موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
نجاسات
«مسأله 70» نجاسات يازده چيز هستند:
اوّل: ادرار، دوم: مدفوع، سوم: منى، چهارم: مردار، پنچم: خـون، ششم و هفتم: سگ و خوك، هشتم: كافر، نهم: شراب، دهم: فقّاع، يازدهم: عرق شتر نجاستخوار.
1 و 2 ـ ادرار و مدفوع
«مسأله 71» ادرار و مدفوع انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد (يعنى اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مىكند) نجس است و اگر خون جهنده نداشته باشد نيز بنابر احتياط واجب بايد از ادرار و مدفوع آن اجتناب كرد، ولى فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.
«مسأله 72» فضله پرندگان حرام گوشت نجس نيست گرچه احتياط آن است كه از آن اجتناب شود.
«مسأله 73» ادرار و مدفوع حيوان نجاستخوار و حيوانى كه انسان آن را وطى كرده (يعنى با آن نزديكى نموده) و همچنين ادرار و مدفوع گوسفندى كه با خوردن شير خوك گوشت آن محكم شده باشد، بنابر احتياط نجس است.
(18)
3 ـ مَنى
«مسأله 74» منى حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد، نجس است و بنابر احتياط بايد از منى حيوان حلال گوشتى كه خون جهنده دارد نيز اجتناب كرد.
4 ـ مُردار
«مسأله 75» مردار حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است، چه حلال گوشت باشد و چه حرام گوشت، و چه خودش مرده باشد و چه به صورتى كه شرع دستور داده، كشته نشده باشد، و ماهى چون خون جهنده ندارد ـ اگرچه در آب بميرد ـ پاك است.
«مسأله 76» برخى از اجزاء مردار انسان و حيوان (به غير از سگ، خوك، و كافر غير كتابى) كه روح ندارند، يعنى اگر آسيبى به آنها برسد ايجاد ناراحتى نمىكند، مثل پشم، مو، كرك، و قسمتى از دندان، پاك مىباشند.
«مسأله 77» اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است، گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند، نجس است، ولى گوشت، پوست يا عضوى كه از انسان جدا و به قسمت ديگر بدن يا به انسان ديگرى متصل مىگردد، در صورتى كه جزء بدن وى محسوب شود، پاك است.
«مسأله 78» پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن كه هنگام افتادن آنها رسيده، اگرچه آن را بكنند پاك است، ولى بنابر احتياط مستحب، بايد از پوست مختصرى كه موقع افتادن آن نرسيده و آن را كندهاند اجتناب نمايند.
«مسأله 79» تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مىآيد، اگر پوست روى آن بسته شده باشد، پاك است ولى، ظاهر آن را بايد آب كشيد.
«مسأله 80» اگر بره و بزغاله و مانند آنها پيش از آن كه علفخوار شوند بميرند، پنيرمايهاى كه در شيردان آنها مىباشد پاك است، ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.
«مسأله 81» داروهاى روان، عطر، روغن، واكس، صابون، مواد خوراكى و مانند آنها كه از كشورهاى غير اسلامى مىآورند، اگر انسان نداند نجس شدهاند، پاك هستند.
(19)
«مسأله 82» گوشت، پيه و چرمى كه در بازار مسلمانان فروخته مىشود و يا در دست مسلمان مىباشد، پاك است، ولى اگر بدانند آن مسلمان آنها را از كافر گرفته و رسيدگى نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، نجس مىباشد.
5 ـ خون
«مسأله 83» خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد (يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مىكند) نجس است، پس خون حيواناتى مانند ماهى و پشه كه خون جهنده ندارند، پاك است.
«مسأله 84» اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونى كه در بدنش مىماند پاك است، اما خوردن آن حرام است مگر اين كه در عضو مستهلك باشد؛ ولى خونى كه به علت نفس كشيدن يا به واسطه قرار داشتن سر حيوان در جاى بلند، به داخل بدن حيوان برمىگردد، نجس است.
«مسأله 85» بنابر احتياط واجب بايد از خونى كه در تخم مرغ است اجتناب كرد و خوردن آن نيز حرام است، اگرچه خون را با زرده تخم مرغ چنان به هم بزنند كه از بين برود؛ ولى اگر خون را به نحوى از زرده جدا كنند كه پوست نازك روى آن پاره نشود، خوردن زرده و سفيده اشكال ندارد.
