و انگور يا خرماى تازه يا كشمش ، يا خرماى خشك ديگر از بابت قيمت بدهد نيز محل اشكال است ، و نيز اگر زكات خرماى تازه يا انگور بر او واجب باشد ، نمى‏تواند زكات آن را خرماى خشك يا كشمش بدهد ، بلكه چنانچه به اعتبار قيمت ، خرما و يا انگور ديگرى بدهد اگر چه تازه باشد ، محل اشكال است . 

مسأله 1857 ـ كسى كه بدهكار است و مالى هم دارد كه زكات آن واجب شده ، اگر بميرد بايد تمام زكات را از مالى كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمايند ، ولى اگر زكات در ذمه او واجب باشد مانند ساير ديون است . 

مسأله 1858 ـ كسى كه بدهكار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد ، اگر بميرد وپيش از آنكه زكات اينها واجب شود ورثه قرض او را از مال ديگر بدهند ، هر كدام كه سهمشان به اندازه نصاب برسد بايد زكات بدهد ، و اگر پيش از آنكه زكات اينها واجب شود قرض او را ندهند ، چنانچه مال ميّت فقط به اندازه بدهى او باشد ، واجب نيست زكات را بدهند ، و اگر مال ميّت بيشتر از بدهى او باشد ، در صورتى كه بدهى او بقدرى است كه اگر بخواهند ادا نمايند بايد مقدارى از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند ، آنچه را به طلبكار مى‏دهند زكات ندارد ، و در بقيه مال هر كدام از ورثه كه سهمش به اندازه نصاب شود بايد زكات آن بدهد . 

مسأله 1859 ـ اگر گندم و جو ، و خرما و كشمشى كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد ، احتياط واجب آن است كه زكات جنس خوب را از جنس بد ندهد . 

 

 

 

نصاب طلا

 

مسأله 1860 ـ طلا دو نصاب دارد : 

نصاب اول : بيست مثقال شرعى است كه هر مثقال آن «18» نخود است ، پس وقتى كه طلا به بيست مثقال شرعى كه پانزده مثقال معمولى است برسد ، اگر شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد ، انسان بايد يك چهلم آن را ـ كه نُه نخود مى‏شود ـ از بابت زكات بدهد ، و اگر به اين مقدار نرسد ، زكات آن واجب نيست. 

نصاب دوم : چهار مثقال شرعى است كه سه مثقال معمولى مى‏شود ، يعنى اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود ، بايد زكات تمام «18» مثقال را از قرار يك چهلم بدهد ، و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود ، فقط بايد زكات «15» مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكات ندارد ، و همچنين است هر چه بالا رود ، يعنى اگر سه مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد ، و اگر كمتر اضافه شود ، مقدارى كه اضافه شده زكات ندارد. 

 

 

 

نصاب نقره

 

مسأله 1861 ـ نقره دو نصاب دارد : 

نصاب اول : «105» مثقال معمولى است ، كه اگر نقره به «105» مثقال برسد و شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد ، انسان بايد يك چهلم آن را كه «2» مثقال و «15» نخود است از بابت زكات بدهد ، و اگر به اين مقدار نرسد ، زكات آن واجب نيست . 

نصاب دوم : «21» مثقال است ، يعنى اگر «21» مثقال به «105» مثقال اضافه شود ، بايد زكات تمام «126» مثقال را به طورى كه گفته شد بدهد ، و اگر كمتر از «21» مثقال اضافه شود ، فقط بايد زكات «105» مثقال آن را بدهد ، و زيادى آن زكات ندارد ، و همچنين است هر چه بالا رود ، يعنى اگر «21» مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد ، و اگر كمتر اضافه شود ، مقدارى كه اضافه شده و كمتر از «21» مثقال است زكات ندارد . و اگر شك داشته باشد كه به حدّ نصاب رسيده است ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد فحص كند . 

مسأله 1862 ـ كسى كه طلا يا نقره او به اندازه نصاب است ، اگر چه زكات آن را داده باشد ، تا وقتى از نصاب اول كم نشده ، هر سال بايد زكات آن را بدهد . 

مسأله 1863 ـ زكات طلا و نقره در صورتى واجب مى‏شود كه آن را سكّه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد ، و اگر سكّه آن از بين هم رفته باشد ولى معامله با آن رواج داشته باشد ، بايد زكات آن را بدهند ، ولى اگر از رواج افتاده باشد زكات ندارد هر چند سكه آن باقى باشد . 

