موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
وضو
«مسأله 258» وضو عملى است شامل شستن و مسح كردن برخى از اعضاى بدن كه انسان به دستور خداوند متعال و براى تقرّب به او انجام مىدهد و خود به تنهايى عبادت و مستحب و موجب تطهير قلب است و طهارت حاصل از وضو از شرايط صحت نماز و طواف است.
«مسأله 259» در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روىدر وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روى پاها را مسح كنند.
«مسأله 260» وضو را مىتوان به صورت ترتيبى يا ارتماسى انجام داد. وضوى ترتيبى آن است كه آب را روى صورت و هر يك از دستها بريزد و به ترتيبى كه گفته خواهد شد از بالا به پايين بشويد؛ ولى وضوى ارتماسى به نحوى كه در مسأله 286 خواهد آمد، انجام مىشود.
احكام شستن صورت و دستها
«مسأله 261» درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى ـ جايى كه معمولاً موى سر مىرويد ـ تا آخر چانه شست و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مىگيرد، بايد شسته شود و اگر مختصرى از اين مقدار را نيز نشويد، وضو باطل است و براى آن كه يقين كند اين مقدار كاملاً شسته شده، بايد كمى از اطراف آن را نيز بشويد.
«مسأله 262» اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از معمول مردم باشد، به طورى كه فاصله بين انگشت وسط و شست او بيشتر و يا كمتر از مقدار معمول را بر روى صورت او فرا بگيرد، بايد ملاحظه كند كه افراد معمولى چه مقدار از صورت خود را مىشويند و او نيز همان مقدار را بشويد. همچنين اگر در پيشانى او مو روييده يا جلوى سر او مو نداشته باشد، بايد به اندازه معمول پيشانى را بشويد.
«مسأله 263» اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشههاى چشم و لب او هست كه نمىگذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد،
(49)
بايد پيش از وضو وارسى كند كه اگر مانعى هست برطرف نمايد.
«مسأله 264» اگر پوست صورت از بين مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند و اگر پيدا نباشد، شستن ظاهر مو كافى است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.
«مسأله 265» اگر شك كند كه پوست صورت از بين موها پيدا است يا نه، بايد آب را به پوست صورت برساند و بنابر احتياط واجب مو را هم بشويد.
«مسأله 266» شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمىشوند واجب نيست، ولى براى آن كه يقين كند از جاهايى كه بايد شسته شود چيزى باقى نمانده، واجب است مقدارى از آنها را نيز بشويد و كسى كه نمىدانسته بايد اين مقدار را بشويد، اگر نداند در وضوهايى كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه، چنانچه وقت نماز گذشته باشد، نمازهايى كه خوانده صحيح است، امّا اگر وقت باقى باشد، بايد وضو بگيرد و نماز را اعاده كند و نمازهاى بعدى را نيز نمىتواند با اين وضو بخواند و بايد دوباره وضو بگيرد.
«مسأله 267» براى شستن صورت بايد آب را از بالا به سمت پايين بر روى آن جارى كرد و احتياط واجب آن است كه شستن صورت را از پيشانى شروع و در چانه تمام نمايد. براى شستن دستها نيز بايد آنها را از آرنج به سمت سر انگشتان بشويد و اگر صورت يا دستها را از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است.
«مسأله 268» اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه رطوبت دست به قدرى باشد كه به واسطه كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود و عرفا بگويند كه دست يا صورت را شسته است، كافى است.
«مسأله 269» بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتان بشويد.
«مسأله 270» براى آن كه يقين كند آرنج را كاملاً شسته، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را نيز بشويد.
«مسأله 271» كسى كه پيش از شستن صورت دستهاى خود را از مچ تا سر انگشتان
(50)
شسته، در هنگام وضو بايد دستها را تا سر انگشتان بشويد و اگر فقط تا مچ بشويد، وضوى او باطل است.
«مسأله 272» در وضو، شستن صورت و دستها در مرتبه اوّل واجب، در مرتبه دوم جايز و در مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام مىباشد و مقصود از يك بار شستن اين است كه يك بار تمام عضو به قصد وضو شسته شود و اگر با يك مشت آب، تمام عضو شسته شود و آن را به قصد وضو بريزد، يك مرتبه حساب مىشود، چه قصد بكند كه با آن آب يك مرتبه عضو را بشويد و چه قصد نكند.
احكام مسح سر و پا
«مسأله 273» بعد از شستن هر دو دست، بايد جلوى سر را با كف دست مسح كند و بنابر احتياط واجب بايد مسح سر با دست راست باشد و بنابر احتياط مستحب بايد دست را از بالا به پايين بكشد.
«مسأله 274» يك قسمت از چهار قسمت سر كه بالاى پيشانى و روى سر است جاى مسح مىباشد و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافى است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازاى يك انگشت و از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت بسته، مسح نمايد.
«مسأله 275» لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موى جلوى سر نيز صحيح است؛ ولى كسى كه موى جلوى سر او به اندازهاى بلند است كه اگر مثلاً شانه كند به صورتش مىريزد يا به جاهاى ديگر سر مىرسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نمايد و اگر موهايى را كه به صورت مىريزند يا به جاهاى ديگر سر مىرسند جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر موى جاهاى ديگر سر كه جلوى آن آمده مسح كند، مسح او باطل است.
«مسأله 276» بعد از مسح سر بايد با رطوبت آب وضو كه در دست مانده، روى پاها را از سر انگشتان تا برآمدگى روى پا مسح كند و احتياط مستحب آن است كه تا مفصل پا
(51)
را مسح نمايد.
«مسأله 277» پهناى مسح پا بنابر احتياط بايد به اندازه سه انگشت بسته باشد، ولى بهتر آن است كه با تمام كف دست، تمام روى پا را مسح كنند.
«مسأله 278» اگر براى مسح پا همه دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد صحيح است.
«مسأله 279» در مسح سر و روى پاها بايد دست را روى آنها بكشد و اگر دست را نگهداشته و سر يا پا را به آن بكشد، وضوى او باطل است؛ ولى اگر هنگامى كه دست را مىكشد سر يا پا مختصرى حركت كند، اشكال ندارد.
