صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
اهل بيت(عليهم السلام) خاندان وحى
موضوع: کتب استفتائی

 

اهل بيت(عليهم السلام) خاندان وحى

 

در اينجا شايسته است كه گزارش مختصرى از احوالات اهل بيت گرامى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهراء(سلام الله عليها) و ائمّه اطهار(عليهم السلام) اشاره نماييم:

 

دختر پيامبر

فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، پدرش فرستاده خدا، محمّد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم) و مادرش، بانوى بزرگ اسلام حضرت خديجه «اُمُّ الْمُؤمنين» مى باشد.

او همسر وصىّ و جانشين بر حق پيامبر، حضرت على اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و مادر يازده امام و حجت خدا بر همه جهان و جهانيان مى باشد.

حضرت زهرا(سلام الله عليها) در روز بيستم ماه جمادى الثانى و در چهل و پنجمين سال تولّد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به دنيا آمد و در روز سه شنبه سوّم ماه جمادى الثّانى، يازده سال پس از هجرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در سنّ هيجده سالگى به شهادت رسيد و دار فانى را بدرود گفت.

مراسم غسل و كفن و دفن او را اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عهده گرفت و طبق وصيّت خودش، جنازه او را در شهر مدينه مخفيانه و در جاى پنهانى، به خاك سپرد تا سندى زنده براى اثبات مظلوميّت آن حضرت و ناخشنوديش از غاصبين حقّش و حقّ همسرش اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا روز قيامت باشد.

اين بانوى ارجمند، در عبادت خدا و پرهيزكارى و فضيلت آيينه تمام نماى پدرش رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود و خدا در شأن او آياتى چند از قرآن كريم نازل فرموده است.

پيامبر اسلام او را به امر خدا لقب «سَيِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِين» يعني: «بزرگترين بانوى جهان» مُلقَّب نمود و او را بسيار دوست مى داشت، تا آنجا كه هرگاه بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) وارد مى گشت، حضرت به احترامش از جا برمى خاست به او خوش آمد مى گفت و او را در كنار خود مى نشانيد و گاهى هم دست او را مى بوسيد و بارها مى فرمود:

«خدا، با خشنودى فاطمه خشنود مى گردد و با رنجِشِ فاطمه، غضبناك خواهد شد».

و براى اميرالمؤمنين (عليه السلام) چند فرزند دختر به نام حضرت زينب و ام كلثوم (عليهما السلام) و پسر به نام امام حسن و امام حسين و محسن (عليهم السلام) آورد.

حضرت محسن (عليه السلام) به جهت آزارى كه از غاصبان خلافت بر او وارد شد، سقط گشته و به شهادت رسيد.

 

امام اوّل

حضرت على اميرالمؤمنين (عليه السلام)، فرزند ابوطالب و مادرش فاطمه بِنْتِ اَسَد است، او پسر عمو و داماد پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و پدر امامان (عليهم السلام) مى باشد كه پس از پيامبر پيشواى مردم جهان و اميرمؤمنان است.

در روز جمعه سيزدهم رجب، سى سال پس از تولّد پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) در شهر مكّه و در خانه كعبه قبله گاه مسلمانان به دنيا آمد و در شب جمعه نوزدهم ماه رمضان در مسجد كوفه در محراب عبادت، با شمشير عبدالرحمن بن ملجم مرادى ضربت خورد كه پس از سه روز در سنّ شصت وسه سالگى به درجه رفيع شهادت نائل و به سوى پروردگار عالم شتافت.

امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) مراسم غسل و كفن و دفن حضرت را عهده دار شدند و جسد مطهرش را در نجف اشرف و در همين بارگاه كنونى طبق وصيّت آن حضرت مخفيانه به خاك سپردند تا از گزند دشمنانى چون خوارج و حجّاج ها در امان باشد، سپس حضرت صادق و امام كاظم (عليهما السلام) آن مكان مقدّس را معرّفى و آشكار نمودند.

اميرمؤمنان و مولاى متّقيان (عليه السلام)، داراى برتريهاى بيشمارى است. او اوّلين كسى بود كه به پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان آورد و در تمام عمرش بر هيچ بُتى سجده نكرد. در تمام جنگها پيروزى نصيب او بود و هيچ گاه از ميدان جنگ نگريخت و در علم قضاوت كه مخصوص انبيا و اولياى خُدا است آن چنان استاد بود كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره او فرمود:

«اَقْضاكُم عَلى» يعنى مسند قضاوت - كه حقّ انبيا و اوصياى آنان است - فقط شايسته حضرت على (عليه السلام) مى باشد زيرا او داناترين است به اين علم.

