صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
فصل هشتم
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی



فصل هشتم:

پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم

 

قبل از مبعوث شدن پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مردم دنيا و به ويژه جزيرة‏العرب در ضلالت و گمراهى بودند. سيه‏روزى، بدبختى، جهل و نادانى و آلودگى‏هاى گوناگون معنوى در آن عصر تمام جهان را فرا گرفته بود. اين وضع نابسامان بر كسى پوشيده نبود تا اين كه خداوند نعمت بزرگى را كه ارزش منت نهادن بر مردم داشت به آنها ارزانى كرد و آن بعثت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بود؛ پيامبرى كه از جنس خود مردم بود، نه از جنس ملائكه، تا بتواند احتياجات و نيازمندى‏هاى انسان‏ها را دقيقا درك كند، و دردها و مشكلات آنها را لمس نمايد. او به مقام پيامبرى برگزيده شد در حالى كه سه برنامه مهم را سرلوحه كارهاى خود قرار داده بود:

1 ـ آيات پروردگار را بر مردم تلاوت مى‏كرد و گوش‏هاى آنها را با كلام خداوند آشنا مى‏ساخت.

2 ـ فضائل اخلاقى و ارزش‏هاى انسانى را در جان و روح آنها پرورش مى‏داد و آنها را تربيت مى‏كرد و از پليديهاى شرك و عقايد باطل و خرافى و خصلت‏هاى زشت حيوانى پاك مى‏ساخت تا آماده تعليم كتاب الهى و

(65)

 
حكمت و دانش واقعى شوند.

3 ـ به آنها حكمت و دانش مى‏آموخت، زيرا جهل منشأ تاريكى و گمراهى روح است.(1)

رسول‏اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم برنامه خويش را از «امّ‏القرى» يعنى اصل و مادر آباديهاى حجاز كه شهر «مكه» است آغاز نمود. نخست مأمور تبليغ بستگان نزديك خويش گرديد تا آنها را به راه راست هدايت نمايد و با اين كار هسته ابتدايى اسلام محكم گردد، آنگاه مأموريت تبليغ ديگران را پيدا كرد، و پس از محكم گرديدن پايه‏هاى اسلام مأمور انذار و تبليغ جهانيان شد و بر اين اساس نامه‏هايى به سران بزرگ جهان آن روز نوشته و «كسراها» و «قيصرها» را به اسلام دعوت نمود.

به‏راستى وجود پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم رحمت و نعمتى بود از جانب خداوند براى همه جهانيان، زيرا او عهده‏دار نشر آيينى شد كه سبب نجات همه انسان‏هاست. حال اگر گروهى از اين رحمت بى‏پايان خداوند استفاده نمى‏كنند مربوط به خودشان است و تأثيرى در عمومى بودن اين رحمت ندارد. به هر حال در دنياى امروز كه فساد و تباهى و ظلم و بيدادگرى و نسل‏كشى از در و ديوار آن مى‏بارد و آتش جنگها از هر سوى آن شعله‏ور است، در دنيايى كه جهل، فساد اخلاق، خيانت، استبداد و تبعيض هزاران آشفتگى و نابسامانى آفريده، در چنين جهانى مفهوم «رَحْمَةٌ لِلْعالَمين» بودن پيامبر از هر زمانى آشكارتر است؛ چه رحمتى بالاتر از اين كه وى با آوردن برنامه‏اى كامل كه عمل به آن نقطه پايان اين



--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ برگرفته از سوره آل عمران(3): آيه164.

(66)

 
بدبختى‏ها و سيه روزى‏هاست انسان‏ها را به سوى خوشبختى دو جهان راهنمايى كند.

چه غم ديوار امت را كه دارد چون تو پشتيبان  چه باك از موج بحر(1) آن را كه باشد نوح كشتيبان(2) 

تمام تلاش و كوشش پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم براى هدايت انسان‏ها به طرف پروردگار بود و در اين راه هيچ مزد و پاداشى طلب نمى‏كرد، بلكه هدايت مردم را اجر خويش قرار مى‏داد؛ چرا كه هدايت امت اجر معنوى فوق‏العاده‏اى براى او داشت.

 


گوشه‏اى از زندگينامه پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم

حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در 17 ربيع‏الاول در شهر مكه به دنيا آمد، همان سالى كه ماجراى «اصحاب فيل» اتفاق افتاد و «ابرهه» فرمانرواى يمن با سپاهى بزرگ و فيل جنگى براى خراب نمودن «كعبه» به مكه آمد ولى به عذاب الهى دچار شد و همراه با سپاهش توسط پرندگانى كه بر آنان سنگ پرتاب كردند نابود شدند.

