موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
نماز مسافر
مسافر بايد در صورت وجود هشت شرط نماز ظهر و عصر و عشاء را شكسته (يعنى دو ركعتى) بجا آورد و روزه او نيز صحيح نيست:
* شرط اوّل: آن كه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.
«مسأله 1296» كسى كه مجموع مسافت رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، اگر هيچكدام از رفتن و برگشتن او كمتر از چهار فرسخ(1) نباشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر مجموع مسافت رفتن و برگشتن او هشت فرسخ بوده ولى رفت يا برگشت او كمتر از چهار فرسخ باشد، بنابر احتياط واجب نماز را بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1297» اگر سفر مختصرى از هشت فرسخ كمتر باشد يا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، در صورتى كه تحقيق كردن براى او مشقّت داشته باشد، بايد نماز را تمام بخواند و اگر مشقّت نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تحقيق كند و اگر بين مردم معروف باشد كه سفر او هشت فرسخ است و براى او يقين يا اطمينان حاصل شود و يا دو عادل بگويند كه سفر او هشت فرسخ است، نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1298» اگر يك نفر خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است، عادل باشد يا نباشد، چنانچه از گفته او اطمينان پيدا كند، در اين صورت بايد نمازش را شكسته بخواند وگرنه نمازش تمام است.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ چهار فرسخ شرعى در حدود 22/5 كيلومتر است.
(241)
«مسأله 1299» اگر كسى كه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است، نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده، بايد آن نماز را چهار ركعتى بجا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.
«مسأله 1300» كسى كه يقين دارد سفرش هشت فرسخ نيست يا شك دارد كه هشت فرسخ است يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده، اگرچه كمى از راه باقى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از تمام خواندن نماز بفهمد سفرش هشت فرسخ بوده، بايد نماز را دوباره شكسته اعاده نمايد، ولى در صورتى كه بعد از وقت متوجه شود، لازم نيست نماز را قضا نمايد.
«مسأله 1301» اگر بين دو محلّى كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد كند، اگرچه رفت و آمد او روى هم رفته هشت فرسخ شود، بايد نماز را تمام بخواند
«مسأله 1302» اگر محلّى دو راه داشته باشد كه يك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، چنانچه انسان از راهى كه هشت فرسخ است به آنجا برود، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از راهى كه هشت فرسخ نيست برود، بايد تمام بخواند.
«مسأله 1303» مبدأ محاسبه هشت فرسخ، آخرين ساختمانهاى شهر است و فرقى در اين جهت بين بلاد صغيره و كبيره (شهرهاى كوچك و بزرگ) نيست، مگر آن كه محلّههاى يك شهر بزرگ به گونهاى از يكديگر دور و جدا باشند كه عرفا چند محل حساب شوند، به گونهاى كه اگر شخصى از يك محلّه به محلّه ديگر برود، بگويند: «مسافرت كرده است» كه در اين صورت مبدأ محاسبه هشت فرسخ از آخر محلهاى است كه وطن او محسوب مىشود.
* شرط دوم: آن كه از اوّل مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛ پس اگر به جايى كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد از رسيدن به آنجا قصد كند به جايى برود كه با مقدارى كه آمده هشت فرسخ شود، چون از اوّل قصد هشت فرسخ را
(242)
نداشته، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1304» كسى كه نمىداند سفرش چند فرسخ است، مثلاً براى پيدا كردن گمشدهاى مسافرت مىكند و نمىداند كه چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا كند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى در برگشتن چنانچه تا وطن خود يا جايى كه مىخواهد ده روز در آنجا بماند هشت فرسخ يا بيشتر فاصله باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و نيز اگر در بين رفتن قصد كند كه از آنجا هشت فرسخ برود يا حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1305» مسافر در صورتى بايد نماز را شكسته بخواند كه تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس كسى كه از شهر بيرون مىرود و مثلاً قصد او اين است كه اگر رفيق پيدا كند سفر هشت فرسخى برود، چنانچه اطمينان داشته باشد كه رفيق پيدا مىكند، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر اطمينان نداشته باشد، بايد تمام بخواند.