«مسأله 86» خونى كه گاهى هنگام دوشيدن شير ديده مىشود، نجس است و شير را نجس مىكند.
«مسأله 87» اگر خونى كه از لاى دندانها بيرون مىآيد به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود، پاك است ولى احتياطا نبايد آب دهان را فرو ببرد.
«مسأله 88» خونى كه به واسطه كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مىميرد، اگر به گونهاى شود كه ديگر به آن خون نگويند، پاك است و اگر به آن خون بگويند، در صورتى كه ناخن يا پوست سوراخ شود و خارج كردن آن مشقت نداشته باشد، بايد براى وضو و غسل خون را بيرون آورند و اگر مشقت داشته باشد، بايد اطراف آن را به گونهاى
(20)
كه نجاست زياد نشود، بشويند و بنابر احتياط مستحب پارچه يا چيزى مثل پارچه، بر آن بگذارند و روى پارچه دست تر بكشند.
«مسأله 89» اگر انسان نداند كه خون، زير پوست مرده يا گوشت به واسطه كوبيده شدن به آن حالت در آمده، پاك است.
«مسأله 90» اگر هنگام جوشيدن غذا ذرّهاى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس مىشود و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست.
«مسأله 91» زردابهاى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مىشود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است يا نه، پاك مىباشد.
6 و 7 ـ سگ و خوك
«مسأله 92» سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مىكنند، حتى مو، استخوان، پنجه، ناخن و رطوبتهاى آنها، نجس است؛ ولى سگ و خوك دريايى پاك هستند.
8 ـ كافر
«مسأله 93» كافر (يعنى كسى كه منكر خدا است و يا براى خدا شريك قرار مىدهد يا پيامبرى حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبداللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنين كسى كه در يكى از اينها شك داشته باشد) نجس است ولى بنابر اقوى اهل كتاب (يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان) پاك هستند؛ و كسى كه ضرورى دين (يعنى چيزى مثل نماز و روزه كه مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند) را منكر شود، چنانچه بداند آن چيز ضرورى دين است و انكار آن چيز به انكار خدا، توحيد يا نبوت بازگشت داشته باشد، كافر ونجس مىباشد و در غير اين صورت نجس نيست.
«مسأله 94» تمام بدن كافر، حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است.
«مسأله 95» اگر پدر و مادر بچّه غير مميز، كافر غير كتابى باشند، بنابر احتياط واجب بايد از آن بچّه نيز اجتناب شود واگر بچّه مميز بوده و اظهار كفر كند، نجس
(21)
مىباشد؛ ولى اگر يكى از والدين مسلمان يا اهل كتاب باشند، بچّه نيز پاك است و اگر پدر و مادر كافر بوده ولى پدر بزرگ يا مادر بزرگ او مسلمان باشند، پاك بودن بچّه منوط بر اين است كه آنها كفالت وى را بر عهده داشته باشند، امّا بچّهاى كه پدر و مادر او بعد از تولد او مرتد شدهاند، پاك است.
«مسأله 96» كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه، پاك مىباشد ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمىتواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر اين كه بچّه باشد و در مناطق اسلامى پيدا شود.
«مسأله 97» اگر مسلمانى به يكى از چهارده معصوم عليهمالسلام در حال اختيار و سلامت عقل دشنام دهد يا با آنان دشمنى داشته باشد، نجس است.
9 ـ شراب و مايعات مست كننده
«مسأله 98» شراب و هر چيزى كه انسان را مست مىكند، چنانچه بخودى خود روان باشد، نجس است اگرچه به وسايطى جامد شده باشد، و اگر مثل بنگ و حشيش، روان نباشد، اگرچه چيزى در آن بريزند كه روان شود، پاك است.
«مسأله 99» استفاده از عطرها يا ادكلنها در صورتى كه انسان نداند از چيز مست كننده روان ساخته شدهاند اشكال ندارد.