مسأله 1864 ـ طلا و نقره سكّه دارى كه زنها براى زينت بكار مى‏برند ، در صورتى كه رواج معامله با آن باقى باشد ، يعنى باز معامله پول ، طلا و نقره با آن شود ـ بنابر احتياط ـ زكات آن واجب است ، ولى اگر رواج معامله با آن باقى نباشد ، زكات واجب نيست . 

مسأله 1865 ـ كسى كه طلا و نقره دارد ، اگر هيچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد ، مثلاً «104» مثقال نقره و «14» مثقال طلا داشته باشد ، زكات بر او واجب نيست . 

مسأله 1866 ـ چنانكه سابقاً گفته شد زكات طلا و نقره در صورتى واجب مى‏شود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد ، و اگر در بين يازده ماه ، طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود ، زكات بر او واجب نيست . 

مسأله 1867 ـ اگر در بين يازده ماه طلا و نقره‏اى را كه دارد با چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب كند ، زكات بر او واجب نيست ؛ ولى اگر براى فرار از دادن زكات آنها را به طلا و نقره عوض كند ، يعنى طلا را به طلا ، يا نقره ونقره را به نقره ، يا طلا عوض نمايد ، احتياط واجب آن است كه زكات را بدهد . 

مسأله 1868 ـ اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند ، بايد زكات آنها را بدهد ، و چنانچه بواسطه آب كردن ، وزن يا قيمت آنها كم شود ، بايد زكاتى را كه پيش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد . 

مسأله 1869 ـ پول طلا و نقره‏اى كه بيشتر از اندازه معمول فلز ديگر دارد ، اگر به آن پول طلا و نقره بگويند ، در صورتى كه به حدّ نصاب برسد زكاتش واجب است ، هر چند خالصش به حدّ نصاب نرسد ، ولى اگر به آن پول طلا و نقره نگويند ، زكاتش واجب نيست ، هر چند خالصش به حدّ نصاب برسد . 

مسأله 1870 ـ اگر پول طلا و نقره‏اى كه دارد به مقدار معمول فلز ديگر با آن مخلوط باشد ، چنانچه زكات آن را از پول طلا و نقره‏اى كه بيشتر از معمول فلز ديگر دارد ، يا از پول غير طلا و نقره بدهد ، ولى بقدرى باشد كه قيمت آن به اندازه قيمت زكاتى باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد . 

 

 

 

زكات شتر و گاو و گوسفند

 

مسأله 1871 ـ زكات شتر و گاو و گوسفند غير از شرطهائى كه گفته شد يك شرط ديگر هم دارد و آن اين است ، كه حيوان در تمام سال از علف بيابان بچرد ، پس اگر تمام سال يا مقدارى از آن علفِ چيده شده بخورد ، يا در زراعتى كه ملك او ، يا ملك كس ديگر است بچرد ، زكات ندارد ، ولى اگر در تمام سال مقدار كمى از علف مالك بخورد به طورى كه عرفاً صدق كند در طول سال چرنده است ، زكات آن واجب مى‏باشد ، و در وجوب زكات در شتر و گاو و گوسفند ، شرط نيست كه در تمام سال حيوان بيكار باشد ، بلكه چنانچه آبيارى يا شخم زنى يا مانند آن از آنها استفاده شود اگر عرفاً صدق كند كه بى كارند بايد زكات آنها را داد ، بلكه اگر صدق نكند نيز ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد زكات آنها را داد . 

مسأله 1872 ـ اگر انسان براى شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهى را كه كسى نكاشته بخرد ، يا اجاره كند ، وجوب زكات در آن مشكل است ، اگر چه احوط دادن زكات است ، ولى اگر براى چراندن در آن باج بدهد ، بايد زكات را بدهد . 

 

 

 

نصاب شتر :

 

مسأله 1873 ـ شتر دوازده نصاب دارد : 

اول : پنج شتر ، و زكات آن يك گوسفند است ، و تا شماره شتر به اين مقدار نرسد زكات ندارد . 

دوم : ده شتر ، و زكات آن دو گوسفند است . 

سوم : پانزده شتر ، و زكات آن سه گوسفند است . 

چهارم : بيست شتر ، و زكات آن چهار گوسفند است . 

پنجم : بيست و پنچ شتر ، و زكات آن پنج گوسفند است . 

ششم : بيست و شش شتر ، و زكات آن يك شترى است كه داخل سال دوم شده باشد . 

هفتم : سى و شش شتر ، و زكات آن يك شترى است كه داخل سال سوم شده باشد . 

هشتم : چهل و شش شتر ، و زكات آن يك شترى است كه داخل سال چهارم شده باشد . 

نهم : شصت و يك شتر ، و زكات آن يك شترى است كه داخل سال پنجم شده باشد . 