«مسأله 1306» كسى كه قصد هشت فرسخ دارد، اگرچه در هر روز مقدار كمى راه برود، وقتى به جايى برسد كه ديوارهاى شهر را نبيند و اذان آن را نشنود، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى اگر در هر روز مقدار خيلى كمى راه برود كه نگويند مسافر است، بايد نماز خود را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1307» كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، مانند خدمتگزارى كه با كارفرماى خود مسافرت مىكند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر نداند، بايد نماز خود را تمام بخواند.
«مسأله 1308» كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، اگر بداند يا گمان داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مىشود و سفر نمىكند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1309» كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، اگر شك داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مىشود يا نه، بايد نماز را تمام بخواند، بلكه اگر
(243)
احتمال جدايى نيز بدهد، حكم همين است؛ ولى اگر شك او از اين جهت باشد كه احتمال دهد مانعى براى سفر او پيش آيد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند
* شرط سوم: آن كه در بين راه از قصد خود برنگردد؛ پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردّد شود، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1310» اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد كه همانجا بماند يا بعد از ده روز برگردد يا در برگشتن و ماندن مردّد باشد، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1311» اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد كه پيش از ده روز برگردد و مسير بازگشت او نيز كمتر از چهار فرسخ نباشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1312» اگر براى رفتن به محلّى حركت كند و بعد از رفتن مقدارى از راه بخواهد جاى ديگرى برود، چنانچه از محلّ اوّلى كه حركت كرده تا جايى كه اكنون مىخواهد برود به اندازه مسافت شرعى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند
«مسأله 1313» اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود كه بقيّه راه را برود يا نه و هنگامى كه مردّد است، راه نرود و بعد تصميم بگيرد كه بقيّه راه را برود، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1314» اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود كه بقيّه راه را برود يا نه و هنگامى كه مردّد است، مقدارى راه برود و بعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود يا حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، تا آخر مسافرت بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1315» اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود كه بقيّه راه را برود يا نه و هنگامى كه مردّد است، مقدارى راه برود و بعد تصميم بگيرد كه بقيّه راه را برود، چنانچه بقيّه سفر او به اندازه مسافت شرعى نباشد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى
(244)
اگر مجموع مسافتى كه پيش از مردّد شدن و بعد از تصميمِ دوباره مىرود، هشت فرسخ باشند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1316» اگر پيش از آن كه از قصد خود برگردد، نماز شكسته خوانده باشد، احتياط واجب آن است كه دوباره آن را تمام بخواند و اگر وقت گذشته، آن را به صورت تمام قضا كند.
* شرط چهارم: آن كه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد يا ده روز يا بيشتر در جايى بماند؛ پس كسى كه مىخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد يا ده روز در محلّى بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1317» كسى كه نمىداند پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود مىگذرد يا ده روز در محلى مىماند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1318» كسى كه مىخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد يا ده روز در محلّى بماند و نيز كسى كه مردّد است كه از وطن خود بگذرد يا ده روز در محلّى بماند، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام بخواند، مگر اين كه بقيّه راه هشت فرسخ باشد يا بخواهد از آن محل حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد كه در اين صورت بايد نماز را شكسته بخواند.
* شرط پنجم: آن كه براى كار حرامى سفر نكند، پس اگر براى كار حرامى ـ مانند دزدى ـ سفر كند، بايد نماز را تمام بخواند و همچنين اگر خودِ سفر حرام باشد، مثل آن كه سفر براى او ضرر داشته باشد يا زن بدون اجازه شوهر به سفرى برود كه بر او واجب نباشد و منافات با وظايف همسرى او داشته باشد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر مثل سفر حجّ واجب باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، هرچند بدون اجازه شوهر رفته باشد.
«مسأله 1319» سفرى كه واجب نباشد و موجب اذيّت پدر و مادر باشد، حرام است و انسان بايد در آن سفر، نماز را تمام بخواند و روزهاش نيز صحيح است.
«مسأله 1320» كسى كه سفر او حرام نيست و براى كار حرام نيز سفر نمىكند، اگرچه در سفر معصيتى انجام دهد، مثلاً غيبت كند يا دزدى كند، بايد نماز را
(245)
شكسته بخواند.