و در دانش آن چنان بود كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «اَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌ بابُها» يعني: «من شهر علم هستم و على درِ آن است».

و در حقانيّت چنان بود كه پيامبر فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلي» «يعنى على با حق است و حق با على است».

درباره رعيّت، دادگر بود و اموال بيت المال را به طور مساوى بين مردم تقسيم مى نمود، نسبت به ثروت زودگذر دنيا پرهيزكار بود و هرگاه كه به سركشى خزانه مسلمانان مى رفت، به طلاها و نقره ها كه مى نگريست، مى فرمود: «اى زرديها و سفيديها برويد غير مرا فريب دهيد كه من فريب شما را نخواهم خورد» سپس آنها را ميان نيازمندان تقسيم مى كرد.

به بيچارگان رحم مى نمود و با فقرا نشست و برخاست مى كرد نياز حاجتمندان را برمى آورد و به حق حُكم مى كرد و به عدالت قضاوت مى فرمود. خلاصه اينكه در همه صفات، مانند پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بود تا آنجا كه در قرآن مجيد در آيه مباهله خداى تبارك وتعالى به صراحت او را نفس پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) معرفى كرده است.

- «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ و نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم...»

«بگو بياييد ما و شما بخوانيم فرزندان و زنان و نفوس خود را...»، سوره آل عمران: آيه 61.

 

امام دوم

امام حسن (عليه السلام) فرزند على بن ابى طالب (عليه السلام)، مادرش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) دختر گرامى پيامبر اسلام حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم) است همچنين وى نوه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مى باشد، دوّمين جانشين آن حضرت است و پس از اميرالمؤمنين (عليه السلام) او پيشواى مردم است.

در روز سه شنبه نيمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدينه منوّره به دنيا آمد و در روز پنج شنبه هفتم ماه صفر سال چهل و نه هجرى در سنّ چهل و هفت سالگى به وسيله زهر مسموم و شهيد گشت.

برادرش امام حسين (عليه السلام) مراسم غسل و كفن و دفن او را انجام داد و در مزار بقيع، در همين جايگاه كنونى - كه متأسفانه وهابيها آن را ويران كردند - به خاك سپرد.

در علم و عبادت سرآمد مردم عصر خود بود و از همه كس بيشتر به پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شباهت داشت و در زمان خود سخاوتمندترين و بردبارترين مردم بود.

بخشش فراوانى داشت به طورى كه روزى يكى از كنيزان آن حضرت يك دسته گل به او تقديم داشت، حضرت به او فرمود:

تو را در راه خدا آزاد ساختم و سپس اضافه نمود: خداوند ما را چنين تربيت كرده است. «فَاِذا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَن مِنْها...»

«هرگاه براى شما هديه آورند مثل آن يا بهتر از آن را به آنان اهدا كنيد».

درباره بردبارى آن حضرت گفته اند: روزى فردى شامى آن حضرت را ديد و دهان به ناسزاگويى گشود. حضرت سعه صدر، پيشه نمود تا حرف خود را تمام كرد سپس به طرف او رفت و بر او سلام كرده، با صورتى خندان فرمود: «اى آقا به گمانم شما غريب هستيد و شايد اشتباه مى كنيد! اگر از ما رضايت بخواهى راضى مى شويم اگر چيزى بخواهى به تو خواهيم داد، اگر راهنمايى بخواهى دريغ نداريم و اگر از ما سرپرستى خواستى مى پذيريم، اگر گرسنه باشى سيرت مى نماييم، اگر برهنه باشى لباست مى پوشانيم و اگر نيازمندى بى نيازت مى كنيم، اگر از جايى رانده شده اى پناهت مى دهيم و اگر كارى دارى انجام مى دهيم».

مرد شامى چون كلمات حضرت امام حسن (عليه السلام) را شنيد به گريه آمد و فهميد كه دستگاه تبليغاتى و دروغ پرداز معاويه چقدر او را به اشتباه انداخته است، سپس اظهار داشت:

گواهى مى دهم كه تويى حجّت خدا در روى زمين و «خدا بهتر مى داند كه رسالت خود را در چه خاندانى قرار دهد».

«الله اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»

 

امام سوم

امام حسين (عليه السلام)، فرزند على بن ابى طالب (عليه السلام) است، مادرش فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، دختر پيامبر اسلام حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم)، نوه رسول خدا و سومين جانشين او است كه پس از برادرش امام حسن (عليه السلام) پيشواى مردم است.

در روز پنج شنبه سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت در مدينه منوّره به دنيا آمد و در روز شنبه دهم محرّم سال شصت ويك هجرى، روز واقعه معروف عاشورا با لب تشنه و مظلوم شهيد شد.