دهم : هفتاد و شش شتر ، و زكات آن دو شترى است كه داخل سال سوم شده باشند . 

يازدهم : نود و يك شتر ، و زكات آن دو شترى است كه داخل سال چهارم شده باشد . 

دوازدهم : صد و بيست و يك شتر و بالاتر از آن است كه بايد يا براى هر چهل شتر ، يك شترى بدهد كه داخل سال سوم شده باشد ، و يا براى هر پنجاه شتر يك شترى بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد ، و يا با چهل و پنجاه حساب كند و در بعضى موارد هم مخير است كه با چهل ، يا پنجاه حساب كند مانند دويست ، ولى در هر صورت بايد طورى حساب كند كه چيزى باقى نماند ، يا اگر چيزى باقى مى‏ماند ، از نُه شتر بيشتر نباشد ، مثلاً اگر «140» شتر دارد ، بايد براى صد شتر دو شترى كه داخل سال چهارم شده ، و براى چهل شتر يك شترى كه داخل سال سوم شده ، بدهد ، و شترى كه در زكات داده مى‏شود بايد ماده باشد ، ولى اگر در نصاب ششم شتر ماده دو ساله نداشته باشد شتر نر سه ساله كافى است ، و اگر آن هم نداشته باشد در خريد هر كدام مخير است . 

مسأله 1874 ـ زكات ما بين دو نصاب واجب نيست ، پس اگر شماره شترهائى كه دارد از نصاب اول كه پنج است بگذرد ، تا به نصاب دوم كه ده است نرسيده باشد ، فقط بايد زكات پنج شتر آن را بدهد ، و همچنين است حال در نصابهاى بعد . 

 

 

 

نصاب گاو :

 

مسأله 1875 ـ گاو دو نصاب دارد : 

نصاب اول : سى تا است كه وقتى شماره گاو به سى رسيد ، اگر شرايطى را كه گفته شد داشته باشد ، بايد يك گوساله‏اى كه داخل سال دوم شده از بابت زكات بدهد ، و احتياط ـ واجب ـ آن است كه گوساله نر باشد . 

نصاب دوم : چهل است ، و زكات آن يك گوساله ماده‏اى است كه داخل سال سوم شده باشد ، و زكات ما بين سى و چهل واجب نيست ، مثلاً كسى كه سى و نُه گاو دارد ، فقط بايد زكات سى گاو را بدهد ، و نيز اگر از چهل گاو زيادتر داشته باشد تا به شصت نرسيده ، فقط بايد زكات چهل گاو را بدهد ، و بعد از آنكه به شصت رسيد چون دو برابر نصاب اول را دارد ، بايد دو گوساله‏اى كه داخل سال دوم شده بدهد ، و همچنين هر چه بالا رود بايد يا بر اساس عدد سى ، يا چهل ، يا هر دو حساب كند و زكات آن را به دستورى كه گفته شد بدهد ، ولى بايد طورى حساب كند كه چيزى باقى نماند ، يا اگر چيزى باقى مى‏ماند از نُه تا بيشتر نباشد ، مثلاً اگر هفتاد گاو دارد ، بايد به حساب سى و چهل حساب كند ، چون اگر فقط بر اساس عددى حساب كند ، ده گاو زكات نداده مى‏ماند ، و در بعضى موارد مانند صد و بيست مخير است . 

 

 

 

نصاب گوسفند :

 

مسأله 1876 ـ گوسفند پنج نصاب دارد : 

اول : چهل است ، و زكات آن يك گوسفند است ، و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد . 

دوم : صد و بيست و يك است ، و زكات آن دو گوسفند است . 

سوم : دويست و يك است ، و زكات آن سه گوسفند است . 

چهارم : سيصد و يك است ، و زكات آن چهار گوسفند است . 

پنجم : چهارصد و بالاتر از آن است ، كه بايد براى هر صد گوسفند يك گوسفند بدهد ، و لازم نيست زكات را از خود گوسفندها بدهد ، بلكه اگر گوسفند ديگرى بدهد ، يا مطابق قيمت گوسفند پول بدهد كافى است . 

مسأله 1877 ـ زكات ما بين دو نصاب واجب نيست ، پس اگر شماره گوسفندهاى كسى از نصاب اول كه چهل است بيشتر باشد ، تا به نصاب دوم كه صد و بيست و يك است نرسيده باشد ، فقط بايد زكات چهل گوسفند را بدهد ، و زيادى آن زكات ندارد ، و همچنين است حكم در نصابهاى بعد . 