«مسأله 280» جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى مرطوب باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند، مسح باطل است؛ ولى اگر رطوبت آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده مىشود را فقط از رطوبت كف دست بدانند، اشكال ندارد.
«مسأله 281» بعد از تمام شدن شستن دست چپ، نبايد آبى از خارج به كف دستها برسد و مسح بايد با رطوبت باقى مانده در كف دست انجام گيرد و احتياط واجب اين است كه از بقيه اعضاى وضو نيز رطوبتى به كف دستها نرسد و اگر براى مسح، رطوبتى در كف دست نمانده باشد، احتياط واجب آن است كه از ريش و ابرو و مژگانى كه داخل در حدّ صورتند رطوبت گرفته و با آن مسح نمايد.
«مسأله 282» اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، مىتواند سر را با همان رطوبت مسح كند و براى مسح پاها از ريش و ابرو و مژگانى كه داخل در حدّ صورتند، رطوبت بگيرد.
«مسأله 283» اگر پس از مسح، شك كند كه مسح را صحيح انجام داده يا نه، مىتواند جاى مسح را خشك كرده و دوباره مسح نمايد.
«مسأله 284» مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است، ولى اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد،
(52)
مسح كردن بر آنها اشكال ندارد و اگر روى كفش نجس باشد، بايد چيز پاكى بر آن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
«مسأله 285» اگر بر روى پا نجاستى كه از ناحيه جراحت محلّ مسح نيست، وجود داشته باشد و نتواند براى مسح آن را آب بكشد، بايد تيمّم كند.
وضوى ارتماسى
«مسأله 286» در وضوى ارتماسى، انسان مىتواند تنها صورت را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا از طرف پيشانى در آب فرو برد، ولى مسح سر و پاها با رطوبت دست در وضوى ارتماسى اشكال دارد، بنابر اين مىتوان در شستن دست راست آن را به قصد وضوى ارتماسى از طرف آرنج در آب فرو برد و در شستن دست چپ، آن را نيز به نحو ارتماسى در آب فرو برد ولى قسمتى از كف دست را باقى گذاشت و آن را با دست راست به صورت ترتيبى شست و در اين صورت مسح با رطوبت باقى مانده در دست اشكال ندارد. در وضوى ارتماسى از ابتداى فرو بردن صورت و دستها در آب تا خروج آنها، بايد قصد شستن به نيّت وضو داشته باشد و كفايت قصد وضوى ارتماسى در حال بيرون آوردن صورت و دست محلّ اشكال است.
«مسأله 287» اگر برخى از اعضاى وضو را به نحوى كه گفته شد با وضوى ارتماسى و برخى ديگر را با وضوى ترتيبى بشويد، اشكالى ندارد.
دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است
«مسأله 288» كسى كه وضو مىگيرد، مستحب است هنگامى كه نگاهش به آب مىافتد، بگويد: «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللهِ وَالْحَمْدُ للهِ الَّذى جَعَلَ الْماءَ طَهُورا ولَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً» يعنى: «با نام خدا آغاز مىكنم و با كمك از او وضو مىگيرم، همه حمد و سپاس از آنِ خدايى است كه آب را پاكيزه قرار داده و آن را نجس قرار نداده است» و هنگامى كه پيش از وضو دست خود را مىشويد، بگويد: «أَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوّابِينَ وَاجعَلْنى مِنَ المُتَطَهِّرينَ» يعنى:
(53)
«خدايا مرا از توبهكنندگان و پاكشوندگان قرار بده» و در وقت مضمضه كردن (يعنى آب در دهان گرداندن) بگويد: «أَللّهُمَّ لَقِّنى حُجَّتى يَوْمَ أَلْقاكَ وَأَطْلِقْ لِسانى بِذِكْرِكَ» يعنى: «خدايا روزى كه با تو ديدار مىكنم، دليلم را به من تلقين كن و زبانم را به ياد خود بگشا» و در وقت استنشاق (يعنى آب در بينى كردن) بگويد: «أَللّهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَىَّ ريحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ يَشُمُّ ريحَهَا وَرَوْحَها وَطيبَها» يعنى: «خدايا بوى بهشت را بر من حرام مگردان، و از كسانى قرارم ده كه نسيم و عطر بهشت را مىبويند» و در هنگام شستن صورت بگويد: «أَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهى يَوْمَ تَبْيَضُّ فيهِ الْوُجُوهُ» يعنى: «خدايا رويم را در آن روز كه چهرهها سياه مىگردند سپيد گردان، و در آن روزى كه چهرهها سپيد مىشوند، رويم را سياه مگردان» و در وقت شستن دست راست بخواند: «أَللّهُمَّ أَعْطِنى كِتابى بِيَمينى وَالْخُلْدَ فى الْجِنَانِ بِيَسارى وَحاسِبْنى حِسابَا يَسيرا» يعنى: «خدايا نامه كردارم را به دست راستم بده، و جاودانى در بهشت را به دست چپم، و حساب مرا آسان فرما» و هنگام شستن دست چپ بگويد: «أَللّهُمَّ لاتُعْطِنى كِتابى بِشِمالى وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرى ولا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً إِلى عُنُقى، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ» يعنى: «خدايا نامه كردارم را به دست چپ و از پشت سر به من مده، و دستم را به گردنم مبند، و من از پارههاى آتش سوزان جهنم به تو پناه مىبرم» و هنگامى كه سر را مسح مىكند، بگويد: «أَللّهُمَ غَشِّنى بِرَحْمَتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَعَفْوِكَ» يعنى: «خدايا مرا با رحمت و بركتها و بخشايش خود در بر گير» و در وقت مسح پا بخواند: «أَللّهُمَ ثَبِّتْنى عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الأَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْيى فى ما يُرْضيكَ عَنّى يَا ذَا الْجَلالِ وَالإكْرامِ» يعنى: «خدايا آن روز كه گامها بر صراط مىلغزند، گام مرا ثابت و استوار بدار، و كوششم را در آنچه از من خرسند مىشوى قرار ده، اى دارنده شكوه و بزرگوارى».