نام پدر حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم «عبداللّه‏» و مادرش «آمنه» بود. پدرش قبل از تولد او از دنيا رفت و پدربزرگش حضرت «عبدالمطلب» عهده‏دار اداره زندگى او شد. شش سال بيش نداشت كه مادرش آمنه نيز از دنيا رفت. در هشت سالگى پدربزرگ خويش عبدالمطلب را نيز از دست داد و



--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ بَحْر: دريا.

2 ـ گلستان،ديباچه.

(67)

 
عمويش حضرت «ابوطالب» اداره زندگى او را به دوش گرفت. در سن 25 سالگى با حضرت «خديجه» ازدواج كرد.

از كودكى با ادب، راستگو و درستكار بود و به همين جهت به او «محمد امين» مى‏گفتند. چهل سال در ميان مردم با صداقت و امانت و بزرگوارى زندگى كرد، در اين مدت هرگز دروغ و خيانت از او ديده نشد و ستمى بر كسى روا نداشت. هر سال مدتى به كوه «حراء» مى‏رفت و با تأمل در آثار قدرت خداوند او را پرستش مى‏نمود، تا اين كه در سن 40 سالگى در روز 27 ماه رجب به پيامبرى برگزيده و مبعوث شد. پس از مبعوث شدن به پيامبرى، مدت 13 سال در مكه به سر برد و در اين مدت پنهان و آشكار مردم را به خداپرستى و اسلام دعوت نمود. مشركين در اين مدت دست به آزار و شكنجه مسلمانان و رسول خدا زدند، به طورى كه حضرت مجبور شد به شهر «يثرب» كه بعدا «مدينة‏النبى» نام گرفت هجرت و مسافرت كند و در آنجا بناى حكومت جهانى اسلامى را پى‏ريزى نمايد؛ مدت 10 سال حضرت در آن شهر زندگى كرد و به تبليغ و ارشاد مردم مشغول بود؛ حوادث گوناگون تلخ و شيرين و جنگها و پيروزيهايى در اين ده سال اتفاق افتاد، پس از گذشت 63 سال از عمر شريفشان در 28 ماه صفر سال 11 هجرى اين جهان را بدرود گفته، به ديار ابدى شتافتند.

هرچند موفقيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم با كمك پروردگار بود ولى يكى از مهم‏ترين عوامل آن جاذبه اخلاقى ايشان بود. آن چنان صفات پسنديده انسانى و مكارم اخلاقى در او جمع شده بود كه دشمنان سرسخت را

(68)

 
تحت تأثير قرار مى‏داد و به تسليم وامى‏داشت و دوستان را سخت مجذوب مى‏ساخت. اگر بگوييم يكى از معجزات پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اخلاق نيكوى وى بود سخنى به حق گفته‏ايم. برخى از ويژگى‏هاى پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم كه از امام حسين عليه‏السلام براى ما نقل گرديده، بدين قرار است: «رفتار پيامبر با هم‏نشينان خود چنين بود كه دائما خوشرو و خندان و ملايم و نرم‏خو بود؛ هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بد زبان، عيب‏جو، مديحه‏گر و چاپلوس نبود؛ هيچ كس از او مأيوس نمى‏شد و هر كس به در خانه او مى‏آمد نوميد باز نمى‏گشت. سه چيز را از خود دور كرده بود: مجادله و كشمكش در سخن، پرگوئى، و دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و سه امر را در حق مردم انجام نمى‏داد و از خود دور كرده بود: كسى را مذمت و سرزنش نمى‏نمود و از لغزشها و عيوب پنهانى مردم جستجو نمى‏كرد؛ هرگز سخن نمى‏گفت مگر در امورى كه اميد ثواب الهى داشت، آن قدر سخنانش نفوذ داشت كه در هنگام سخن گفتنش همه سكوت مى‏كردند، هرگاه فرد غريب و ناآگاهى با وى با خشونت سخن مى‏گفت و درخواستى مى‏نمود حضرت تحمل مى‏كرد، به يارانش مى‏فرمود هرگاه كسى را ديديد كه حاجتى دارد به او عطا كنيد؛ و هرگز كلام كسى را قطع نمى‏كرد تا سخنش پايان گيرد.»(1)

بله، اگر او مردم را به بندگى خدا دعوت مى‏كرد، خود بيش از همه عبادت مى‏نمود؛ اگر از كارى باز مى‏داشت، خود قبل از همه از آن خوددارى مى‏كرد. آزارش مى‏دادند اندرز مى‏داد، ناسزايش مى‏گفتند



--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ بحار الانوار،ج16،ص148-153،حديث4.

