صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
احكام ازدواج
موضوع: کتب استفتائی

 

احكام ازدواج

 

مسأله 2714: به سبب عقد ازدواج، زن به مرد حلال مى شود. و ازدواج بر دو قسم است: دائم و غير دائم، عقد دائم يعنى مدّت زناشويى در آن معيّن نشود. و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند « دائمه » گويند. و عقد غير دائم يا موقّت، يعنى مدت زناشويى در آن معين شود، مثلا زن را به مدّت يك ساعت، يا يك روز، يا يك ماه، يا يك سال و يا بيشتر، عقد نمايند و زنى را كه به اين قسم عقد كنند « مُتعه » و « صيغه » مى نامند.

 

مسأله 2715: در زناشويى چه دايم و چه غير دايم، بايد صيغه عقد خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست. و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند و يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

 

مسأله 2716: وكيل لازم نيست مرد باشد، زن نيز مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى، وكيل شود.

 

مسأله 2717: زن و مرد تا يقين نكنند وكيل آنها صيغه را خوانده است، نمى توانند به يكديگر نگاه مَحرمانه نمايند و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمى كند، ولى اگر وكيل بگويد: صيغه را خوانده ام، كافى است.

 

مسأله 2718: اگر زنى شخصى را وكيل كند كه مثلا ده روز، او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معيّن نكند، وكيل مى تواند هر وقت بخواهد، او را ده روز، به عقد آن مرد در آورد، ولى اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينى را قصد كرده، بايد عقد را مطابق قصد او بخواند.

 

مسأله 2719: يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم، يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود. و نيز مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود، به صورت دائم يا غير دائم عقد كند، ولى بنابر احتياط مستحب، عقد را دو نفر بخوانند.

 

كيفيت خواندن عقد دائم

مسأله 2720: اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند، بايد پس از تعيين مهر، اوّل زن بگويد: « زَوَّجْتُكَ نَفْسي عَلَى الصِّداقِ الَمعْلُوم » يعنى: « خود را به ازدواج تو درآوردم به مهرى كه معين شده است »، پس از آن بدون فاصله، مرد بگويد: « قَبِلْتُ التَّزْويجَ » يعنى: « قبول كردم ازدواج را » در اين صورت عقد صحيح است.

 

مسأله 2721: اگر زن و مرد، ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن، فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: « زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتي فاطِمَه مُوَكِّلَكَ أَحْمَد عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُوم »، پس بدون فاصله، وكيل مرد بگويد: « قَبِلْتُ لِمُوَكِّلي أحْمَد عَلَى الصِّداق » صحيح مى باشد.

 

مسأله 2722: واجب نيست لفظى را كه مرد مى گويد، با لفظى كه زن مى گويد مطابق باشد، بنابراين اگر زن « زَوَّجْتُ » بگويد، مرد مى تواند « قَبِلْتُ التَّزْويجَ يا « قَبِلْتُ النِّكاحَ » بگويد.

 

كيفيت خواندن عقد موقّت

مسأله 2723: اگر خود زن و مرد، بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدّت و مهر را معيّن كردند، چنانچه زن بگويد: « زَوَّجْتُكَ نَفْسي فِي الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلى المَهْرِ المَعْلُوم »، بعد بدون فاصله، مرد بگويد: « قَبِلْتُ » صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند، اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد: « مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتى مُوَكِّلَكَ فِي الْمدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلى المَهْرِ المَعْلُوم »، پس بدون فاصله، وكيل مرد بگويد: « قَبِلْتُ لِمُوَكِّلي هكَذا » صحيح مى باشد.

 

شرايط عقد

مسأله 2724: عقد ازدواج چند شرط دارد:

اوّل: به زبان عربى صحيح خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند، صيغه را به عربى صحيح بخوانند، چنانچه ممكن باشد، بنابر احتياط واجب بايد كسى را كه مى تواند به عربى صحيح بخواند، وكيل كنند و اگر ممكن نباشد، خودشان مى توانند به غير عربى بخوانند، امّا بايد لفظى بگويند كه معناى « زَوَّجْتُ » و « قَبِلْتُ » را بفهماند. دوم: مرد و زن، يا وكيل آنها كه صيغه عقد را مى خوانند، قصد انشاء داشته باشند، يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن « زَوَّجْتُكَ نَفْسِي » قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن « قَبِلتُ التّزويج » زن بودن او را براى خود قبول نمايد. و اگر وكيل مرد و زن، صيغه را مى خوانند، به گفتن « زوّجت » و « قبلت » قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند. سوم: كسى كه صيغه عقد را مى خواند بالغ و عاقل باشد، چه براى خودش بخواند يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد. اگرچه در وكيل اشتراط بلوغ و عدم كفايت رشد بنابر احتياط است. چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها، صيغه عقد را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند، مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند، پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: « زَوَّجْتُكَ إحْدى بَناتِي » يعنى يكى از دخترانم را به ازدواج تو درآوردم، و او بگويد: « قَبِلْتُ » يعنى قبول كردم، چون در هنگام عقد، دختر را معين نكرده اند، عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند ولى اگر زن در ظاهر با كراهت اجازه دهد و معلوم باشد قلباً راضى است، عقد صحيح است.