شرايط وضو
شرايط صحيح بودن وضو سيزده چيز است:
* شرط اوّل: آب وضو پاك باشد.
(54)
* شرط دوم: آب وضو مطلق باشد.
«مسأله 289» وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است، اگرچه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند يا فراموش كرده باشد و اگر با آن وضو نمازى نيز خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند.
«مسأله 290» اگر غير از آب گِل آلود مضاف، آب ديگرى براى وضو در اختيار نداشته باشد، چنانچه وقت نماز تنگ باشد، بايد تيمّم كند و اگر وقت داشته باشد، بايد صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.
* شرط سوم: آب وضو و همچنين فضايى كه در آن وضو مىگيرد، مباح باشد.
«مسأله 291» وضو با آب غصبى و با آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه (مگر از نهرهاى بزرگ به ترتيبى كه در مسأله 295 مىآيد) حرام و باطل است؛ ولى اگر سابقا راضى بوده و انسان نمىداند كه از رضايت خود برگشته يا نه، وضو صحيح است و نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد، اگر محل منحصر باشد ـ يعنى غير از مكان غصبى مكان ديگرى نداشته باشد ـ و وضو موجب ريزش آب به محل غصبى باشد، وضو باطل و حرام است و بايد تيمّم كند و نماز بخواند.
«مسأله 292» وضو گرفتن از حوض مدرسهاى كه انسان نمىداند آن حوض را براى همه مردم وقف كردهاند يا براى محصلين همان مدرسه، در صورتى كه معمولاً مردم از آب آن وضو بگيرند و وضو گرفتن آنان نشانه رضايت متولّى باشد، اشكال ندارد.
«مسأله 293» كسى كه نمىخواهد در مسجدى نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را براى همه مردم وقف كردهاند يا براى كسانى كه درآنجا نماز مىخوانند، نمىتواند از حوض آن وضو بگيرد؛ ولى اگر معمولاً كسانى هم كه نمىخواهند در آنجا نماز بخوانند از حوض آن وضو بگيرند و وضو گرفتن آنان نشانه رضايت متولّى باشد، مىتواند از حوض آن وضو بگيرد.
«مسأله 294» وضو گرفتن از حوض پاساژها و مسافرخانهها و مانند آنها، براى كسانى كه ساكن آن اماكن نيستند، در صورتى صحيح است كه معمولاً كسانى هم كه
(55)
ساكن آن جاها نيستند، با آب آنها وضو بگيرند و وضو گرفتن آنان نشانه رضايت صاحبان آن محل باشد.
«مسأله 295» وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ اگرچه انسان نداند كه صاحبان آنها راضى هستند يا نه، اشكال ندارد؛ ولى اگر صاحبان آنها از وضو گرفتن نهى كنند، احتياط واجب آن است كه با آب آنها وضو نگيرد.
«مسأله 296» اگر فراموش كند آب غصبى است و با آن وضو بگيرد، وضوى او صحيح است.
* شرط چهارم: ظرف آب وضو مباح باشد.
* شرط پنجم: ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.
«مسأله 297» اگر آب در ظرف غصبى باشد و غير از آن، آب ديگرى براى وضو نداشته باشد، بايد تيمّم كند و چنانچه با آن آب وضو بگيرد، وضوى او باطل است؛ ولى اگر بتواند آب را در ظرف مباح خالى كند و بعد از آب آن ظرف وضو بگيرد، وضوى او صحيح است بلكه اگر آب متعلّق به خود او باشد، بايد اين كار را انجام دهد و سپس با آن آب وضو بگيرد و اگر آب مباح ديگرى در اختيار داشته باشد، چنانچه در آن ظرف غصبى وضوى ارتماسى بگيرد و يا با آن ظرف آب به صورت و دستها بريزد، وضوى او باطل است، ولى اگر با كف دست، آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بريزد، وضوى او صحيح است، اگرچه از جهت تصرّف در ظرف غصبى، مرتكب فعل حرام شده است.
«مسأله 298» اگر آب در ظرف طلا يا نقره باشد و غير از آن آب ديگرى براى وضو نداشته باشد، چنانچه ظرف ديگرى كه از طلا و نقره نباشد، در اختيار داشته باشد، بايد آب را در آن ظرف ريخته و با آن وضو بگيرد و چنانچه ظرف ديگرى در اختيار نداشته باشد، بايد تيمّم كند و چنانچه با آب آن ظرف وضو بگيرد، وضويش صحيح نيست و اگر غير از آبى كه در ظرف طلا يا نقره است، آب ديگرى در اختيار داشته باشد، چنانچه در آن ظرف طلا يا نقره وضوى ارتماسى بگيرد و يا با آن ظرف آب به صورت و دستها بريزد، وضوى او باطل است، ولى اگر با كف دست، آب از آن ظرف بردارد و به
(56)
صورت و دستها بريزد، وضوى او صحيح است.
«مسأله 299» اگر در حوضى كه مثلاً يك آجر يا يك سنگ آن غصبى است وضو بگيرد، وضوى او صحيح است، مگر اين كه وضوى او تصرّف در غصب حساب شود؛ ولى غالبا با وضو گرفتن از آن حوض، تصرف در آجر يا سنگ غصبى صدق نمىكند.
«مسأله 300» اگر در صحن يكى از امامان يا امامزادگان كه سابقا قبرستان بوده حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمين صحن را براى قبرستان وقف كردهاند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشكال ندارد.
* شرط ششم: اعضاى وضو هنگام شستن و مسح كردن، پاك باشند.
«مسأله 301» اگر پيش از تمام شدن وضو، جايى كه شسته يا مسح كرده نجس شود، وضو صحيح است.
«مسأله 302» اگر غير از اعضاى وضو جاى ديگرى از بدن نجس باشد، وضو صحيح است؛ ولى اگر مخرج ادرار يا مدفوع را تطهير نكرده باشد، احتياط مستحب آن است كه اوّل آن را تطهير كند و بعد وضو بگيرد.