(69)

براى آنها دعا مى‏كرد، بر بدنش سنگ مى‏زدند و خاكستر داغ بر سرش مى‏ريختند و او براى هدايت آنها دست دعا به درگاه خدا برمى‏داشت. بسيار متواضع بود به طورى كه روى زمين مى‏نشست و روى زمين غذا مى‏خورد و كارهاى خانه را خودش انجام مى‏داد؛ مثلاً گاهى درب خانه را خودش بر روى افراد باز مى‏كرد، گوسفند را خودش مى‏دوشيد، چون خدمتكار او از گرداندن آسياب دستى كه در آن زمان در خانه‏ها وجود داشت خسته مى‏شد آن حضرت او را كمك مى‏كرد؛ هيچ گاه براى امور دنيوى خشمناك نشد و غضب او فقط براى خدا بود؛ با فقرا و طبقه افتاده هم‏غذا مى‏شد، و افراد صالح و دانشمند را احترام مى‏نمود؛ در خوراك و پوشاك بين خود و خدمتكارانش فرقى نمى‏گذاشت، به هر كه مى‏رسيد سلام مى‏كرد، و در هر مجلس كه مى‏نشست به ياد خدا بود، بيشتر رو به قبله مى‏نشست؛ اگر كسى براى انجام كارى به او احتياج داشت زود حركت مى‏كرد و به دنبال كار او مى‏رفت؛ ميهمان را احترام مى‏كرد و گاهى عبا و رداى خود را روى زمين مى‏انداخت تا ميهمان روى آن بنشيند. روزى شخصى در حال سخن گفتن با آن حضرت به واسطه عظمت وى مى‏لرزيد، حضرت فرمودند: چرا از من مى‏ترسى، من كه پادشاه نيستم.

به راستى كه او اسوه و الگوى كامل اخلاق و انسانيت براى بشر بود؛ آن گونه كه خود فرموده بود: «من به پيامبرى مبعوث شدم تا فضائل اخلاقى را تكامل بخشيده، به نقطه اوج خود برسانم.»(1) آيا بالاتر از اين گذشت و مردانگى وجود دارد كه وقتى مشركين جنايتكار ـ كه ساليان دراز



--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ بحارالانوار،ج16،ص210 ـ بيقهى،السنن الكبرى،ج10،ص192.

(70)

 
هرچه در توان داشتند بر ضد اسلام و شخص پيامبر به كار گرفتند ـ در فتح مكه در چنگال مسلمانان گرفتار شدند، حضرت بر خلاف تمام محاسبات دشمنان و دوستان، فرمان عفو عمومى آنها را صادر نموده، تمام بدكاريهاى آنها را به دست فراموشى سپرد!؟ آرى او اين گونه بود كه خدايش فرمود: «وَاِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم»(1) يعنى: به راستى تو داراى اخلاق برجسته و عظيمى هستى.

در اين جا مناسب است براى ترسيم روح بلند پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و تواضع او به طورى كه خود را در رديف ديگران مى‏ديد و حتى با آنها مزاح و شوخى مى‏نمود، لطيفه‏اى از آن حضرت براى شما بيان نمايم: روزى زنى در حالى كه غمگين به نظر مى‏رسيد نزد حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آمد، او پيغامى از طرف شوهرش آورده بود، حضرت فرمود: شوهرت را مى‏شناسم او همان شخصى نيست كه در چشمش سفيدى هست؟ زن گفت: نه خدا نكند، او هرچه هست اين عيب را ندارد؛ حضرت تبسم نموده و فرمودند: من عيب او را نگفتم، همه مردم در چشمشان سفيدى هست و سفيدى چشم همه از سياهى آن بيشتر است؛ آن زن به همراه حاضران خنديدند و زن از آن حال غمزدگى بيرون آمد.

 


راه‏هاى شناسايى پيامبرى حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم

پرسش: راه‏هايى كه براى شناسايى پيامبران گفته شد، آيا در مورد پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم هم وجود دارد؟


--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ سوره قلم(68): آيه4.

(71)

 
پاسخ: بله؛ يكى از اين راه‏ها مژده و تصديق پيامبران قبل از حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نسبت به پيامبرى اوست و حضرت عيسى عليه‏السلام از آمدن پيامبرى به نام «احمد» خبر داده است كه در قرآن اين بشارت از او نقل شده است(1).