«مسأله 1321» اگر مخصوصا براى آن كه كار واجبى را ترك كند مسافرت نمايد، نمازش تمام است؛ مثلاً كسى كه بدهكار است، اگر بتواند بدهى خود را بدهد و طلبكار نيز آن را مطالبه كند، چنانچه در سفر نتواند بدهى خود را بدهد و مخصوصا براى فرار از دادن قرض مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر مسافرت او براى ترك واجب نباشد، اما در مسافرت يكى از واجبات را ترك كند، بايد نماز را شكسته بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1322» اگر سفر او سفر حرام نباشد ولى حيوان سوارى يا مركب ديگرى كه سوار آن است غصبى باشد، نمازش شكسته است و چنانچه در زمين غصبى مسافرت كند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته وهم تمام بخواند.
«مسأله 1323» اگر كسى كه با ظالم مسافرت مىكند، ناچار به مسافرت با او نباشد و مسافرت او كمك به ظالم باشد يا موجب تقويت و سلطه او شود، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر ناچار باشد يا مثلاً براى نجات دادن مظلومى با او مسافرت كند، نمازش شكسته است.
«مسأله 1324» اگر به قصد تفريح و گردش مسافرت كند، حرام نيست و بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1325» اگر براى لهو و خوشگذرانى به شكار رود، نمازش تمام است و چنانچه براى تهيّه معاش يا براى كسب و زياد كردن مال به شكار برود، نمازش شكسته است، هرچند احتياط مستحب آن است كه اگر شكار براى كسب و زياد كردن مال باشد، نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند، ولى نبايد روزه بگيرد.
«مسأله 1326» اگر كسى كه براى معصيت سفر كرده، هنگامى كه از سفر برمىگردد توبه كرده باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر توبه نكرده باشد، بايد تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1327» اگر كسى كه سفر او سفر معصيت است، در بين راه از قصد معصيت
(246)
برگردد، چنانچه بقيّه راه به اندازه مسافت شرعى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، وگرنه بايد آن را تمام بخواند.
«مسأله 1328» اگر كسى كه براى معصيت سفر نكرده، در بين راه قصد كند كه بقيّه راه را براى معصيت برود، بايد نماز را تمام بخواند و نمازهايى كه شكسته خوانده را بنابر احتياط واجب بايد دوباره تمام بخواند و اگر وقت آنها گذشته، به صورت تمام آنها را قضا نمايد.
* شرط ششم: آن كه مانند صحرانشينهايى نباشد كه در بيابانها گردش مىكنند و هر جا آب و خوراك براى خود و حيواناتشان پيدا شود، مىمانند و بعد از چندى به جاى ديگر مىروند، چون صحرانشينها در اين مسافرتها بايد نماز را تمام بخوانند.
«مسأله 1329» اگر يكى از صحرانشينها براى پيدا كردن منزل و چراگاه براى حيوانات خود سفر كند، چنانچه سفر او به اندازه مسافت شرعى باشد، احتياط واجب آن است كه نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1330» اگر صحرانشين براى زيارت يا حجّ يا تجارت و مانند اينها از خانه و زندگى خود جدا شده و مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند.
* شرط هفتم: آن كه شغل او مسافرت نباشد، بنابر اين شتردار و راننده و چوبدار و كشتيبان و مانند اينها، اگرچه براى بردن اثاثيّه منزل خود مسافرت كنند، در غير سفر اوّل بايد نماز را تمام بخوانند.
«مسأله 1331» بازرگانان و پيشهوران سيّار، فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى يا معلّمانى كه محلّ كار آنها ثابت نيست، مأموران گشت مانند سيمبانان و راهبانان، مهمانداران هواپيما وقطار و كشتى و نيز كسانى كه محلّ كار آنها در چند شهر است و همواره در بين آن شهرها رفت و آمد مىكنند، بايد نماز خود را تمام خوانده و روزه بگيرند، بلكه همه افرادى كه بيشتر اوقات در حال سفر هستند و تعداد روزهايى كه در وطن هستند، كمتر از تعداد روزهايى است كه در حال سفر هستند، بايد نماز خود را در حال سفر تمام بخوانند و روزه نيز بگيرند و همچنين كسانى كه در هر سه روز حداقل يك بار و يا هر شش
(247)
روز دو بار و يا در هر نه روز سه بار و مانند آن مسافرت مىكنند، بايد در سفر نماز را كامل بخوانند و روزه نيز بگيرند. بنابر اين اساتيد و يا دانشجويانى كه محل تدريس يا تحصيل آنها به اندازه مسافت شرعى از وطنشان فاصله دارد، چنانچه در هر سه روز يك بار يا هر شش روز دو بار و مانند آن از وطن خود به محل تدريس يا تحصيل خود بروند و يا اين كه بيشتر روزهاى هفته را در محل تحصيل يا تدريس باشند، بايد در سفرى كه براى تحصيل يا تدريس به آن شهر انجام مىدهند، نمازشان را تمام بخوانند و روزه نيز بگيرند.