سه روز پس از شهادت جانگدازش، فرزندش حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) پيكر آغشته به خون آن حضرت را در همين بارگاه فعلى در كربلا به خاك سپرد. در هنگام شهادت پنجاه و هفت سال از عمر شريفش مى گذشت.

فضايل حضرتش بيش از آن است كه بيان شود، او جگر گوشه رسول خدا بود و پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمودند:

«حُسَيْنٌ مِنِّى وَ اَنَا مِنْ حُسَين»، «حسين از من است و من از حسينم» و نيز پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره او و برادرش امام حسن (عليهما السلام) فرمود: «هُما رَيْحانَتايَ فى الدُّنْيا»، «حسن و حسين دو گُل خوشبوى من در دنيا هستند» و همچنين فرمودند: «اَلْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّة» «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند» و نيز فرموده اند: «اَلْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ اِمامانِ قاما اَوْ قَعَدا»، «حسن و حسين دو امامند، قيام كنند و يإ؛))ظد قيام نكنند».

امام حسين (عليه السلام)، دانشمندترين و عابدترين مردم و آيينه تمام نماى پدرش اميرالمؤمنين (عليه السلام) و جدّش پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود.

بيشتر شبها شخصاً انبان هايى پر از آذوقه براى مستمندان به دوش مى كشيد كه پس از شهادت حضرتش اثر اين بارها در شانه مباركش ديده مى شد، بسيار كريم، بزرگوار و بردبار بود.

در روايتى چنين آمده: عرب باديه نشينى ضمن چند بيت شعر از آن حضرت درخواست بخشش نمود و عرضه داشت:

 

لَمْ يَخبِ الاْنَ مَنْ رَجاكَ وَمَنْ 

حَرَّكَ مِنْ دُونِ بابِكَ الْحَلَقَةَ

هر كه به تو اميد داشته نوميد نگشته است 

و هر آنكس كه در خانه ات را كوبيده است 

اَنْتَ جَوادٌ وَاَنْتَ مُعْتَمَدٌ 

اَبُوكَ قَدْ كانَ قاتِلَ الْفَسَقَةِ

تو سخاوتمند و پناه بى پناهانى 

پدرت به تحقيق نابود كننده فاسقين بود

لَوْ لاَ الَّذى كانَ مِنْ اَوائِلِكُمْ 

كانَتْ عَلَيْنا الْجَحيمُ مُنْطَبِقَةً

اگر راهنمايى هاى پدر وجدَّت نبود

هر آينه دوزخ همه ما را فرا مى گرفت 

سپس امام حسين (عليه السلام) چهار هزار دينار به او داد و از او طلب عفو نموده چنين فرمود:

خُذْها فَإنّى اِلَيْكَ مُعْتَذِرٌ

وَأعْلَمْ بِأَنّى عَلَيْكَ ذُو شَفَقَة

بگير اين مبلغ را من از تو پوزش مى خواهم 

و بدان كه من نسبت به تو مهربانم 

لَوْ كانَ فى سَيْرِنا الغَداةُ عَصى 

اَمْسَتْ سَمانا عَلَيْكَ مْنْدَفِقَة

اگر روزى حكومت ظاهرى دنيا به دست ما آمد 

ثروت سرشارى بر شما ريزش خواهد نمود

لكِنَّ رَيْبَ الزَّمانِ ذُو غِيَرٍ

وَالْكَفُّ مِنّى قَليلَةُ النَّفَقَة

امّا چه كنم كه گردش زمانه به دلخواهم نيست 

و اينك آنچه به تو عطا كردم كم و اندك است 

آن مرد عرب پول را گرفت و گريست، حضرت به او فرمود: شايد از كمى عطاى ما ناراحت شدي؟ گفت: خير، ولى گريه ام براى اين است كه چگونه زمين اين دست با سخاوت را در دل خود پنهان مى سازد.

آري! چنين شخصيّتى بود كه با نهضت خونين خود اسلام و دين جدّش، بلكه جهانى را براى ابد زنده كرد. نهضت حسينى، نهضتى بود كه در جهان سابقه نداشت.

امام حسين (عليه السلام) پس از برادرش، برترين مردم جهان بود كه خون خود را براى آبيارى درخت اسلام اهدا كرد.