«مسأله 100» الكل صنعتى كه براى رنگ كردن در، ميز، صندلى و مانند اينها به كار مىرود، اگر انسان نداند كه از مايع مست كننده درست كردهاند يا نه، پاك مىباشد.
«مسأله 101» اگر از نفت كه مادهاى مايع و روان است الكل به دست آورند، در صورتى كه مست كننده نباشد پاك است.
«مسأله 102» اگر انگور و آب انگور به خودى خود جوش بيايد، تا قبل از آن كه سركه شود، چنانچه مست كننده باشد، حرام و نجس است، و اگر معلوم نباشد كه مست كننده است يا نه، حرام بوده و بنابر احتياط واجب نجس است، و چنانچه به واسطه پختن جوش بيايد، تا قبل از كم شدن دو ثلث آن خوردن آن حرام است ولى نجس نمىباشد،
(22)
مگر آن كه معلوم شود مست كننده است كه در اين صورت نجس هم مىباشد.
«مسأله 103» اگر خرما، مويز، كشمش و آب آنها جوش بيايند، بنابر احتياط حكم انگور و آب آن را دارند، خصوصا در كشمش.
«مسأله 104» هر مايعى كه مست كننده باشد، مقدار كم آن نيز حرام و نجس است، ولو اين كه به جهت كم بودن، مست كننده نباشد.
10 ـ فُقّاع
«مسأله 105» فُقّاع كه از جو گرفته مىشود و به آن آبجو مىگويند، نجس است؛ ولى آبى كه به دستور پزشك از جو مىگيرند و مست كننده نيست و به آن «ماءالشعير» مىگويند، پاك است.
11 ـ عرق شتر نجاستخوار
«مسأله 106» عرق شتر نجاستخوار (يعنى شترى كه به خوردن مدفوع انسان عادت كرده) بنابر احتياط نجس است، ولى اگر حيوانات ديگر نجاستخوار شوند، اجتناب از عرق آنها لازم نيست. ادرار و مدفوع هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است.
«مسأله 107» گوشت، شير و تخم حيوان نجاستخوار نجس نيست، ولى خوردن آن حرام مىباشد.
عرق جُنُب از حرام
«مسأله 108» عرق جنب از حرام، خواه جنابت به واسطه زنا، لواط، اِستمناء و يا غير آن باشد، نجس نيست و مىتوان با لباس يا بدن آلوده به آن نماز خواند.
راه ثابت شدن نجاست
«مسأله 109» نجاست هر چيزى از سه راه ثابت مىشود:
(23)
اوّل: خود انسان از هر راهى وثوق و اطمينان پيدا كند چيزى نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد؛ بنابر اين غذا خوردن در قهوهخانهها و مهمانخانههايى كه مردمان بىپروا و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمىكنند در آنها غذا مىخورند، اگر انسان اطمينان نداشته باشد غذايى كه براى او آوردهاند نجس است، اشكال ندارد دوم: گفتن «ذو اليد» ـ يعنى كسى كه چيزى در اختيار او است ـ مثلاً همسر يا خدمتكار انسان بگويد كه ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است، نجس مىباشد، مشروط بر اين كه متهم به دروغگويى نباشد.سوم: دو مرد عادل بگويند كه چيزى نجس است.
«مسأله 110» اگر به واسطه ندانستن مسأله، نجس يا پاك بودن چيزى را نداند، مثلاً نداند عرقِ جنب از حرام پاك است يا نه، بايد مسأله را بپرسد، ولى اگر با اين كه مسأله را مىداند در پاكى چيزى شك كند، مثلاً شك كند كه آن چيز خون است يا نه، يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، آن چيز پاك مىباشد، مگر در مورد آب مشكوكى كه بعد از ادرار و قبل از استبراء و يا بعد از خروج منى و قبل از ادرار كردن خارج مىشود كه محكوم به نجاست است.
«مسأله 111» چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه، نجس است و اگر شك كند چيز پاكى نجس شده يا نه، پاك است و حتى اگر بتواند نجس يا پاك بودن آن را بفهمد، لازم نيست وارسى كند.