«مسأله 1332» نماز چوپانها ـ چه محلّ مخصوصى را براى چرانيدن گوسفندان انتخاب كرده باشند و چه نكرده باشند ـ تمام است.
«مسأله 1333» مهمانداران هواپيما، قطار يا كشتى كه نوعا در مسافرتند و نيز ساير كسانى كه شغل آنان مسافرت است، چنانچه ده روز را در يك مكان با قصد اقامت بمانند و پس از آن دوباره مسافرت كنند، در سفر اوّلِ پس از ده روز، بايد نماز خود را شكسته بخوانند، ولى در بقيّه سفرها نماز آنان تمام است و اگر بدون قصد اقامت ده روز بمانند، چنانچه در وطن خود بمانند، حكم همين است و اگر در محل ديگرى مانده باشند، بنابر احتياط واجب در سفر اول نماز را هم شكسته و هم تمام بخوانند.
«مسأله 1334» منظور از سفر اول، سفرى است كه پس از ده روز اقامت در وطن و يا محلّى كه قصد ماندن ده روز در آن را كرده، آغاز مىشود و با بازگشت به وطن پايان مىيابد. البته چنانچه سفر اول طولانى شود، بايد در آن سفر نيز نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1335» اگر كسى كه شغل او مسافرت است، شك كند كه در وطن خود يا جاى ديگر ده روز مانده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1336» كسى كه در هر هفته معمولاً چند روز در وطن خود مشغول به كار است و چند روز هم در خارج از شهر مشغول رانندگى است و حداقل به مقدار مسافت شرعى سفر مىكند، چنانچه بيشتر روزهاى هفته را در خارج از شهر و مشغول رانندگى باشد، نماز او تمام و روزه بر او واجب مىباشد.
«مسأله 1337» اگر رانندهاى كه در مسير معيّنى سفر مىكند، اتّفاقا مسير خود را
(248)
براى كارش تغيير دهد ـ اگرچه يك مرتبه هم باشد ـ نمازش در آن مسير تمام است.
«مسأله 1338» اگر كسى كه شغل او مسافرت است، براى كار ديگرى مثل زيارت يا حجّ مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى اگر مثلاً رانندهاى اتومبيل خود را براى زيارت كرايه بدهد و در ضمن خودش نيز زيارت كند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1339» حملهدار ـ يعنى كسى كه براى رساندن حاجيها به مكّه مسافرت مىكند ـ چنانچه در بيشتر ايام سال مشغول اين كار باشد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر فقط در ايام حجّ يا در ايام مخصوصى از سال به اين كار مبادرت ورزد، بايد نماز را در سفر شكسته بخواند.
«مسأله 1340» كسى كه مثلاً فقط در تابستان يا زمستان شغل او مسافرت است، مثل رانندهاى كه فقط در تابستان يا زمستان اتومبيل خود را كرايه مىدهد، بايد در سفرى كه شغل او مىباشد، نماز را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1341» راننده و دورهگردى كه در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مىكنند، چنانچه اتفاقا سفر هشت فرسخى بروند، بايد نماز را شكسته بخوانند.