 

مسأله 2725: اگر در عقد ازدواج يك حرف غلط خواند شود كه معناى آن را عوض كند، بنابر احتياط عقد باطل است.

 

مسأله 2726: كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى صيغه عقد را بداند و آن را قصد نمايد، مى تواند عقد بخواند.

 

مسأله 2727: اگر زنى را براى مردى، بدون اجازه آنان عقد كنند و بعد زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.

 

مسأله 2728: اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد، راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم، بنابر احتياط مستحب دوباره عقد را بخوانند.

 

مسأله 2729: پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه در حال ديوانگى بالغ شده است همسر بگيرند. و بعد از آنكه طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند، مفسده اى نداشته، بنابر احتياط نمى تواند آن را برهم بزند، امّا اگر مفسده اى داشته، مى تواند آن را برهم بزند.

 

مسأله 2730: دخترى كه به سنّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بنابر احتياط بايد از پدر، يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، امّا اجازه مادر و برادر، لازم نيست.

 

مسأله 2731: اگر پدر و جدّ پدرى غايب باشند، به طورى كه نتوان از آنها اجازه گرفت، يا دختر باكره نباشد اجازه پدر و جدّ لازم نيست.

زنهايى كه ازدواج با آنها حرام است 

 

مسأله 2732: اگر پدر يا جدّ پدرى، براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بعد از بالغ شدن، بايد خرج آن زن را بدهد.

 

مسأله 2733: اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در هنگام عقد، مالى داشته، مهر زن را بدهكار است و اگر در موقع عقد، مالى نداشته، بنابر احتياط بايد پدر يا جدّ او، مهر زن را بدهند.

 

برهم زدن عقد ازدواج

مسأله 2734: اگر مرد بعد از عقد بفهمد زن يكى از اين هفت عيب را داراست مى تواند عقد را برهم بزند، اوّل: ديوانگى. دوم: بيمارى خوره. سوم: بيمارى بَرَص. چهارم: كورى. پنجم: زمين گير بودن. ششم: افضا بودن، يعنى راه بول و حيض، يا راه حيض و غايط زن يكى شده باشد. هفتم: گوشت، يا استخوانى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.

 

مسأله 2735: اگر زن، بعد از عقد بفهمد شوهر او ديوانه است، يا آلت مردى ندارد، يا مرضى دارد كه نمى تواند نزديكى نمايد و يا تخمهاى او را كشيده اند، مى تواند عقد را برهم بزند.

 

مسأله 2736: اگر مرد يا زن، به جهت يكى از عيبهايى كه در دو مسأله پيش گفته شد، عقد را برهم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.

 

مسأله 2737: اگر به جهت آنكه مرد نمى تواند نزديكى كند، زن عقد را برهم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد ولى اگر به جهت يكى ديگر از عيبها، مرد يا زن، عقد را برهم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست، امّا اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.

 

زنهايى كه ازدواج با آنها حرام است

مسأله 2738: ازدواج با زنهايى كه با انسان مَحرم هستند، حرام است، مانند مادر، دختر، خواهر، مادر زن، عمّه، خاله، مادر بزرگ، نوه دختر برادر، دختر خواهر، زن پدر و زن پسر.

 

مسأله 2739: اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگرچه با او نزديكى نكند، مادر، مادر مادر آن زن و مادر پدر او هرچه بالا روند، با آن مرد مَحرم مى شوند و نمى تواند با آنها ازدواج كند.

 

مسأله 2740: اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پايين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعد به دنيا بيايند، با آن مرد محرم مى شوند.

 

مسأله 2741: اگر با زنى كه براى خود عقد كرده، نزديكى نكرده باشد، تا وقتى آن زن در عقد اوست، نمى تواند با دختر او ازدواج كند.

 

مسأله 2742: عمّه و خاله پدر، عمّه و خاله پدرِ پدر، عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادرِ مادر، هرچه بالا روند با انسان محرمند.

 

مسأله 2743: پدر و جدّ شوهر، هرچه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى او هرچه پايين آيند، چه در موقع عقد باشند، يا بعد به دنيا بيايند، با زن او محرم هستند.

 

مسأله 2744: اگر زنى را براى خود عقد كند، چه دائم باشد و چه موقت، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست، نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.