«مسأله 112» كسى كه در طهارت و نجاست دچار وسواس است، لازم نيست به برطرف شدن نجاست اطمينان پيدا كند، بلكه بايد بدون توجه به وسوسههاى نفسانى خود به متعارف مردم نگاه كرده و ببيند آنها در چه مواردى اطمينان به طهارت و نجاست پيدا مىكنند و همانند آنان عمل نمايد. همچنين اگر در مسائل وضو، غسل و ساير عبادات نيز وسواس داشته باشد، بايد به همين ترتيب عمل نمايد. اگر چنين شخصى به وسوسههاى نفسانى خود اعتنا نمايد، شيطان در او طمع كرده و به تدريج در اعتقادات و امور روزمره او نيز شك و ترديد ايجاد مىنمايد.
(24)
«مسأله 113» اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مىكند نجس شده و نداند كدام يك از آنها نجس است، بايد از هر دو اجتناب كند؛ ولى اگر مثلاً نمىداند لباس خود او نجس شده يا لباسى كه هيچ از آن استفاده نمىكند و از آنِ ديگرى است، اجتناب از آن لازم نيست.
راه نجس شدن چيزهاى پاك
«مسأله 114» اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها به گونهاى تر باشد كه رطوبت يكى به ديگرى سرايت كند، چيز پاك نجس مىشود و اگر رطوبت به قدرى كم باشد كه به ديگرى سرايت نكند، چيزى كه پاك بوده نجس نمىشود.
«مسأله 115» اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تر بوده يا نه و يا شك كند كه رطوبت يكى از آنها به ديگرى سرايت كرده يا نه، آن چيز پاك، نجس نمىشود.
«مسأله 116» اگر عين نجس با چيزى ملاقات كند و آن را نجس نمايد، چنانچه آن چيز با چيز دوم ملاقات كند، آن نيز نجس مىشود و همچنين اگر آن چيز دوم با چيز سومى ملاقات كند، و اگر آن چيز سوم با چيز چهارمى ملاقات كند نيز بنابر احتياط واجب حكم به نجاست آن چيز چهارم مىشود، ولى اگر چيزى با آن چيز چهارم ملاقات كند، نجس نمىشود. اين حكم در جايى است كه عين رطوبت چيز اول به چيزهاى بعدى منتقل نشود، وگرنه همه آنها نجس مىشوند هر چند تعداد واسطهها زياد باشد.
«مسأله 117» اگر چيز پاكى با رطوبت به يكى از دو چيزى كه انسان نمىداند كدام پاك و كدام نجس است برسد، نجس نمىشود، ولى اگر چيزى قبلاً نجس بوده و انسان نداند پاك شده يا نه، چنانچه چيز پاكى به آن برسد نجس مىشود.
«مسأله 118» اگر زمين، پارچه و مانند آن رطوبت داشته باشد، هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مىشود و جاهاى ديگر آن پاك است؛ و همچنين است خيار و خربزه و مانند آن.
(25)
«مسأله 119» اگر شيره يا روغن و مانند آن روان باشد، به محض اين كه يك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس مىشود ولى اگر روان نباشد، فقط نقطهاى كه نجاست به آن رسيده نجس مىشود.
«مسأله 120» اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تر است بنشيند و بعد روى چيز پاكى كه آن نيز تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده، چيز پاك نجس مىشود و اگر نداند، پاك است.
«مسأله 121» اگر جايى از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق ازآنجا به جاى ديگر برود، هر جا كه عرق به آن برسد نجس مىشود. و اگر عرق به جاى ديگر نرود، جاهاى ديگر بدن پاك است.
«مسأله 122» اخلاطى كه از بينى يا گلو مىآيد، اگر خون داشته باشد، جايى كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است؛ پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد، مقدارى كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلى كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه، پاك مىباشد.
«مسأله 123» اگر آفتابهاى را كه زير آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند، چنانچه آب به گونهاى زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود و آب با فشار از آفتابه خارج نشود، آب آفتابه نجس مىشود، ولى اگر آبى كه از زير آفتابه خارج مىشود در زمين فرو رود يا جارى شود به نحوى كه با آب داخل آن يكى حساب نشود يا آب با فشار از آفتابه خارج شود، آب آفتابه نجس نمىشود.
«مسأله 124» اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتى كه بعد از بيرون آمدن آلوده به نـجاست نـباشد پاك است، پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج مدفوع وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد، نجس نيست.