«مسأله 1342» كسى كه در شهرها سياحت مىكند و براى خود وطنى اختيار نكرده، بايد نماز را تمام بخواند
«مسأله 1343» كسى كه شغل او مسافرت نيست، اگر مثلاً در شهر يا در روستا جنسى داشته باشد كه براى حمل و نقل آن مسافرتهاى پىدرپى بكند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1344» كسى كه از وطن خود صرف نظر كرده و مىخواهد وطن ديگرى براى خود اختيار كند، اگر شغل او مسافرت نباشد، بايد در مسافرت نماز را شكسته بخواند؛ ولى چنانچه قصد او اين باشد كه وطنى براى خود اختيار نكند و يا اين كه مردّد باشد كه وطن اختيار كند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1345» كسى كه دو وطن دارد، نمازش در هر دو وطن تمام است و
(249)
روزهاش را نيز در آن دو وطن بايد بگيرد و چنانچه در هر سه روز يك بار يا در هر شش روز دو بار و يا به همين ترتيب در بين آن دو وطن به خاطر شغل خود رفت و آمد كند، در بين راه نيز نمازش تمام و روزهاش صحيح است.
* شرط هشتم: آن كه به حَدّ تَرَخُّص برسد، يعنى از وطن خود به قدرى دور شود كه در هواى صاف و بدون گرد و غبار، ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را هم نشنود و لازم نيست به قدرى دور شود كه منارهها و گنبدها را نبيند يا ديوارها هيچ پيدا نباشند، بلكه همين اندازه كه ديوارها كاملاً معلوم نباشند، كافى است.
«مسأله 1346» اگر كسى كه به سفر مىرود، به جايى برسد كه اذان را نشنود ولى ديوار شهر را ببيند يا ديوار را نبيند ولى صداى اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1347» مسافرى كه به وطن خود برمىگردد، وقتى ديوار وطن خود را ببيند و صداى اذان آن را بشنود، بايد نماز را تمام بخواند
«مسأله 1348» هرگاه شهر در مكان بلندى باشد كه از دور ديده شود يا به قدرى گود باشد كه اگر انسان كمى دور شود، ديوار آن را نبيند، كسى كه از آن شهر مسافرت مىكند، وقتى به اندازهاى دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود ديوارش از آنجا ديده نمىشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند و نيز اگر پستى و بلندى خانهها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظه معمول را بنمايد.
«مسأله 1349» اگر از محلّى مسافرت كند كه خانه و ديوار ندارد، وقتى به جايى برسد كه اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نمىشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1350» اگر به قدرى از محل دور شود كه نداند صدايى كه مىشنود صداى اذان است يا صداى ديگرى، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى اگر بفهمد اذان مىگويند و كلمات آن را تشخيص ندهد، بايد تمام بخواند.
«مسأله 1351» اگر به قدرى از محل دور شود كه اذان خانهها را نشنود، ولى اذان شهر را كه معمولاً در جاى بلندى مىگويند بشنود، بايد نماز را تمام بخواند.
(250)
«مسأله 1352» اگر به جايى برسد كه اذان شهر را كه معمولاً در جاى بلندى مىگويند نشنود ولى اذانى را كه در جاى خيلى بلند مىگويند بشنود، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1353» اگر چشم يا گوش او يا صداى اذان غير معمولى باشد، در محلّى بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسّط ديوار خانهها را نبيند و گوش متوسّط صداى اذان معمولى را نشنود.
«مسأله 1354» اگر بخواهد در جايى نماز بخواند كه شك دارد به حدّ ترخّص رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند و هنگام برگشتن اگر شك كند كه به حدّ ترخّص رسيده يا نه، بايد شكسته بخواند؛ ولى اگر هم به هنگام رفتن و هم به هنگام بازگشتن بخواهد در جايى كه شك دارد به حد ترخص هست يا نه، نماز چهار ركعتى بخواند، يا بايد در آن جا نماز نخواند و يا اين كه در آن محل، نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسأله 1355» حكم حدّ ترخّص مخصوص وطن است و در مورد محلّى كه با قصد ده روز در آنجا اقامت كرده و يا بدون قصد، سى روز در حال ترديد در آنجا مانده است، حكم حد ترخّص جارى نيست؛ بنابر اين كسى كه به قصد مسافرت از محل اقامت خود و يا محلى كه سى روز بدون قصد اقامت در آنجا مانده است خارج شود، به محض خارج شدن بايد نماز را شكسته بخواند و در حال رفتن به محلى كه قصد اقامت ده روز در آنجا را دارد، تا قبل از رسيدن به آن محل، بايد نماز را شكسته بخواند.