 

امام چهارم

حضرت على بن الحسين، زين العابدين (عليه السلام) فرزند امام حسين (عليه السلام) و مادرش «شهربانو»، (دختر يزدگرد پادشاه ايران) است. در روز پنج شنبه، پنجم ماه شعبان سال سى وهشت هجرت و گفته شده: روز پنج شنبه پانزدهم جمادى الاُولى سال سى وشش هجرت و روزى كه جدّش اميرالمؤمنين (عليه السلام) بصره را فتح كرد، در مدينه منوّره به دنيا آمد و در روز شنبه دوازدهم محرّم و به نقلى بيست وپنجم محرّم سال نود و پنج (هجرت) با زهر كشنده اى به شهادت رسيد، در حالى كه از عمر شريف آن بزرگوار پنجاه وهفت و به نقل ديگر پنجاه ونه سال مى گذشت.

پيكر پاك آن امام معصوم توسط فرزند برومندش امام باقر(عليه السلام) در شهر مدينه در قبرستان بقيع كنار عموى خود، امام حسن مجتبى (عليه السلام) به خاك سپرده شد.

در دانش و فضيلت و پرهيزكارى و دادرسى بى پناهان در زمان خود بى نظير بود كه علماى ما نيز روايات بى شمار و پندها و دعاهاى بسيار زيادى را از آن حضرت نقل كرده اند. در شبهاى تاريك چهره خود را مى پوشانيد تا كسى او را نشناسد و انبان هايى از سكّه هاى طلا و نقره و يا از غذا و هيزم پركرده به دوش مى گرفت و درب يكايك خانه ها مى رفت و از روى قُرعه بين مستمندان تقسيم مى نمود، پس از شهادت حضرت مردم مدينه فهميدند كسى كه نقاب به چهره داشته و انبان به دوش مى گرفت آن حضرت بوده. بسيار خوش مى داشت تا بر سر سفره او يتيمان، نيازمندان و مسكينان بنشينند.

از اخلاق نيك آن حضرت اين بود كه هر ماه يك بار غلامان خود را گِرد خود جمع مى كرد و به آنان مى فرمود: هر كدام از شما زن مى خواهد، به او همسر خواهم داد و هر كس ميل دارد او را به ديگرى بفروشم خواهم فروخت، هر كس مايل است آزادش مى كنم و هنگامى كه مستمندى از او درخواستى مى نمود، مى فرمود: آفرين بر تو كه توشه مرا به آخرت مى رسانى.

آنقدر سجده هاى طولانى مى كرد كه به او لقب «سَجّاد» يعني: بسيار سجده كننده دادند و در اثر سَجده بسيار پيشانى و دو كف دست و دو سر زانوانش پينه بسته بود و آنقدر عبادت مى كرد كه به او «زَيْنُ الْعابِدِين» گفتند، يعنى زينت عبادت كنندگان.

هرگاه به نماز مى ايستاد بدنش مانند بيد مى لرزيد و رنگ صورتش زرد مى شد.

مردى از نزديكانش به او ناسزا گفت، حضرت ساكت ماند و چيزى نفرمود پس از چندى به سوى او روان شد، حاضرين گمان كردند حضرت مى خواهد جوابش را بدهد، ولى حضرت اين آيه از قرآن را قرائت فرمود:

«وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَالْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَالله يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»

«آنان كه غضب خود را فرو مى برند و از خطاى مردم درمى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد».

سپس حضرت به آن مرد گفت: برادرم شما مقابل من ايستادى و گفتى... و گفتى...، اگر راست گفتى و اين صفات در من بوده است، از خدا براى خود آمرزش مى طلبم، و اگر ناروا و بى جا گفتى و اينها در من راه نداشته است، از خدا براى شما آمرزش مى خواهم.

 

امام پنجم

حضرت محمّد باقِر(عليه السلام) فرزند امام زَيْنُ العابِدين (عليه السلام) است، مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى (عليه السلام) است، او در روز جمعه اوّل ماه رجب و به نقلى روز دوشنبه سوم ماه صفر سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدينه منوّره به دنيا آمد و در روز دوشنبه هفتم ماه ذى الحجه سال يكصد و چهارده به وسيله زهر مسموم گرديده و شهيد شد.

هنگام شهادت از سنّ مباركش پنجاه و هفت سال مى گذشت، بدن مطهّرش در مدينه منوَّرِه در قبرستان بقيع كنار پدر و عمويش به خاك سپرده شد.

داراى كرامتهاى بزرگ، سيادت و آقايى، ديانت و دانشِ سرشار و بردباريِ فراوان و اخلاق نيكو و عبادت بسيار و فروتنى و سخاوت بى كران بود.