«مسأله 125» اگر آب دهان و بينى در داخل دهان يا بينى به خون برسد و بعد از خارج شدن به خون آلوده نباشد پاك است.
(26)
احكام چيزهايى كه نجس شدهاند
«مسأله 126» خوردن و آشاميدن چيز نجس، حرام است؛ و نيز خوراندن عين نجس به اطفال در صورتى كه ضرر داشته باشد حرام مىباشد، بلكه اگر ضرر نيز نداشته باشد، نبايد به آنان خورانده شود؛ ولى غذاهايى را كه نجس شدهاند، در صورتى كه به واسطه سرايت نجاست از دست خود طفل نجس شده باشند، مىتوان به طفل خوراند، وگرنه بنابر احتياط نبايد به او بخورانند.
«مسأله 127» فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه مىشود آن را آب كشيد اگرچه نجس بودن آن را به خريدار يا عاريه گيرنده نگويند، اشكال ندارد، ولى چنانچه انسان بداند كه عاريه گيرنده يا خريدار، آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مىكند، بنابر احتياط بايد نجس بودن آن را به او بگويد.
«مسأله 128» اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مىخورد يا با لباس نجس نماز مىخواند، لازم نيست به او بگويد.
«مسأله 129» اگر جايى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا لوازم كسانى كه وارد خانه او مىشوند، با رطوبت به جاى نجس رسيده و نجس شده است، لازم نيست به آنان بگويد، مگر آن كه صاحب خانه باعث نجس شدن آنها شده باشد.
«مسأله 130» اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد، امّا اگر يكى از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد، ولى چنانچه به گونهاى با آنان معاشرت داشته باشد كه بداند به واسطه نگفتن، خود او نيز نجس مىشود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.
«مسأله 131» اگر چيزى كه عاريه كرده نجس شود، چنانچه بداند كه صاحب آن چيز، آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مىكند، واجب است به او بگويد و اگر نداند نيز بنابر احتياط واجب بايد به او بگويد.
«مسأله 132» بچه مميزى كه خوب و بد را مىفهمد، اگر بگويد چيزى را آب
(27)
كشيدم، بنابر احتياط دوباره بايد آن را آب كشيد و اگر بگويد چيزى كه در دست اوست نجس است، احتياط آن است كه از آن اجتناب كنند.
«مسأله 133» نجس كردن خط و ورق قرآن و زمين، بنا و فرش مسجد، حرام است و اگر نجس شوند بايد فورا آنها را پاك كنند و نجس كردن حرم پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم و امامان عليهمالسلام حرام است و اگر نجس شوند، چنانچه جزئى از مسجد باشند و يا بىاحترامى محسوب شود بايد فورا تطهير شوند و چنانچه بىاحترامى نيز نباشد احتياط آن است كه آن را پاك كنند.
«مسأله 134» اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى كه بىاحترامى به قرآن باشد، بايد آن را آب بكشند.
«مسأله 135» گذاشتن قرآن روى عين نجس ـ مانند خون و مردار ـ اگرچه آن عين نجس خشك باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب مىباشد.
«مسأله 136» نوشتن قرآن با مُركب نجس ـ اگرچه يك حرف آن باشد ـ حرام است و اگر نوشته شود، بايد به واسطه تراشيدن و مانند آن، كارى كنند كه نوشته از بين برود.
«مسأله 137» احتياط واجب آن است كه از دادن قرآن به كافر خوددارى كنند و اگر قرآن در دست اوست، در صورت امكان از او بگيرند.
«مسأله 138» دادن قرآن به دست كفار و اهل كتاب به اميد هدايت آنان و به منظور مطالعه و بررسى و درك آيات آن، در صورتى كه در معرض نجس شدن و هتك و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده كنند، مانعى ندارد.
«مسأله 139» اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است ـ مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم يا امام عليهالسلام بر آن نوشته شده ـ در محل نجسى چون مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است؛ و نيز اگر تربتى كه از قبر پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم يا ائمه عليهمالسلام است در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتى كه يقين نكردهاند آن تربت به كلى از بين رفته، به آن مستراح نروند.
(28)