مسأله 1878 ـ زكات شتر و گاو و گوسفندى كه به مقدار نصاب برسد واجب است ، چه همه آنها نر باشند ، يا ماده ، يا بعضى نر باشند ، و بعضى ماده . 

مسأله 1879 ـ در زكات گاو و گاوميش يك جنس حساب مى‏شوند ، و شتر عربى و غير عربى يك جنس است ، و همچنين بز و ميش و شيشك در زكات با هم فرق ندارند . 

مسأله 1880 ـ اگر براى زكات ، گوسفند بدهد ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد اقلاً داخل سال دوم شده باشد ، و اگر بز بدهد احتياطاً بايد داخل سال سوم شده باشد . 

مسأله 1881 ـ گوسفندى را كه بابت زكات مى‏دهد ، اگر قيمتش مختصرى از گوسفندهاى ديگر او كمتر باشد اشكال ندارد ، ولى بهتر است گوسفندى را كه قيمت آن از تمام گوسفندهايش بيشتر است بدهد ، و همچنين است در گاو و شتر . 

مسأله 1882 ـ اگر چند نفر با هم شريك باشند ، هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسيده ، بايد زكات بدهد ، و بر كسى كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكات واجب نيست . 

مسأله 1883 ـ اگر يك نفر در چند جا گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد و روى هم به اندازه نصاب باشند ، بايد زكات آنها را بدهد . 

مسأله 1884 ـ اگر گاو و گوسفند و شترى كه دارد مريض و معيوب باشند ، بايد زكات آنها را بدهد . 

مسأله 1885 ـ اگر گاو و گوسفند و شترى كه دارد همه مريض يا معيوب يا پير باشند ، مى‏تواند زكات را از خود آنها بدهد ، ولى اگر همه سالم و بى عيب و جوان باشند ، نمى‏تواند زكات آنها را مريض يا معيوب يا پير بدهد ، بلكه اگر بعضى از آنها سالم و بعضى مريض ، و دسته‏اى معيوب و دسته ديگر بى عيب ، و مقدارى پير و مقدارى جوان باشند ، احتياط ـ واجب ـ آن است كه براى زكات آنها سالم و بى عيب و جوان بدهد . 

مسأله 1886 ـ اگر پيش از تمام شدن ماه يازدهم ، گاو و گوسفند و شترى را كه دارد با چيز ديگرى عوض كند ، يا نصابى را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نمايد ، مثلاً چهل گوسفند بدهد ، و چهل گوسفند ديگر بگيرد ، زكات بر او واجب نيست ، اگر اين كار به قصد فرار از زكات نباشد ، و امّا اگر به اين قصد باشد ، در صورتى كه هر دو چيز يك نوع منفعت داشته باشند ، مثلاً هر دو گوسفند شير ده باشند ، احتياط لازم آن است كه زكات آن را بدهد . 

مسأله 1887 ـ كسى كه بايد زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد ، اگر زكات آنها را از مال ديگرش بدهد ، تا وقتى شماره آنها از نصاب كم نشده ، همه ساله بايد زكات را بدهد ، و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول كمتر شوند ، زكات بر او واجب نيست ، مثلاً كسى كه چهل گوسفند دارد ، اگر از مال ديگرش زكات آنها را بدهد ، تا وقتى كه گوسفندهاى او از چهل كم نشده ، همه ساله بايد يك گوسفند بدهد ، و اگر از خود آنها بدهد ، تا وقتى به چهل نرسيده ، زكات بر او واجب نيست . 

 

 

 

زكات مال تجارت

 

مالى كه انسان به عقد معاوضه مالك مى‏شود ، و براى تجارت و منفعت بردن نگاه مى‏دارد بايد ـ بنابر احتياط واجب ـ با چند شرط زكات آن را بدهد ـ و آن يك چهلم است ـ : 

1 ـ مالك بالغ و عاقل باشد . 

2 ـ مال حداقل به اندازه (15) مثقال طلاى مسكوك يا (15) مثقال نقره مسكوك قيمت داشته باشد . 

3 ـ يك سال از وقتى كه قصد منفعت بردن كرده است بر آن مال گذشته باشد . 

4 ـ قصد منفعت بردن در تمام سال باقى باشد ، پس اگر در ميان سال از آن قصد منصرف شود ، و مثلاً قصد صرف آن را در مؤنه نمايد ، زكات واجب نيست . 

5 ـ مالك بتواند در تمام سال در آن تصرف كند . 

6 ـ در تمام سال به مقدار سرمايه يا بيشتر از آن ، خريدار داشته باشد ، پس اگر در قسمتى از سال به مقدار سرمايه ، خريدار نداشته باشد ، واجب نيست زكات آن را بدهد .