در نيك خُلقى آن حضرت مى گويند: روزى يك نفر مسيحى به آن حضرت گفت: تو بَقَر «يعنى تو گاو هستى»؟ حضرت فرمود: نه، من باقِرَم «شكافنده علوم» او گفت: تو فرزند آن زن آشپزي؟ حضرت فرمود: اين حرفه اوست. گفت: تو پسر آن زن سياه رنگ بدكاره زنگى هستي؟ حضرت فرمود: اگر شما راست مى گويى خدا آن زن را بيامرزد و اگر ناروا گفتى خدا شما را بيامرزد.

در اثر اين برخورد پيامبرگونه امام (عليه السلام) مرد مسيحى فوراً مسلمان شد.

حضرت باقر(عليه السلام) در دانش مانند پدران خود درياى خروشانى بود كه به هر پرسشى بى درنگ پاسخ مى داد.

اِبنِ عَطايِ مَكّى مى گويد: علماى بزرگ كه به خدمت حضرت باقر(عليه السلام) مى رسيدند، كوچك مى شدند و به قدرى نزد حضرت متواضع مى شدند كه نديدم نزد هيچ كس ديگرى به اين شكل تواضع كنند.

حَكَمِ بْنِ عَقَبَه با آن همه بزرگى كه در نظر مردم مى داشت، در خدمت حضرت باقر(عليه السلام) مانند كودكى بود كه در حضور آموزگارش نشسته باشد.

محمد بن مسلم مى گويد: هرگاه چيزى به خاطرم مى آمد از حضرت باقر(عليه السلام) پرسش مى نمودم و به اندازه سى هزار حديث از آن حضرت پرسيده ام.

حضرت باقر(عليه السلام) هميشه به ياد خدا بود، فرزندش حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

«پدرم بسيار ذكر خدا مى گفت و من همراهش بودم، او هميشه تسبيح خدا مى نمود و هر چند كه با مردم حرف مى زد از ياد خدا غافل نمى گرديد، عبادت و پارساييش بسيار بود و اشكها از چشمانش جارى بود».

 

امام ششم

حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) فرزند امام محمّد باقر(عليه السلام) است و مادرش فاطمه «اُمِّ فَرْوَه» بود.

در روز جمعه هفدهم ربيع الاوّل مصادف با روز ولادت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، در سال هشتاد وسه هجرى پا به دنيا نهاد و در روز بيست و پنجم شوّال سال يكصد و چهل و هشت هجرى مسموم شده به درجه رفيعه شهادت نايل گرديد.

هنگام شهادت از سنّ مباركش شصت و پنج سال مى گذشت و در مدينه منوَّره در قبرستان بقيع كنار پدر و جدّش به خاك سپرده شد.

دانش و فضيلت، فِقاهت و حكمت، زهد و پارسايى، راستى و عدالت، نجابت و بزرگى، سخاوت و شجاعت و ديگر صفات پسنديده در او بسيار و بى شمار بود.

مرحوم شيخ مفيد رحمةالله عليه مى فرمايد: علماى آنقدر كه از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده اند، از هيچ يك از اهل بيت استفاده ننموده اند و راويان مورد اعتمادى كه از آن حضرت روايت نقل كرده اند قريب چهار هزار نفرند.

ابوحنيفه پيشواى فرقه حَنَفيِّه از اهل سنّت، از شاگردان مكتب حضرت صادق (عليه السلام) بود و همچنين ديگر پيشوايان اهل سنّت شاگردان مكتب آن حضرت نيز بودند، بلكه بعضى از آنان شاگردان با واسطه بودند. خيلى از علوم جديد مانند شيمى و فيزيك، هيئت و ستاره شناسى، راه اكتشاف معادن و استخراج ذخيره هاى معدنى و غيره را حضرت پايه گذار بودند.

حضرت به قدرى پارسا بود كه خوراكش سركه و روغن زيتون و لباسش زِبْر و خشن بود و چه بسا لباس وصله دار مى پوشيد و خودش در باغ به كار مى پرداخت.

عبادت و نمازش طولانى و بسيار بود، نفع و كمكش به بندگان خدا شامل دوستان و دشمنان مى شد، عزم و همّتش در ترويج دين خدا و بيان احكام قرآن و مسائل شرع قابل وصف نبود، او در اين زمينه از درگيرى امويان با عباسيان نوپا استفاده كرده و تجديد مبانى دين و شرع مبين اسلام نمود، از اين رو پيروان مكتب حضرتش را «جعفرى» مى نامند.

 

امام هفتم

حضرت مُوسَى بْنِ جَعفَر(عليه السلام) ملقّب به كاظم است، مادرش حميده خاتون «مُصَفّاة» مى باشد.