چيزهايى كه سفر را قطع مىكنند
1 ـ رسيدن به وطن
«مسأله 1356» مسافرى كه در سفر از وطن خود عبور مىكند، وقتى به جايى برسد كه ديوار وطن خود را ببيند و صداى اذان آن را بشنود، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1357» اگر مسافرى در بين سفر به وطن خود برسد، بايد تا وقتى كه در آنجاست نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتى به جايى برسد كه ديوار وطن را نبيند و صداى اذان آن
(251)
را نشنود، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1358» محلّى كه انسان آن را براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده، وطن اوست، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادر او باشد و چه خود آنجا را براى زندگى اختيار كرده باشد، چه در آنجا ملك شخصى داشته يا نداشته باشد و لازم نيست قصد اقامت دائمى در محل را داشته باشد، بلكه چنانچه عرفا محلى را مقر و محل زندگى او بدانند و در آنجا مسافر محسوب نشود، آن محل براى او حكم وطن را دارد.
«مسأله 1359» كسى كه مىخواهد جايى را به عنوان وطن انتخاب كند و در آن جا زندگى كند، وقتى مىتواند نماز خود را در آن جا تمام بخواند كه به اندازهاى در آن جا بماند كه ديگر در آن جا مسافر محسوب نشود و اگر بخواهد پيش از گذشتن اين مدت در آن جا نمازش را تمام بخواند، بايد قصد اقامت ده روز نمايد.
«مسأله 1360» اگر شخصى در يك محل ملكى داشته باشد، چنانچه آن جا را محلّ زندگى خود قرار نداده باشد و عرفا در آن محل مسافر محسوب شود، بايد نماز خود را در آن جا شكسته بخواند.
«مسأله 1361» زن در توطّن (انتخاب وطن) به طور مطلق تابعيّت شوهر را ندارد، بلكه در صورتى كه زن و شوهر بنا داشته باشند با هم زندگى كنند، محلّى كه زن به همراه شوهرش در آن زندگى مىكند براى وى وطن محسوب مىشود، ولى اگر از روى نافرمانى و نُشوز يا با توافق شوهر نخواهد در وطن شوهر زندگى كند، هر جا را كه براى خود وطن قرار دهد، وطن او مىباشد؛ همچنين «اولاد» در صورتى كه بالغ و رشيد باشند ـ يعنى خودشان اهل درك و تشخيص باشند ـ مىتوانند در انتخاب وطن و محلّ زندگى مستقل بوده و از تابعيّت پدر و مادر خارج شوند.
«مسأله 1362» محل تولّد انسان در صورتى كه قبلاً در آنجا سكونت و اقامت نداشته و در حال حاضر نيز ساكن آنجا نباشد، حكم وطن را ندارد و چنانچه قبلاً در آن جا ساكن بوده ولى در حال حاضر ساكن آن جا نباشد و عملاً از آن جا اعراض كرده باشد نيز وطن وى محسوب نمىشود.
(252)
«مسأله 1363» دانشجويانى كه براى تحصيل در شهرى غير از وطن خود قصد دارند مدت زيادى بمانند و همچنين اساتيد دانشگاهها، معلمان، طلاب، كاركنان دولت و مانند آنها كه قصد دارند جهت كار خود مدت زيادى در محلّى غير از وطن خود اقامت كنند، اگر مدتى از اقامت آنها در آن محل بگذرد كه ديگر عرفا در آنجا مسافر محسوب نشوند، آن محل براى آنها حكم وطن را پيدا مىكند. بنابر اين پس از گذشت مدت مذكور، چنانچه از آنجا به سفر بروند، پس از بازگشت لازم نيست براى تمام خواندن نماز و روزه گرفتن، قصد اقامت ده روز كنند.
«مسأله 1364» افرادى كه در مسأله قبل ذكر شدند، در مدتى كه شك دارند در آن محل عرفا به آنها مسافر مىگويند يا نه، چنانچه قصد اقامت ده روز در آن محل نداشته باشند و بين وطن خود و آن محل نيز رفت و آمد دائمى ـ با شرايطى كه در مسأله 1331 گفته شد ـ نداشته باشند، بايد بنابر احتياط واجب نماز را هم شكسته و هم تمام بخوانند.