«مسأله 303» اگر يكى از اعضاى وضو نجس باشد و بعد از وضو شك كند كه پيش از وضو آنجا را آب كشيده يا نه، چنانچه در هنگام وضو متوجه پاك بودن و نجس بودن آنجا نبوده، وضوى او باطل است و اگر مىداند كه متوجه بوده يا شك دارد كه متوجه بوده يا نه، وضوى او صحيح است و در هر صورت براى اعمال بعدى بايد جايى را كه نجس بوده، آب بكشد.
«مسأله 304» اگر بريدگى يا زخمى در صورت يا دست باشد كه خون آن بند نمىآيد و آب براى آن ضرر نداشته باشد، بايد آن را در آب كُر يا جارى فرو برد و قدرى فشار دهد كه خون بند بيايد و بعد به دستورى كه گفته شد، وضوى ارتماسى بگيرد.
* شرط هفتم: وقت براى وضو و نماز كافى باشد.
«مسأله 305» هرگاه وقت به قدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد، كمتر از يك ركعت از نماز را مىتواند در وقت آن بخواند، بايد تيمّم كند و اگر يك ركعت يا بيشتر را بتواند
(57)
داخل وقت بجا آورد، ولى مقدارى از آن در خارج وقت واقع شود، ظاهرا بين تيمم و وضو مخير است، اگرچه بعيد نيست كه تيمم موافق با احتياط باشد؛ ولى اگر براى وضو و تيمّم به يك اندازه وقت لازم باشد، بايد وضو بگيرد.
«مسأله 306» كسى كه در تنگى وقتِ نماز بايد تيمّم كند، اگر براى خواندن نمازى كه وقتش تنگ شده وضو بگيرد، وضوى او باطل است و اگر به قصد ديگرى مثل دست زدن به قرآن و يا با طهارت بودن وضو بگيرد نيز وضويش خالى از اشكال نيست.
* شرط هشتم: به قصد قربت (يعنى براى انجام فرمان خداوند) وضو بگيرد و اگر براى خنك شدن يا به قصد ديگرى وضو بگيرد، باطل است.
«مسأله 307» لازم نيست نيّت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند، ولى بايد در تمام مدّت وضو گرفتن، متوجه باشد كه وضو مىگيرد، به گونهاى كه اگر از او بپرسند: چه مىكنى؟ بگويد: وضو مىگيرم.
* شرط نهم: وضو را به ترتيبى كه گفته شد بجا آورد؛ يعنى اوّل صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد و احتياطا بايد پاى راست را پيش از پاى چپ مسح كند و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد، وضوى او باطل است.
* شرط دهم: كارهاى وضو را پشت سر هم انجام دهد.
«مسأله 308» اگر بين كارهاى وضو به قدرى فاصله شود كه عرفا يك عمل واحد به حساب نيايد و نگويند كه اين شخص در حال وضو گرفتن است، وضوى او باطل است و خشك شدن اعضاى سابق وضو نيز اگر بيانگر اين حالت باشد، وضو را باطل مىكند.
«مسأله 309» اگر كارهاى وضو را پشت سر هم بجا آورد، ولى به واسطه گرماى هوا يا حرارت زياد بدن و مانند آن اعضاى وضو خشك شوند، وضوى او صحيح است.
«مسأله 310» راه رفتن در بين وضو اشكال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح كند، وضوى او صحيح است.
* شرط يازدهم: شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد
(58)
و اگر ديگرى او را وضو دهد، وضويش باطل است و نيز اگر در ريختن آب به صورت و دستها او را يارى كند، اگرچه پس از آن خود وى آن آب را به قصد وضو بر آن عضو جارى كند، صحّت وضوى او محلّ اشكال است.
«مسأله 311» آوردن آب، باز كردن شير آب و ريختن آب در كف دست كسى كه مىخواهد وضو بگيرد، اشكال ندارد. همچنين اگر كسى به جهتى ديگر آب را مثلاً از مكان بلندى بريزد و شخص ديگر اعضاى وضو را به قصد وضو در زير آن آب بشويد، اشكال ندارد.
«مسأله 312» كسى كه نمىتواند وضو بگيرد، بايد در قسمتهايى كه نمىتواند، نايب بگيرد كه او را وضو دهد و چنانچه مزد نيز بخواهد، در صورتى كه بتواند بايد بدهد، ولى بايد خود او نيّت وضو كند و با دست خود مسح نمايد و اگر نمىتواند، بايد نايب دستش را بگيرد و به محل مسح او بكشد و اگر اين نيز ممكن نباشد، بايد از دستش رطوبت بگيرند و با آن رطوبت، سر و پاى او را مسح كنند.
«مسأله 313» براى اعمالى از وضو كه خود مىتواند آنها را به تنهايى انجام دهد، نبايد كمك بگيرد.
* شرط دوازدهم: استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.
«مسأله 314» كسى كه مىترسد در صورت وضو گرفتن مريض شود، يا بيمارى او شدت يابد، يا زمان بهبودى او طولانىتر شود، يا درمان بيمارى مشكل گردد به طورى كه تحمّل آن براى وى سخت باشد و همچنين كسى كه مىترسد در صورتى كه آب را به مصرف وضو برساند، دچار تشنگى شديد شود، مىتواند تيمّم كند؛ ولى اگر بترسد كه تشنگى شديد براى وى ضرر قابل توجهى داشته باشد، بايد تيمّم كند و اگر نداند كه آب براى او ضرر دارد و وضو بگيرد و بعد بفهمد كه ضرر شديدى كه از نظر شرع حرام است داشته، وضوى او بنا بر احتياط باطل است و در غير اين صورت صحيح مىباشد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه با آن وضو نماز نخواند و تيمّم كند.
«مسأله 315» اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمى كه وضو با آن صحيح
(59)
است، ضرر نداشته و بيشتر از آن ضرر داشته باشد، بايد با همان مقدار كم وضو بگيرد.
* شرط سيزدهم: در اعضاى وضو، چيزى مانع از رسيدن آب به عضو نباشد.