آن حضرت در روز يك شنبه هفتم ماه صفر سال يكصد وبيست وهشت هجرى در «ابواء» كه منزلى است بين مكّه و مدينه به دنيا آمد و در روز بيست و پنجم ماه رجب سال يكصد و هشتاد و سه هجرى پس از مدّت چهارده سال كه در زندان ظلم و بيداد هارون عباسى به سر برده بود، در همان زندان در سنّ پنجاه و پنج سالگى با زهر مسموم و به درجه رفيعه شهادت نايل گرديد. مراسم غسل و كفن و دفن آن حضرت را فرزندشان حضرت رضا(عليه السلام) عهده دار و در همين مرقد شريف فعلى در كاظمين به خاك سپرده شد.

دانشمندترين، فاضل ترين و شجاع ترين مردم زمان خود بود، خوش رفتار و نيك اخلاق بود، فضل و دانش او بر همه آشكار بود، بزرگ مقام و بلند منزلت بود.

حضرت كاظم (عليه السلام) عبادتش بسيار و سَجده هايش طولانى بود و آنقدر غضب خود را فرو مى نشاند كه او را «كاظِم: فرونشاننده» ناميدند و آنقدر صالح بود كه به او «اَلْعَبْدُ الصّالِح» مى گفتند.

دانش او در علوم مختلفه بسيار بود و بر همه اَقران خود برترى داشت، حديث مشهور «بريهه» بزرگ مسيحيان نمونه اى بارز از دانش آن حضرت است كه پس از محكوم شدن توسط آن حضرت اسلام را اختيار كرده و مسلمان خوبى شد.

در سخاوت آن حضرت گفته اند: هنگامى كه مستمندى از حضرت درخواست يكصد درهم مى نمايد، امام (عليه السلام) براى اينكه شرمندگى مسئلت را از او دور كند و او را به دانش و فراگيرى علم تشويق نموده و معلومات او را به دست آورده و آشكار كند، چند مسأله از او سؤال مى كند و چون خوب جواب مى دهد دو هزار درهم به او مى بخشد.

در قرآن خواندن از همه مردم خوش صداتر و كوشاتر و در عبادت و بندگى خدا يگانه عصر خويش و در گريه و تضرّع به درگاه الهى بر همه پيشى داشت.

 

امام هشتم

حضرت عَلِى بْنِ مُوسَى الرِّضا(عليه السلام) است و مادرش نَجْمِه خاتون مى باشد. در روز جمعه يازدهم ذى القعده سال صد وچهل وهشت هجرى در مدينه منوّره به دنيا آمد و در روز آخر ماه صفر سال دويست و سه در سنّ پنجاه و پنج سالگى با زهر مسموم و شهيد گرديد.

مراسم غسل و كفن حضرتش را فرزندش حضرت جواد(عليه السلام) عهده دار گرديد و در بارگاه فعلى در خراسان در شهر مقدّس «مشهد» به خاك سپرده شد.

دانش و فضيلت، نجابت و سخاوت، نيك خُلقى و فروتنى و عبادات آن حضرت مشهور و نيازى به گفتن ندارد.

مأمون، خليفه عباسى كه در مكر و خدعه و حيله گرى مشهور است با يك نقشه موذيانه و حساب شده از حضرتش درخواست كرد تا به جاى وى خلافت اسلامى را عهده دار شود ولى حضرت مقام خلافت را نپذيرفت، زيرا از نيرنگ مأمون در اين پيشنهاد باخبر بود و چون حضرت رضا(عليه السلام) خلافت را نپذيرفت، مأمون با تهديد حضرت را وادار ساخت كه ولايت عهدى را قبول كند. حضرت رضا(عليه السلام) به شرطى كه در امور مملكت و شئون دولت وقت، دخالت نكند به اين پيشنهاد تن در داد.

مأمون كه هميشه در انديشه ترور شخصيت حضرت بود، گاه و بى گاه ميزگردى ترتيب مى داد و رؤساى اديان و مذاهب را دعوت كرده و از حضرت نيز مى خواست كه در اين مجالس شركت نمايد. امام رضا(عليه السلام) نيز شركت مى فرمود و دانش فراوان او درباره اديان و مذاهب، همگى را به اعجاب و تحسين وامى داشت و مأمون را ناكام و شكست خورده مى نمود.

حضرت رضا(عليه السلام) در عبادات كوشش فراوانى داشت و بيشتر شب ها را به عبادت سپرى مى كرد و چه بسيار از اوقات كه در هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت مى فرمود و خيلى از اوقات در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند و گاهى ساعت ها سر به سجود مى نهاد و با خداى خود راز و نياز مى كرد.

روزه بسيار مى گرفت و داراى بخشش فراوانى بود و صدقات خود را پنهانى، به خصوص در شب هاى تاريك به مستمندان مى رسانيد.