«مسأله 1365» «اِعراض از وطن» به معناى انصراف از سكونت در آنجاست و تنها به قصد و نيّت حاصل نمىشود، بلكه بايد عملاً به گونهاى اعراض كرده باشد كه محل سكونت فعلى او حساب نشود.
«مسأله 1366» اگر كسى در دو محل زندگى كند و مثلاً شش ماه در شهرى و شش ماه در شهر ديگرى بماند، هر دو وطن او مىباشند و اگر بيشتر از دو محل را براى زندگى خود اختيار كرده باشد، در صورتى كه در هيچكدام مسافر محسوب نشود، بايد در همه محلها نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1367» اگر به جايى برسد كه وطن او بوده و از آنجا اعراض كرده، نبايد نماز را تمام بخواند، اگرچه وطن ديگرى نيز براى خود اختيار نكرده باشد.
2 ـ ده روز اقامت
«مسأله 1368» مسافرى كه قصد دارد ده روز پشت سر هم در محلّى بماند يا مىداند كه بدون اختيار ده روز در محلّى مىماند، بايد در آن محل نماز را تمام بخواند.
(253)
«مسأله 1369» مسافرى كه مىخواهد ده روز در محلّى بماند، لازم نيست قصد ماندن شب اوّل يا شب يازدهم را داشته باشد و همين كه قصد كند از اذان صبحِ روز اوّل تا غروب روز دهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند و همچنين اگر مثلاً قصد او اين باشد كه از ظهر روز اوّل تا ظهر روز يازدهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1370» مسافرى كه مىخواهد ده روز در محلّى بماند، در صورتى بايد نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در يك جا بماند؛ پس اگر بخواهد مثلاً ده روز در نجف و كوفه يا در تهران و رى بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1371» در وحدت يا تعدّد محل، نظر عرف تعيين كننده است؛ پس اگر در يك شهر قصد ده روز كند، رفت و آمد او به محلّههاى آن شهر مانعى ندارد، هر چند آن شهر بزرگ باشد، مگر آن كه محلّههاى آن شهر به گونهاى از يكديگر دور و جدا باشند كه چند محل حساب شوند و شخصى را كه از يك محلّه به محلّه ديگر رفته، مسافر حساب كنند.
«مسأله 1372» اگر مسافرى كه مىخواهد ده روز در محلّى بماند، از اوّل قصد داشته باشد كه در بين ده روز به اطراف آن محل برود، چنانچه جايى كه مىخواهد برود جزء اطراف محل اقامت يا از بستانها و مزارع و باغات اطراف آن باشد به گونهاى كه رفتن به آنجا منافى با صدق اقامت در بلد نباشد، بايد در تمام ده روز نماز را تمام بخواند و اگر بخواهد تا كمتر از چهار فرسخ برود، چنانچه در نيّت او باشد كه در بين ده روز فقط يك مرتبه برود و رفتن و برگشتن بيش از دو ساعت زمان نبرد، ضررى به قصد اقامت اونمىزند.
«مسأله 1373» مسافرى كه تصميم ندارد ده روز در جايى بماند، مثلاً قصد او اين است كه اگر رفيقش بيايد يا منزل خوبى پيدا كند ده روز بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1374» كسى كه تصميم دارد ده روز در محلّى بماند، اگر احتمال بدهد كه براى ماندن او مانعى پيشآيد، در صورتى كه مردم به احتمال او اعتنايى نكنند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1375» اگر مسافر بداند كه مثلاً ده روز يا بيشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر ماه در جايى بماند، بايد نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر نداند تا آخر ماه چند روز
(254)
مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1376» اگر مسافر قصد كند ده روز در محلّى بماند، چنانچه پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف شود يا مردّد شود كه در آنجا بماند يا به جاى ديگرى برود، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف يا مردّد شود، تا وقتى در آنجاست بايد نماز را تمام بخواند و روزه نيز بگيرد.
«مسأله 1377» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، اگر روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه يك نماز چهار ركعتىِ اداء خوانده باشد، روزه او صحيح است و تا وقتى در آنجاست بايد نمازهاى خود را تمام بخواند و اگر يك نماز چهار ركعتى نخوانده باشد نيز روزه آن روز او صحيح است، امّا نمازهاى خود را بايد شكسته بخواند و روزهاى بعد نيز نمىتواند روزه بگيرد.