«مسأله 316» اگر بداند چيزى به اعضاى وضو چسبيده، ولى شك داشته باشد كه از رسيدن آب به پوست جلوگيرى مىكند يا نه، بايد آن را برطرف كند يا آب را به زير آن برساند.
«مسأله 317» رنگ موهايى كه افراد براى رنگ كردن مو يا ابروى خود به كار مىبرند و نيز رنگ جوهر خودكار يا خودنويس كه بر دست مىماند، چنانچه جرم نداشته و تنها رنگ باشند، براى وضو اشكال ندارند.
«مسأله 318» اگر زير ناخن چرك باشد، در صورتى كه چرك مانع از رسيدن آب به ظاهر بدن شود، بايد برطرف شود. بنابراين چنانچه زير ناخنِ كوتاه كه جزء ظاهر بدن محسوب نمىشود، چرك باشد، وضو اشكال ندارد؛ ولى اگر ناخن را بگيرند، در صورتى كه چرك مانع از رسيدن آب به پوست باشد، بايد براى وضو آن چرك را برطرف كنند و نيز اگر ناخن بيشتر از حدّ معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقدارى از ناخن را كه از حدّ معمول بلندتر است برطرف نمايند تا آب به ظاهر بدن برسد.
«مسأله 319» اگر در صورت، دستها، جلوى سر و يا روى پاها به واسطه سوختن يا چيز ديگرى برآمدگى پيدا شود، شستن و مسح روى آن كافى است و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زير پوست لازم نيست، بلكه اگر پوست يك قسمت آن نيز كنده شود، لازم نيست آب را به زير قسمتى كه كنده نشده برساند؛ ولى چنانچه پوستى كه كنده شده گاهى به بدن چسبيده و گاهى بلند شود، در صورتى كه مشقّت نداشته باشد، بايد آن را قطع كند يا آب را به زير آن برساند.
«مسأله 320» اگر انسان شك كند كه به اعضاى وضوى او چيزى چسبيده يا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، مثل آن كه بعد از گِل كارى شك كند كه گِل به دست او چسبيده يا نه، بايد وارسى كند يا با دست ماليدن يا به نحو ديگرى اطمينان پيدا كند كه اگر مانعى بوده، برطرف شده يا آب به زير آن رسيده است.
(60)
«مسأله 321» اگر جايى كه بايد آن را شست و مسح كرد چرك باشد، در صورتى كه چرك آن مانع از رسيدن آب به بدن نباشد، لازم نيست براى وضو آن را برطرف كند و همچنين اگر بعد از گچ كارى و مانند آن، چيز سفيدى كه جلوگيرى از رسيدن آب به پوست نمىنمايد بر دست باقى بماند، اشكال ندارد، ولى اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن مىرسد يا نه، بايد آنها را برطرف كند.
«مسأله 322» اگر پيش از وضو بداند كه در بعضى از اعضاى وضو مانعى براى رسيدن آب هست و بعد از وضو شك كند كه در هنگام وضو آب را به آن جا رسانده يا نه، وضوى او صحيح است، ولى اگر بداند كه هنگام وضو متوجه آن مانع نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.
«مسأله 323» اگر در بعضى از اعضاى وضو مانعى باشد كه گاهى آب بخودى خود زير آن رسيده و گاهى نمىرسد و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زير آن رسيده يا نه، وضوى او صحيح است؛ ولى چنانچه بداند هنگام وضو متوجه رسيدن آب به زير آن نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.
«مسأله 324» اگر بعد از وضو چيزى كه مانع از رسيدن آب است در اعضاى وضو ببيند و نداند هنگام وضو وجود داشته يا بعد پيدا شده، وضوى او صحيح است؛ ولى اگر بداند كه در وقت وضو توجهى به بودن يا نبودن آن مانع نداشته، احتياط واجب آن است كه دوباره وضو بگيرد.
«مسأله 325» اگر بعد از وضو شك كند چيزى كه مانع رسيدن آب است در اعضاى وضو بوده يا نه، وضوى او صحيح است.
احكام وضو
شك در وضو
«مسأله 326» كسى كه در كارهاى وضو و شرايط آن مثل پاك بودن آب و غصبى نبودن آن خيلى شك مىكند، نبايد به شك خود اعتنا كند و بايد مطابق معمول مردم رفتار
(61)
كند.
«مسأله 327» اگر شك كند كه وضوى او باطل شده يا نه، بنا را بر اين مىگذارد كه وضوى او باقى است، ولى اگر بعد از ادرار استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو، رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند ادرار است يا رطوبت پاك، وضوى او باطل است.
«مسأله 328» كسى كه شك دارد وضو گرفته يا نه، بايد وضو بگيرد.
«مسأله 329» كسى كه مىداند وضو گرفته و حَدَثى (يعنى چيزى كه باعث باطل شدن وضو است) هم از او سر زده ـ مثلاً ادرار كرده ـ اگر نداند كدام جلوتر بوده، چه زمان يكى را بداند و چه نداند، چنانچه هنوز نماز نخوانده است، بايد وضو بگيرد و اگر در بين نماز است، بايد نماز را قطع كند و وضو بگيرد و اگر نماز را خوانده است، بايد وضو بگيرد و نمازى را كه خوانده دوباره بخواند.
«مسأله 330» اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، نماز او صحيح است ولى بايد براى نمازهاى بعدى وضو بگيرد.
«مسأله 331» اگر در بين نماز شك كند و نداند كه وضو گرفته يا نه، نماز او باطل است و بايد وضو بگيرد و نماز را از سر بگيرد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه آن نماز را با همان حالت به پايان رسانده و سپس وضو گرفته و آن را اعاده كند.
«مسأله 332» اگر بعد از نماز بداند كه وضوى او باطل شده است ولى شك كند كه قبل از نماز وضوى او باطل شده يا بعد از نماز، نمازى كه خوانده صحيح است.
حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مىكند
«مسأله 333» اگر انسان مرضى داشته باشد كه ادرار او قطره قطره بريزد يا نتواند از بيرون آمدن مدفوع خوددارى كند، چنانچه يقين داشته باشد كه از اوّل وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پيدا مىكند، بايد نماز را در وقتى كه مهلت پيدا مىكند بخواند و اگر مهلت او به مقدار اعمال واجب نماز باشد، بايد در وقتى كه مهلت دارد فقط اعمال واجب نماز را بجا آورد و اعمال مستحب آن مانند اذان، اقامه،
(62)
قنوت و اذكار مستحب آن را ترك نمايد.
«مسأله 334» اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پيدا نكند و در بين نماز چند دفعه قطرات ادرار از او خارج شود، وضوى اوّل كافى است، ولى چنانچه مرضى داشته باشد كه در بين نماز چند مرتبه مدفوع از او خارج شود و وضو گرفتن بعد از هر دفعه براى او مشكل نباشد، بايد ظرف آبى كنار خود بگذارد و هر بار مدفوع از او خارج شد، بنابر احتياط واجب وضو بگيرد و بقيّه نماز را بخواند.
«مسأله 335» كسى كه ادرار پى در پى از او خارج مىشود، اگر بتواند مقدارى از نماز را با وضو بخواند، مىتواند نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را با يك وضو بخواند و قطراتى كه در بين نماز و يا بين دو نماز خارج مىشود، اشكال ندارد؛ ولى براى نمازهاى ديگر بايد وضو بگيرد و اگر ادرار به گونهاى پى در پى از او خارج شود كه نتواند هيچ مقدار از نماز را با وضو بخواند نيز مىتواند نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را با يك وضو بخواند؛ ولى احتياط واجب اين است كه براى بقيه نمازها وضو بگيرد و در هر دو صورت مىتواند با همان وضويى كه نمازش را با آن مىخواند، نافلههاى يوميه همان نماز را نيز بخواند و وضوى ديگرى لازم نيست.
«مسأله 336» كسى كه مدفوع به گونهاى پى در پى از او خارج مىشود كه وضو گرفتن بعد از هر مرتبه براى او مشكل است، اگر بتواند مقدارى از نماز را با وضو بخواند، بايد براى هر نماز يك وضو بگيرد بلكه اگر نتواند هيچ مقدار از نماز را نيز با وضو بخواند، احتياط واجب آن است كه براى هر نماز يك وضو بگيرد و در هر دو صورت مىتواند با همان وضويى كه نمازش را با آن مىخواند، نافلههاى يوميه همان نماز را نيز بخواند و وضوى ديگرى لازم نيست.
«مسأله 337» كسى كه ادرار يا مدفوع پى در پى از او خارج مىشود، اگر در بين دو نماز حدث ديگرى از او سر بزند و يا با اختيار ادرار يا مدفوع كند، بايد دوباره وضو بگيرد.
«مسأله 338» كسى كه مدفوع يا ادرار پى در پى از او خارج مىشود، بايد پس از
(63)
وضو فورا مشغول نماز شود و براى بجا آوردن سجده و تشهّد فراموش شده و نماز احتياط در صورتى كه آنها را بعد از نماز فورا بجا بياورد، وضو گرفتن لازم نيست.
«مسأله 339» كسى كه ادرار او قطره قطره مىريزد، بايد براى نماز توسط وسيلهاى ـ مثلاً كيسهاى كه در آن پنبه يا چيز ديگرى است كه از رسيدن ادرار به جاهاى ديگر جلوگيرى مىكند ـ خود را حفظ نمايد، و احتياط واجب آن است كه پيش از وضو، مخرج ادرار را كه نجس شده آب بكشد و نيز كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن مدفوع خوددارى كند، چنانچه ممكن باشد بايد به مقدار نماز از رسيدن مدفوع به جاهاى ديگر جلوگيرى نمايد و احتياط واجب آن است كه اگر مشقت نداشته باشد، پيش از وضو مخرج مدفوع را آب بكشد.
«مسأله 340» كسى كه ادرار يا مدفوع از او خارج مىشود، در صورتى كه ممكن باشد و مشقّت و زحمت و خوفِ ضرر نداشته باشد، بايد به مقدار نماز از خارج شدن آن جلوگيرى نمايد و در صورتى كه براى او مشقّت نداشته باشد، بايد خود را معالجه نمايد اگر چه خرج داشته باشد.
«مسأله 341» » كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن ادرار يا مدفوع خوددارى كند، بعد از آن كه مرض او خوب شد، لازم نيست نمازهايى را كه هنگام بيمارى مطابق وظيفهاش خوانده قضا نمايد، ولى اگر در حالى كه وقت نماز باقى است مرض او خوب شود، بنابر احتياط واجب بايد نمازى را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
«مسأله 342» اگر مرضى داشته باشد كه نتواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند، بايد به وظيفه كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن مدفوع خوددارى كند عمل نمايد.
مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت
«مسأله 343» در شش مورد وضو گرفتن واجب است:
اوّل: براى نمازهاى واجب غير از نماز ميّت و در نمازهاى مستحب، وضو شرط صحت آن است. دوم: براى انجام دادن سجده و تشهّد فراموش شدهاى كه بين آنها و
(64)
نماز كارى كه وضو را باطل مىكند انجام داده، مثلاً ادرار كرده است. سوم: براى طواف واجب خانه كعبه هرچند اصل حجّ و عمره مستحب باشد. چهارم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد. پنجم: اگر نذر كرده باشد كه جايى از بدن خود را به خط قرآن برساند ـ و بنابر احتياط واجب اسامى و صفات مخصوص خداوند نيز همين حكم را دارند ـ و يا نذر كرده باشد كارى را انجام دهد كه وضو شرط جواز يا صحّت آن است. ششم: براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده يا بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند؛ ولى چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بىاحترامى به قرآن باشد، بايد بدون اين كه وضو بگيرد قرآن را از مستراح و مانند آن بيرون آورد يا اگر نجس شده، آب بكشد و تا ممكن است از دست گذاشتن به خط قرآن خوددارى كند و بنابر احتياط واجب اسامى و صفات مخصوص خداوند نيز همين حكم را دارند.