در آداب معاشرت آنقدر بزرگوار بود كه هيچ گاه كسى را با زبان آزار نداد، در سخن گفتن دچار اشتباه نمى شد و اگر در مجلسى كسانى اطراف او بودند تكيه نمى نمود و هيچ گاه با صداى بلند نمى خنديد.

وقتى سفره گسترده مى شد - به خصوص زمانى كه حضرت در خراسان حضور داشت و ولايت عهدى را مأمون بر او تحميل كرده بود - همه اهل خانه حتّى نوكران را احضار مى كرد و با آنان بر سرِ يك سفره غذا ميل مى نمود.

 

امام نهم

حضرت محمّد جَواد(عليه السلام) فرزند على بن موسى الرضا(عليه السلام) است. مادرش سبيكه خاتون مى باشد.

در روز دهم ماه رجب سال يكصد و نود و پنج هجرى در مدينه منوَّره به دنيا آمد و در روز آخر ذى القعده سال دويست و بيست در سنّ بيست وپنج سالگى با زهر مسموم و شهيد گرديد، بدن مباركش در كنار قبر جدّش حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) در شهر كاظمين، همين جايگاه فعلى به خاك سپرده شد.

در زمان خود دانشمندترين، فاضل ترين، سخاوتمندترين، خوش اخلاق ترين و فصيح ترين مردم بود و هرگاه سوار مى شد يك كيسه طلا و نقره همراه خود برمى داشت و هيچ يك از درخواست كنندگان را رد نمى نمود و هركس از عموزاده هايش كه از او درخواست چيزى مى كرد كمتر از پنجاه دينار به او نمى داد و هرگاه از عمّه زاده هايش از او چيزى طلب مى نمود كمتر از پنج دينار به او عطا نمى فرمود.

از نمونه هاى بارزى كه دانش فراوان حضرتش را بر مردم ثابت كرد اين بود كه يك سال پس از اعمال حجّ، هشتاد نفر از دانشمندان مَمالك مختلف گرد او جمع شدند و از مسائل گوناگون پرسش نمودند، حضرت نيز به همگى جواب فرمود.

از چيزهايى كه بسيار شگفت انگيز است اين بود كه در سنّ نُه سالگى مردم بسيارى گردِ آن حضرت جمع شدند و در يك مجلس ( به سمينارها و كنفرانسهاى چند روزه نيز مجلس گفته مى شود) از آن بزرگوار سى هزار پرسش كردند و همه را بدون درنگ و بى غلط جواب فرمود.

البته اين قبيل كارها از خاندان وحى و قرآن دور نيست و حتّى خليفه وقت هم بارها حضرت را با پرسشهاى بزرگى امتحان مى كرد كه جواب همه را به بهترين وجه مى گرفت.

 

امام دهم

حضرت عَلِيٌّ النَّقى (عليه السلام) فرزند امام محمّد جواد(عليه السلام) است و مادرش سمانه خاتون است. در روز پانزدهم ماه ذى الحجّه يا دوم رجب سال دويست و دوازده هجرى در مدينه منوَّره به دنيا آمد و در روز دوشنبه سوم ماه رجب سال دويست و پنجاه و چهار در سنّ چهل و دو سالگى در شهر سامرا با زهر مسموم و به درجه رفيعه شهادت نايل گرديد و در همان سامرا در جايگاه كنونى به خاك سپرده شد.

او با فضيلت ترين، دانشمندترين، سخاوتمندترين، خوش زبان ترين، عابدترين و خوش اخلاق ترين مردم زمان خود بود.

«اربلى» ضمن داستانى بسيار زيبا و جالب درباره سخاوت آن حضرت اين روايت را نقل كرده است كه:

روزى خليفه سى هزار درهم براى آن حضرت فرستاد، حضرت همه آن پولها را به يك عرب بيابانى كه مقروض بود بخشيد و به او گفت: با اين پول قرض خود را مى پردازى و بقيّه را صرف خانواده ات مى كنى و مرا از اين مقدار كم معذور مى دارى.

مرد عرب عرض كرد: اى پسر رسول خدا، آرزوى من كمتر از يك سوم اين مقدار پول بود ولى خدا بهتر مى داند كه رسالت خود را در چه خاندانى قرار دهد، سپس مرد عرب با شادى بسيار پول را گرفت و رفت.

 

امام يازدهم

حضرت حسن عسكرى (عليه السلام) فرزند امام عَلِى النَّقى (عليه السلام) است و مادرش «حُديث» خاتون مى باشد.