«مسأله 1378» اگر مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، از ماندن منصرف شود و شك كند پيش از آن كه از قصد ماندن منصرف شود، يك نماز چهار ركعتى خوانده يا نه، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.
«مسأله 1379» اگر مسافر به نيّت اين كه نماز را شكسته بخواند، مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر بماند، بايد نماز را چهار ركعتى تمام نمايد.
«مسأله 1380» اگر مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند، در بين نماز چهار ركعتى از قصد خود برگردد، چنانچه وارد ركوع ركعت سوم نشده باشد، بايد نماز را دو ركعتى تمام نمايد و بقيّه نمازهاى خود را شكسته بخواند و اگر وارد ركوع ركعت سوم شده باشد، نماز او باطل است و تا وقتى در آنجاست، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسأله 1381» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتى مسافرت نكرده، بايد نماز خود را تمام بخواند و لازم نيست پس از گذشتن ده روز اوّل، دوباره قصد ماندن ده روز كند.
«مسأله 1382» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، بايد روزه واجب را بگيرد و مىتواند روزه مستحبّى را نيز بجا آورد و امامت نماز جمعه را به عهده بگيرد و
(255)
نافله ظهر و عصر و عشاء را نيز بخواند.
«مسأله 1383» مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند، اگر بعد از گذشتن ده روز يا خواندن يك نماز چهار ركعتى بخواهد به جايى كه كمتر از چهار فرسخ است برود و سپس به محل اقامت خود برگردد، بايد در رفت و برگشت نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1384» مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند، اگر بعد از گذشتن ده روز يا خواندن يك نماز چهار ركعتى بخواهد به جاى ديگرى كه كمتر از هشت فرسخ فاصله دارد برود و ده روز در آنجا بماند، بايد در مسير رفتن و در جايى كه قصد ماندن ده روز كرده نمازهاى خود را تمام بخواند؛ ولى اگر جايى كه مىخواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر فاصله داشته باشد، بايد هنگام رفتن نمازهاى خود را شكسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز كرده، نماز خود را در آن محل تمام بخواند.
«مسأله 1385» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، اگر بعد از گذشتن ده روز يا خواندن يك نماز چهار ركعتى بخواهد به جايى كه كمتر از چهار فرسخ فاصله دارد برود، چنانچه مردّد باشد كه به محل اوّل خود برگردد يا نه يا به كلّى از برگشتن به آنجا غافل باشد يا بخواهد برگردد ولى مردّد باشد كه ده روز در آنجا بماند يا نه يا آن كه از ده روز ماندن و مسافرت از آنجا غافل باشد، بايد از وقتى كه مىرود تا هنگامى كه برمىگردد و بعد از برگشتن، نمازهاى خود را تمام بخواند.
«مسأله 1386» اگر به گمان اين كه رفقاى او مىخواهند ده روز در محلّى بمانند، قصد كند كه ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى بفهمد كه آنها قصد نكردهاند، اگرچه خود نيز از ماندن منصرف شود، تا مدّتى كه در آنجاست بايد نماز را تمام بخواند.
3 ـ يك ماه توقّف در حال ترديد
«مسأله 1387» اگر مسافر بعد از رسيدن به هشت فرسخ، سى روز در محلّى بماند و در تمام سى روز در مورد رفتن يا ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سى روز، اگرچه
(256)
مقدار كمى در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ در رفتن بقيّه راه مردّد شود، از وقتى كه مردّد مىشود بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1388» مسافرى كه مىخواهد نُه روز يا كمتر در محلّى بماند، اگر بعد از آن كه نُه روز يا كمتر در آنجا ماند بخواهد دوباره نُه روز ديگر يا كمتر بماند و به همين ترتيب تا سى روز ادامه يابد، روز سى و يكم بايد نماز را تمام بخواند.
«مسأله 1389» مسافرى كه سى روز مردّد بوده، در صورتى بايد نماز را تمام بخواند كه سى روز را در يك جا بماند، پس اگر مقدارى از آن را در جايى و مقدارى را در جاى ديگر بماند، بعد از سى روز نيز بايد نماز را شكسته بخواند.