 

مسأله 2745: اگر شخصى زن خود را به صورتى كه در احكام طلاق گفته مى شود « طلاق رجعى » دهد، در بين عدّه نمى تواند خواهر او را عقد نمايد، لكن در عدّه « طلاق باين » كه بعد بيان مى شود، بنابر احتياط مستحب با خواهر او ازدواج نكند و امّا اگر زنى را مُتعه نمايد، بنابر احتياط واجب از ازدواج با خواهر او، در مدّت عِدّه، هر چند مدت مُتعه گذشته و يا متمتّع مدّت را بخشيده باشد، خوددارى نمايد.

 

مسأله 2746: انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود، با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند. و اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعد زن بگويد به آن عقد راضى هستم، اشكال ندارد.

 

مسأله 2747: اگر زن بفهمد شوهرش، برادرزاده و يا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعد رضايت ندهد، عقد آنان باطل است.

 

مسأله 2748: اگر انسان پيش از ازدواج با دختر عمّه يا دختر خاله خود، با مادر آنان زنا كند، ديگر نمى تواند با آنان ازدواج نمايد.

 

مسأله 2749: اگر با دختر عمّه يا دختر خاله خود، ازدواج نمايد و پيش از آنكه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، بنابر احتياط مستحب از آنها جدا شود.

 

مسأله 2750: اگر با زنى، غير از عمّه و خاله خود زنا كند بنابر احتياط مستحب با دختر او ازدواج نكند، امّا اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند، سپس با مادر او زنا كند آن زن بر او حرام نمى شود و همچنين است اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، گرچه بنابر احتياط مستحب، از آن زن با طلاق جدا شود.

 

مسأله 2751: زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد، چه اهل كتاب باشد يا كتاب نداشته باشد، مرد مسلمان نيز نمى تواند با زنهاى كافر كه اهل كتاب نيستند ازدواج كند، ولى ازدواج با زنهاى اهل كتاب يعنى يهود، نصارى و مجوس، به عقد دائم يا موقّت، مانعى ندارد.

 

مسأله 2752: اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است، زنا كند آن زن بر او حرام مى شود و اگر با زنى كه در عدّه متعه، يا طلاق باين و يا عدّه وفات است زنا كند، بعداً مى تواند او را عقد نمايد، اگرچه بنابر احتياط مستحب با او ازدواج نكند. و معناى « طلاق رجعى »، « طلاق بايِن »، « عدّه متعه » و « عدّه وفات » در احكام طلاق بيان خواهد شد.

 

مسأله 2753: اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست زنا كند، بعد مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى بنابر احتياط مستحب صبر كند تا آن زن حيض ببيند، سپس او را عقد نمايد و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.

 

مسأله 2754: اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه، حرام است، آن زن بر او حرام مى شود، اگرچه مرد بعد از عقد، با آن زن نزديكى نكرده باشد.

 

مسأله 2755: اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده، چنانچه هيچ كدام نمى دانسته اند زن در عدّه است و نمى دانسته اند عقد كردن زن در عدّه حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مى شود.

 

مسأله 2756: اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود. و بعد نيز او را براى خود عقد نكند.

 

مسأله 2757: زن شوهردار، اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى شود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است شوهر او را طلاق دهد، ولى بايد مهرش را بدهد.

 

مسأله 2758: زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه متعه بوده و شوهرش مدّت او را بخشيده يا مدّتش تمام شده، چنانچه بعد از مدّتى دوباره شوهر كند و بعد شك كند هنگام عقد شوهر دوم، عدّه شوهر اوّل تمام بوده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.

 

مسأله 2759: مادر، خواهر و دخترِ پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است در صورتى كه لواط كننده بالغ و لواط داده نابالغ باشد ولى اگر گمان كند كه دخول نشده، يا شك كند دخول شده يا نه، بر او حرام نمى شوند.

 

مسأله 2760: اگر با مادر، يا خواهر و يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج، با آن شخص لواط كند، آنها بر او حرام نمى شوند.

 

مسأله 2761: اگر كسى در حال احرام كه در احكام حج گذشت، با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است. و چنانچه مى دانسته زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.

 

مسأله 2762: اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند، عقد او باطل است و اگر زن مى دانسته ازدواج كردن در حال احرام حرام است، بنابر احتياط واجب بعداً با آن مرد ازدواج نكند.

 

مسأله 2763: اگر مرد « طواف نساء » را كه يكى از اعمال حج است بجا نياورد، زن بر او حرام مى شود و نيز اگر زن « طواف نساء » نكند شوهرش بر او حرام مى شود ولى اگر بعد، « طواف نساء » را انجام دهند، يا نايب بگيرند كه آن را انجام دهد، به يكديگر حلال مى شوند.