در روز جمعه هشتم ربيع الثانى سال دويست و سى دو هجرى در مدينه منوَّره به دنيا آمد و در روز جمعه هشتم ربيع الاوّل سال دويست و شصت در سنّ بيست و هشت سالگى در شهر سامرا با زهر مسموم و به شهادت نايل گرديد.

مراسم غسل و كفن و دفن آن حضرت را فرزند برومندش امام زمان «عجّل الله تعالى فرجه الشَّريف» عهده دار شد و در جوار پدرش در سامرا در همين بارگاه كنونى به خاك سپرده شد.

فضيلت و دانش، شرف و نجابت، بزرگى و عبادت، فروتنى و مكارم اخلاق آن حضرت بر كسى پوشيده نيست.

بسيار خوش اندام و زيبا چهره و با آن كمى سنّ، داراى اُبُهَّت و عظمت خاصّى بود و در اخلاق به پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) شباهت داشت، درباره كَرَم آن حضرت از اسماعيل روايتى رسيده است كه مى گويد: در سر راه حضرت نشستم، هنگامى كه از كنار من عبور مى كرد برايش سوگند ياد كردم و اظهار نياز نمودم، حضرت فرمود: آيا سوگند دروغ به خدا بر زبان جارى مى كنى، در حالى كه دويست دينار پنهان كرده اي؟ سپس اضافه نمود: اين گفتار من براى آن نيست كه تو را از بخشش خود به دور كنم و آنگاه حضرت روبه غلام خود كرده به او فرمود: هر آنچه با خود دارى به او بده و غلام حضرت يكصد دينار به من داد.

مرد ديگرى كه به پانصد درهم نياز داشت همراه با فرزند خود كه به سيصد درهم محتاج بود، چون آوازه سخاوت و بخشش آن حضرت را مى شنود، به خدمتش مى رسند و قبل از آنكه آن پدر و پسر نياز خود را بازگو كنند، حضرت توسط غلام خود پانصد درهم براى پدر و سيصد درهم براى پسر عنايت مى فرمايد.

بزرگوارى و بخشش آن حضرت نَه فقط شامل حال مسلمانان مى شد، بلكه شامل حال غيرمسلمانان نيز بود و به همين جهت بود كه مى بينيم مسيحيان آن زمان همگى گواهى مى دادند كه آن حضرت در فضيلت و دانش و اعجاز مانند حضرت مسيح (عليه السلام) است.

آن بزرگوار در عبادت كوشا و اغلب، شب زنده دار بود.

 

امام دوازدهم

حضرت مهدى، مُحمّدِ بْنِ الحسن الْعَسْكَرى «عجّل الله تعالى فرجه الشريف» است و كنيه او ابوالقاسم مى باشد، يعني: حضرتش هم نام جدش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و نيز هم كُنيه او است، مادرش نَرْجِس خاتون مى باشد. در نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج هجرى در شهر سامرا به دنيا آمده است.

امام زمان «عجّل الله تعالى فرجه الشريف» آخرين حُجّت خدا در روى زمين و آخرين جانشين پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) و دوازدهمين امام مسلمانان مى باشد.

خداى تبارك و تعالى به اراده خود عمر حضرتش را طولانى نمود و آن حضرت از نظرها پنهان شد تا در آخَرُالزَّمان ظهور كند و جهان را پر از عدل و داد نمايد پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمّه اطهار (عليهم السلام) به ما خبر داده اند كه مهدى موعود، زنده و پاينده است تا آن روز كه ظاهر گردد و سراسر گيتى را به تصرُّف درآورده و در آن عدالت را گسترش دهد و كاخهاى ستم را واژگون سازد، «تا خداى تبارك و تعالى دين اسلام را بر اديان عالم پيروز گرداند گرچه بر مشركان ناگوار آيد».

«بار پروردگارا، در ظهورش تعجيل كن و... و ما را از ياوران وفادارش قرار بده...»

و چون امام زمان «عجّل الله تعالى فرجه الشريف» در خانه خود از انظار پنهان شد، مسلمانان محل غيبت آن حضرت را در سامرا زيارتگاه خود قرار داده اند كه اكنون آنجا به سرداب غيبت مشهور است.

البته در زمان غيبت امام زمان «عجّل الله تعالى فرجه الشريف» وظايف شيعيان بسيار زياد است مانند: آشنايى كامل با آن حضرت، انتظار فرج آن بزرگوار و همچنين دعا براى سلامتى و فرج آن حضرت و همچنين توسّل در مشكلات و ناگواريها به دامان پرفيض آن بزرگوار و ديگر وظايفى كه اين جزوه گنجايش ذكر آن را ندارد.

از خداى تبارك و تعالى توفيق عمل به آن وظايف را خواستاريم.