موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
مسائل متفرّقه زناشويى
«مسأله 2916» كسى كه به واسطه نداشتن همسر به حرام مىافتد، واجب است ازدواج كند.
«مسأله 2917» اگر مسلمانى منكر خدا يا پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم شود يا حكم ضرورى دين ـ يعنى حكمى كه مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه ـ را انكار كند، در صورتى كه انكار آن حكم به انكار خدا يا پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم برگردد و با توجه به اين موضع آن را انكار كند، «مرتدّ» است.
«مسأله 2918» مرتد بر دو قسم است:
(549)
اوّل: مرتدّ فطرى مرتدّ فطرى، و او شخصى است كه پدر و مادرش و يا يكى از آنها هنگام انعقاد نطفه او و هنگام تولدش مسلمان بودهاند و وى تا هنگام بلوغ، تحت سرپرستى و تربيت دينى آنها و يا كسى بوده كه اجمالاً مقيّد به شرع اسلام و احكام آن بوده است و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دين اسلام خارج شده و آن را اظهار نموده است و اگر يكى از اين قيود نيز موجود نباشد، احكام مرتدّ فطرى بر وى جارى نمىشود.
دوم: مرتدّ ملّى مرتدّ ملّى، و او شخصى است كه هنگام انعقاد نطفه يا هنگام تولّدش هيچ كدام از پدر و يا مادرش مسلمان نبودهاند و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دين اسلام خارج شده است.
«مسأله 2919» اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او آميزش كند «مرتدّ» شود، عقد او باطل مىگردد، ولى اگر بعد از آميزش مرتدّ شود، بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، پس اگر در بين عدّه مسلمان شود، عقد باقى است و اگر تا آخر عدّه مرتدّ باقى بماند، عقد باطل است.
«مسأله 2920» اگر مردى پس از ازدواج مرتدّ فطرى شود، زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود، عدّه وفات نگهدارد.
«مسأله 2921» اگر مردى پس از ازدواج و پيش از آميزش با همسر خود، مرتدّ ملّى شود، عقد او باطل مىگردد و اگر بعد از آميزش مرتدّ ملّى شود، زن او بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه، شوهر او دوباره مسلمان شود، عقد باقى است وگرنه باطل است.
«مسأله 2922» اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
«مسأله 2923» اگر زنِ انسان از شوهر قبلى دخترى داشته باشد، انسان مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
«مسأله 2924» اگر زنى از راه زنا آبستن شود، جايز نيست بچّه خود را سقط كند.
(550)
«مسأله 2925» اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچّهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند بچّه از نطفه حلال است يا حرام، آن بچّه حلالزاده است.
«مسأله 2926» به مجرّد اين كه زن بگويد: «يائسهام» حرف او قبول نمىشود، ولى اگر بگويد: «شوهر ندارم» حرف او قبول مىشود.
«مسأله 2927» اگر بعد از آن كه انسان با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد: «آن زن شوهر داشته» و زن بگويد: «نداشتم»، چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد.
«مسأله 2928» مستحب است براى شوهر دادن دخترى كه بالغ است ـ يعنى مكلّف شده ـ عجله كنند. حضرت صادق عليهالسلام فرمودند: «يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.»(1)
«مسأله 2929»اگر زن مهريّه خود را با شوهر صلح كند كه زنِ ديگرى نگيرد، زن نبايد مهريّه را بگيرد و شوهر هم نبايد با زن ديگرى ازدواج كند، مگر اين كه با رضايت يكديگر، صلحِ انجام شده را به هم بزنند.
«مسأله 2930» كسى كه از راه زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و فرزندى براى وى متولّد شود، آن فرزند حلالزاده است.
«مسأله 2931» هرگاه مرد در حال روزه ماه رمضان يا در حالى كه همسرش حائض يا نُفَساء است با او آميزش نمايد، معصيت كرده، ولى بچّهاى كه از آنان به دنيا مىآيد حلالزاده است و از آنان ارث مىبرد. همچنين اگر همسر او مستحاضه متوسّطه يا كثيره باشد ـ كه بنابر احتياط واجب پيش از غسل كردن زن، آميزش با او جايز نيست ـ همين حكم جارى مىشود.
«مسأله 2932» زنى كه يقين دارد شوهر او در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات ـ كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد ـ شوهر كند و شوهر اوّل از سفر برگردد،
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ فروع كافى،ج5،ص336.
(551)
بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است، ولى اگر شوهر دوم با او آميزش كرده باشد، زن بايد عدّه نگهدارد و شوهر دوم بايد مهريّه او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد، ولى مخارج زن در مدّت عدّه بر شوهر دوم واجب نيست.
«مسأله 2933» كسانى كه به واسطه شير خوردن محرم مىشوند، مستحب است يكديگر را احترام نمايند، ولى از يكديگر ارث نمىبرند و حقوق خويشاوندى كه انسان با خويشان خود دارد، براى آنان نيست.