مسأله ديگر وجود معجزه است. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اگرچه به درخواست عده‏اى بهانه‏جو كه قصد پذيرش حق را نداشتند و تقاضاى معجزه مى‏نمودند پاسخى نمى‏دادند، اما در مواردى كه براى اثبات حقيقتِ دعوت وى از او مطالبه معجزه مى‏شد معجزه‏اى توسط وى انجام مى‏گرفت، پاره شدن ماه به دو قسمت يكى از اين معجزات است، اما مهم‏ترين معجزه پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم كه مخصوص زمان خاصى نيست و تا ابد براى همه نسلها وجود دارد كتاب «قرآن» است، معجزات پيامبران پيشين، خود زبان نداشت و لازم بود كه آن پيامبران به همراه معجزات خود باشند، اما قرآن يك معجزه گوياست كه نياز به معرفى ندارد و پس از گذشت قرنها از وفات پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم همانند زمان حيات او به دعوت خود ادامه مى‏دهد، هم دين است و هم معجزه، هم قانون است و هم سند قانون. معجزات پيامبران گذشته و حتى معجزات ديگر پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم غير از قرآن، در زمان و مكان مشخصى و در برابر عده خاصى انجام مى‏گرفت؛ مثلاً سخن گفتن حضرت مسيح عليه‏السلام در گهواره و زنده كردن مردگان توسط وى همه در زمان و مكان خاص و در برابر ديدگان اشخاص معيّنى بوده است؛ ولى حقّانيت قرآن بستگى به زمان و مكان ندارد و به


--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ سوره صفّ(61): آيه6.

(72)

 
همان صورتى كه در 1400 سال قبل در محيط تاريك «حجاز» تجلى كرد، امروز نيز بر ما نورافشانى مى‏كند؛ بلكه با گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش امكاناتى براى ما فراهم شده است كه بتوانيم استفاده بيشترى از آن ببريم.

نكته مهم آن كه: امور خارق‏العاده‏اى كه از پيامبران به عنوان گواه صدق آنها ديده شده معمولاً جنبه جسمانى دارد، مانند شفاى بيماران غير قابل علاج، ولى الفاظ قرآن كه از همين حروف و كلمات معمولى تركيب يافته و در اعماق جان انسان نفوذ كرده، روح انسان را صيقل مى‏دهد، معجزه‏اى است كه با مغزها و انديشه و احساسات انسان سروكار دارد. بديهى است كه برترى چنين معجزه‏اى بر معجزات جسمانى احتياج به توضيح ندارد. قرنهاست كه اين كتاب از مخالفان خود درخواست مقابله به مثل نموده و گفته است هر كه مى‏تواند مثل اين كتاب را يا ده سوره مثل اين كتاب را و يا لااقل سوره‏اى مثل سوره‏هاى اين كتاب را بياورد، اما كسى نتوانسته چنين عملى را انجام دهد، با اين كه در مكه و مدينه مسيحيان و يهوديان سرسخت و متعصبى بودند كه براى تضعيف مسلمانان از هر فرصتى استفاده مى‏كردند و همچنين منافقانى كه در بين مسلمانان وجود داشتند و براى از بين بردن اسلام از هيچ كارى دريغ نمى‏كردند، اما آنها دست به چنين كارى نزده‏اند، بر عكس با شنيدن آيات زيبا و شيواى اين كتاب عده‏اى از دانشمندان يهودى و مسيحى به اسلام گرويدند.

آنچه باعث شگفتى انسان مى‏گردد آن است كه آورنده اين كتاب فردى است «اُمّى» كه در مكتب خانه و مدرسه درس نخوانده و از محضر


(73)

 

استادى استفاده ننموده است.نگار(1) من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت  به غمزه(2) مسأله‏آموز صد مدرّس شد(3) 


تاريخ، اسامى عده محدودى را كه براى مقابله با قرآن برخاسته‏اند ضبط كرده است؛ يكى از اين افراد «مُسَيْلَمه كذّاب» از مردم «يَمامه» است كه در سال يازدهم يا دوازدهم هجرى ادعاى پيامبرى نمود. او آياتى در مقابل قرآن آورده كه بيشتر جنبه تفريحى و سرگرمى دارد، ترجمه يكى از سوره‏هاى اختراعيش را اين جا ذكر مى‏كنيم:

«اى قورباغه دختر قورباغه، آنچه مى‏خواهى صدا كن، نيمى از تو در آب و نيمى ديگر در گِل است، نه آب را گِل‏آلود مى‏كنى و نه كسى را از آب خوردن باز مى‏دارى.»(4)

با گذشت زمان هر روز عظمت اين كتاب آسمانى براى جهانيان بهتر روشن مى‏شود؛ از «ويل دورانت» تاريخ‏نگار معروف در وصف اين كتاب چنين نقل شده كه مى‏گويد: «قرآن در مسلمانان آن‏چنان عزّت نفس و عدالت و تقوا به وجود آورده كه در هيچ يك از مناطق جهان شبيه و نظير نداشته است.»(5)


--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ معشوق.

2 ـ اشاره و حركت چشم و ابرو از روى ناز.

3 ـ ديوان حافظ،غزليات،شماره167.

4 ـ ابن كثير،البدايه والنهايه،ج6،ص359 ـ طبرى،تاريخ الامم والملوك،ج2،ص506.

5 ـ تفسير نمونه،ج1،ص137و138.

(74)