«مسأله 344» لمس خط قرآن با هر قسمت از بدن براى كسى كه وضو ندارد، حرام است، ولى اگر قرآن را به زبان فارسى يا به زبان ديگرى ترجمه كنند، لمس آن اشكال ندارد.
«مسأله 345» بازداشتن بچّه و ديوانه از لمس خط قرآن واجب نيست، ولى اگر لمس نمودن آنان بىاحترامى به قرآن باشد، بايد از آن جلوگيرى كنند.
«مسأله 346» هنگام تلاوت قرآن شايسته است انسان به آن گوش دهد و از صحبت كردن پرهيز كند؛ بلكه در صورتى كه بىاحترامى و هتك به قرآن باشد صحبت كردن جايز نيست، ولى اگر كسى چيزى بپرسد مىتواند جواب او را بدهد.
«مسأله 347» كسى كه وضو ندارد، بنابر احتياط واجب نبايد اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را به هر زبانى نوشته شده باشد لمس نمايد و همچنين بنابر احتياط مستحب، نبايد اسم مبارك پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم و امامان عليهمالسلام و حضرت زهرا عليهاالسلام را بدون وضو لمس كند، ولى اگر اسامى معصومين عليهمالسلام در نامگذارى اشخاص ديگر به كار رفته باشند، لمس آنها بدون وضو اشكال ندارد.
(65)
«مسأله 348» از انگشتر يا گردنبندى كه روى آنها اسم خدا نقش بسته است، نبايد در .حال جنابت، حيض يا نفاس استفاده كرد و بنابر احتياط واجب بدون وضو نيز نبايد از آن استفاده نمود و بنابر احتياط واجب اسماء و صفات مخصوص خداوند نيز همين حكم را دارند. همچنين بنابر احتياط واجب نبايد از انگشتر يا گردنبندى كه روى آنها اسم پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم و يا يكى ديگر از معصومين عليهمالسلام وجود دارد، در حال جنابت، حيض يا نفاس استفاده كرد، ولى اگر به گونهاى باشد كه بدن با اسم آنان تماس پيدا نكند اشكال ندارد
«مسأله 349» اگر نزديك وقت نماز به قصد آمادگى براى نماز وضو بگيرد، اشكال ندارد و با آن وضو مىتواند نماز بخواند و اگر به قصد طهارت وضو گرفته باشد، هر وقت وضو بگيرد مىتواند با آن نماز بخواند.
«مسأله 350» كسى كه يقين دارد وقت نماز داخل شده، اگر نيّت وضوى واجب كند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوى او صحيح است.
«مسأله 351» مستحب است انسان براى نماز ميّت، زيارت اهل قبور، رفتن به مسجد و حرم امامان عليهمالسلام ، همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن و لمس حاشيه آن و براى خوابيدن، وضو بگيرد و نيز مستحب است كسى كه وضو دارد، دوباره وضو بگيرد و اگر براى يكى از اين اعمال وضو بگيرد، مىتواند هر عملى را كه انجام دادن آن احتياج به وضو دارد بجا آورد، مثلاً مىتواند با آن وضو نماز بخواند.
چيزهايى كه وضو را باطل مىكنند
«مسأله 352» هفت چيز وضو را باطل مىكند:
اوّل و دوم: بيرون آمدن ادرار و مدفوع، سوم: خروج باد معده و روده از مخرج مدفوع، چهارم: خوابى كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود، و اگر چشم نبيند ولى گوش بشنود وضو باطل نمىشود، پنجم: بنابر احتياط واجب چيزهايى كه عقل را از بين مىبرند، مانند ديوانگى، مستى و بىهوشى، ششم: استحاضه زنان كه توضيح آن بعد گفته مىشود، هفتم: كارى كه براى آن بايد غسل كرد؛ مانند جنابت، حيض و نفاس.
(66)
احكام وضوى جبيره
چيزى كه با آن زخم، دمل و يا عضو شكسته را مىبندند و دارويى كه روى زخم و مانند آن مىگذارند، جبيره ناميده مىشود.
«مسأله 353» اگر در يكى از اعضاى وضو، زخم يا دمل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن باز بوده و آب براى آن ضرر نداشته باشد، بايد به نحو معمول وضو گرفت.
«مسأله 354» در صورتى كه زخم، دمل يا شكستگى در صورت و دستها بوده و روى آن باز باشد و آب ريختن روى آن ضرر داشته باشد، بايد اطراف آن را بشويد و چنانچه كشيدن دست تر بر آن ضرر نداشته باشد و محل هم نجس نباشد، بايد دست تر بر آن بكشد و اگر اين مقدار نيز ضرر داشته يا زخم نجس باشد و نتوان آن را آب كشيد، بايد اطراف زخم را به گونهاى كه در وضو گفته شد، از بالا به پايين بشويد و بنابر احتياط مستحب پارچه پاكى روى زخم بگذارد و دست تر روى آن بكشد و تيمّم لازم نيست، ولى اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد، اطراف زخم را به گونهاى كه در وضو گفته شد از بالا به پايين بشويد و بنابر احتياط مستحب، تيمّم نيز بنمايد.
«مسأله 355» اگر زخم يا دمل يا شكستگى در محل مسح يعنى در جلوى سر يا روى پاها بوده و روى آن باز باشد، چنانچه نتواند آن را مسح كند، بايد وضو بگيرد و مستحب است كه در وضو پارچه پاكى روى محلّ مسح بگذارد و روى پارچه را مسح كند و بنابر احتياط واجب پس از اين وضو تيمّم نيز بنمايد.
«مسأله 356» اگر روى دمل، زخم يا شكستگى بسته باشد، چنانچه باز كردن آن ممكن بوده و زحمت و مشقّت نيز نداشته و آب نيز براى آن ضرر نداشته باشد، بايد روى آن را باز كند و وضو بگيرد،چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد و چه جلوى سر و روى پاها.