 

مسأله 2764: اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى كند چه اِفضا شده باشد يا نه، نزديكى با او بنابر اظهر حرام نيست.

 

مسأله 2765: زنى را كه در سه نوبت طلاق داده اند، بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرايطى كه در احكام طلاق گفته مى شود، با مرد ديگرى ازدواج كند سپس طلاق بگيرد، شوهر اوّل مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

 

احكام عقد دائم

مسأله 2766: زنى كه به عقد دائم درآمده، نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذّتى كه او مى خواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت نمايد، تهيّه غذا، لباس و منزل او بر شوهر واجب است و اگر تهيّه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد، به زن بدهكار است.

 

مسأله 2767: اگر زن در كارهايى كه در مسأله پيش گفته شد، از شوهر اطاعت نكند، گناهكار است و حقّ غذا، لباس، منزل و همخوابى ندارد، ولى مهر او از بين نمى رود.

 

مسأله 2768: مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه، مجبور كند.

 

مسأله 2769: مخارج سفر زن، اگر بيشتر از مخارج وطن باشد، بر شوهر نيست، ولى اگر شوهر مايل باشد زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.

 

مسأله 2770: زنى كه از شوهر اطاعت مى كند و شوهر خرج او را نمى دهد، در صورت امكان مى تواند خرجى خود را بدون اجازه، از مال او بردارد و اگر ممكن نيست، چنانچه ناچار باشد معاش خود را تهيّه كند، در موقعى كه مشغول تهيّه معاش است، اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

 

مسأله 2771: اگر مرد فقط يك زن دائمى دارد واجب نيست على الأظهر كه در هر چهار شب، يك شب نزد او بماند.

 

مسأله 2772: شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه، با زن دائمى خود نزديكى نكند.

 

مسأله 2773: اگر در عقد دائمى، مهر را معيّن نكند، عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مانند او هستند، بدهد.

 

مسأله 2774: اگر هنگام خواندن عقد دائم، براى دادن مهر، مدّتى معيّن نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر، از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد، ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند، ديگر نمى تواند بدون عذر شرعى، از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

 

احكام عقد موقّت

مسأله 2775: مُتعه كردن زن، اگرچه براى لذّت بردن نباشد، صحيح است.

 

مسأله 2776: بنابر احتياط واجب، شوهر نبايد بيش از چهار ماه، نزديكى با متعه خود را ترك كند.

 

مسأله 2777: زنى كه مُتعه مى شود اگر در عقد شرط كند شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مى تواند لذّتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعد به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد.

 

مسأله 2778: زنى كه متعه شده اگرچه آبستن شود، حقّ خرجى ندارد.

 

مسأله 2779: زنى كه متعه شده حق همخوابى ندارد، از شوهر ارث نمى برد و شوهر نيز از او ارث نمى برد.

 

مسأله 2780: زنى كه متعه شده اگر نداند كه حقّ خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است و براى آنكه نمى دانسته، حقّى بر شوهر پيدا نمى كند.

 

مسأله 2781: زنى كه متعه شده، مى تواند بدون اجازه شوهر، از خانه بيرون رود، ولى اگر بر اثر بيرون رفتن، حقّ شوهر از بين مى رود، بيرون رفتن او حرام است.

 

مسأله 2782: اگر زن، مردى را وكيل كند تا به مدّت و مبلغ معيّن، او را براى خودش متعه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد، يا به غير از مدّت يا مبلغى كه معيّن شده، او را متعه كند، وقتى آن زن فهميد، اگر بگويد: راضى هستم، عقد صحيح وگرنه باطل است.

 

مسأله 2783: اگر پدر يا جدّ پدرى، براى محرم شدن، يك ساعت يا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود درآورد كافى است و نيز مى تواند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن، به عقد كسى درآورد و بايد آن عقد براى دختر نفعى داشته باشد. و لازم نيست مدّت زناشويى را قدرى قرار دهند كه شوهر بتواند از زن لذّت ببرد.

 

مسأله 2784: اگر پدر يا جدّ پدرى، طفل خود را كه در جاى ديگرى است و نمى داند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى درآورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مى شود و چنانچه بعد معلوم شود هنگام عقد، آن دختر زنده نبوده، عقد باطل است و كسانى كه بر اثر عقد به ظاهر محرم شده بودند نامحرمند.

 

مسأله 2785: اگر مرد مدّت متعه را ببخشد، چنانچه با زن نزديكى كرده، بايد تمام مهر را به او بدهد و اگر نزديكى نكرده باشد، بايد نصف آن را بپردازد.

 

مسأله 2786: مرد مى تواند زنى را كه متعه او بوده و هنوز عدّه اش تمام نشده، به عقد دائم خود درآورد، يا اينكه او را به مدّت بيشترى دوباره متعه كند.