«مسأله 357» اگر نتوان روى زخم را باز كرد ولى زخم و چيزى كه روى آن گذاشته شده پاك باشد و رساندن آب به زخم ممكن باشد و ضرر، زحمت و مشقّت نيز نداشته باشد، بايد آب را به روى زخم برساند و اگر زخم يا چيزى كه روى آن
(67)
گذاشته شده نجس باشد، چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روى زخم بدون زحمت و مشقّت ممكن باشد، بايد آن را آب بكشد و هنگام وضو آب را به زخم برساند.
«مسأله 358» اگر روى دمل، زخم يا شكستگى كه در دستها و صورت است، بسته باشد و ريختن آب روى آن ضرر داشته باشد، در صورتى كه روى جبيره پاك باشد يا اگر نجس است، بتوان آن را تطهير كرد، بايد اطراف جبيره را با مراعات شرايطى كه در وضو گذشت بشويد و با دست تر روى جبيره مسح كند و لازم نيست جبيره را باز نمايد و بر روى زخم يا دمل يا شكستگى دست تر بكشد هرچند مشقّت نيز نداشته باشد، و اگر جبيره نجس باشد يا نتوان دست تر روى آن كشيد ـ مثلاً دارويى باشد كه به دست مىچسبد ـ شستن اطراف جبيره كفايت مىكند اگر چه بهتر است كه تيمّم نيز بنمايد.
«مسأله 359» اگر زخم يا دمل يا شكستگى در محل مسح بوده و روى آن بسته باشد و نتواند آن را باز كند، چنانچه جبيره پاك باشد و بتوان روى آن را مسح نمود، بايد روى جبيره مسح كند، وگرنه پارچه پاكى روى آن بگذارد و بر روى آن مسح كند.
«مسأله 360» اگر جبيره، تمام صورت يا تمام يكى از دستها را فراگرفته باشد، باز احكام جبيره جارى و وضوى جبيرهاى كافى است، ولى اگر تمام يا اكثر اعضاى وضو را فرا گرفته باشد، بنابر احتياط بايد علاوه بر وضوى جبيرهاى تيمّم نيز بنمايد و اگر وضوى جبيرهاى براى او مشقّت داشته باشد، تيمّم كفايت مىكند.
«مسأله 361» كسى كه در كف دست و انگشتان جبيره دارد و در هنگام وضو دست تر روى آن كشيده است، احتياط آن است كه با جبيره كف دست و همچنين با پشت دست كه جبيره ندارد، سر و پا را مسح كند.
«مسأله 362» اگر جبيره تمام پهناى روى پا را گرفته ولى مقدارى از طرف انگشتان و مقدارى از طرف بالاى پا باز باشد، بايد در جايى كه باز است روى پا و در جايى كه جبيره است، روى جبيره را مسح كند.
«مسأله 363» اگر در صورت يا دستها چند جبيره باشد، بايد بين آنها را بشويد و اگر جبيرهها در سر يا روى پاها باشند، بايد بين آنها را مسح كند و در جاهايى كه جبيره
(68)
است، بايد به دستور جبيره عمل نمايد.
«مسأله 364» اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم و مانند آن را فرا گرفته و برداشتن آن ممكن نباشد، بايد به دستور جبيره عمل كند و بنابر احتياط واجب تيمّم نيز بنمايد و اگر برداشتن مقدار زيادى جبيره ممكن باشد، بايد آن را بردارد و اگر زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، اطراف آن را بشويد و اگر در سر يا روى پاها باشد، اطراف آن را مسح كند و براى جاى زخم به دستور جبيره عمل كند.
«مسأله 365» اگر در جاى وضو، زخم، جراحت و شكستگى نباشد ولى به جهت ديگرى آب براى دست و صورت ضرر داشته باشد، بايد تيمّم كند و احتياط مستحب آن است كه وضوى جبيرهاى نيز بگيرد.
«مسأله 366» اگر به جهت بيمارى، آب براى چشم انسان ضرر داشته باشد و نتواند هنگام وضو آن را بشويد، بايد تيمّم كند.
«مسأله 367» اگر جايى از اعضاى وضو را رگ زده باشد و نتواند آن را آب بكشد يا آب براى آن ضرر داشته باشد، در صورتى كه روى آن بسته باشد، بايد به دستور جبيره عمل كند و اگر باز باشد، شستن اطراف آن كافى است.
«مسأله 368» اگر در جاى وضو يا غسل چيزى چسبيده باشد كه برداشتن آن ممكن نباشد يا به قدرى مشقّت داشته باشد كه نتوان تحمل كرد، اگر در عضو تيمّم نباشد، بايد تيمّم كند و اگر در عضو تيمّم باشد، بايد علاوه بر تيمّم وضو نيز بگيرد.
«مسأله 369» احكام غسل جبيرهاى مانند وضوى جبيرهاى است، ولى انجام دادن آن به صورت ارتماسى احتياطا جايز نيست.
«مسأله 370» كسى كه وظيفه او تيمّم است، اگر در بعضى از اعضاى تيمّم او زخم، دمل يا شكستگى وجود داشته باشد، بايد به دستور وضوى جبيرهاى، تيمّم جبيرهاى نمايد.
«مسأله 371» كسى كه نمىداند وظيفهاش تيمّم است يا وضوى جبيرهاى، بايد هر دو را بجا آورد.
«مسأله 372» كسى كه بايد با وضو يا غسل جبيرهاى نماز بخواند، مىتواند در اوّل
(69)
وقت نماز بخواند، هرچند احتمال بدهد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود، ولى در اين فرض بهتر است نماز را به تأخير بيندازد.
«مسأله 373» اگر عذر صاحب جبيره برطرف شود، لازم نيست نمازى را كه با وضوى جبيرهاى خوانده اعاده كند، هرچند وقت باقى باشد؛ ولى بعد از آن كه عذرش برطرف شد، براى نمازهاى بعدى احتياطا بايد وضو بگيرد و همچنين اگر براى آن كه نمىدانسته تكليفش جبيره است يا تيمّم، هر دو را انجام داده باشد، بايد براى نمازهاى بعد وضو بگيرد.