موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام عاريه
«مسأله 2674» «عاريه» عقدى است كه به موجب آن انسان مال خود را به ديگرى مىدهد تا از آن مجانا استفاده كند.
«مسأله 2675» لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند و اگر مثلاً لباس را به قصد عاريه به كسى بدهد و او نيز به همين قصد بگيرد، عاريه صحيح است.
«مسأله 2676» عاريه دادن چيز غصبى و چيزى كه مال انسان است، ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار كرده ـ مثلاً آن را اجاره داده ـ در صورتى صحيح است كه مالك مال غصبى يا كسى كه آن را اجاره كرده بگويد: «به عاريه دادن راضى هستم».
«مسأله 2677» چيزى را كه منفعت آن مال انسان است، مثلاً آن را اجاره كرده، مىتواند عاريه بدهد، ولى اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند، نمىتواند آن را به ديگرى عاريه دهد.
«مسأله 2678» اگر ديوانه و بچّه مال خود را عاريه بدهند، صحيح نيست؛ امّا چنانچه ولىّ بچّه مصلحت بداند كه مال او را عاريه دهد و بچّه آن مال را به دستور ولىّ به عاريه كننده برساند، اشكال ندارد.
«مسأله 2679» اگر در نگهدارى چيزى كه عاريه كرده كوتاهى نكند و در استفاده از آن هم زياده روى ننمايد و اتّفاقاً آن چيز تلف شود، ضامن نيست؛ ولى چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاريه كننده ضامن باشد يا چيزى كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، بايد عوض آن را بدهد.
«مسأله 2680» اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن
(499)
نباشد، چنانچه تلف شود، ضامن نيست.
«مسأله 2681» اگر عاريه دهنده بميرد، عاريه گيرنده بايد چيزى را كه عاريه گرفته به ورثه او بدهد.
«مسأله 2682» اگر عاريه دهنده به گونهاى شود كه شرعاً نتواند در مال خود تصرّف كند ـ مثلاً ديوانه شود ـ عاريه كننده بايد مالى را كه عاريه كرده به ولىّ او بدهد.
«مسأله 2683» كسى كه چيزى را عاريه داده، هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس بگيرد و كسى هم كه عاريه گرفته، هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس دهد.
«مسأله 2684» اگر ظرف طلا و نقره را براى استفاده حرام عاريه بدهند، باطل است و بنابر احتياط واجب عاريه دادن آنها براى زينت اتاق نيز اشكال دارد.
«مسأله 2685» عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن و عاريه دادن حيوان نر براى جفتگيرى صحيح است. به طور كلى هر چيزى كه بتوان با ابقاء اصلش از آن منتفع شد مىتواند عاريه داده شود مشروط بر اين كه منفعت آن مشروع و عقلايى باشد.
«مسأله 2686» اگر چيزى را كه عاريه كرده به مالك يا وكيل يا ولىّ او بدهد و آن چيز تلف شود، عاريه كننده ضامن نيست و در غير اين صورت ضامن است، اگرچه مثلاً آن را به جايى ببرد كه صاحب آن معمولاً به آنجا مىبرده، مثلاً اسب را در اصطبلى كه صاحب آن براى آن درست كرده، ببندد.
«مسأله 2687» اگر چيز نجس را براى خوردن و آشاميدن عاريه دهد، بنابر احتياط واجب بايد نجس بودن آن را به كسى كه عاريه مىكند بگويد.
«مسأله 2688» چيزى را كه عاريه كرده، بدون اجازه صاحب آن نمىتواند به ديگرى اجاره يا عاريه دهد.
«مسأله 2689» اگر چيزى را كه عاريه كرده با اجازه صاحب آن به ديگرى عاريه دهد، چنانچه كسى كه اوّل آن چيز را عاريه كرده بميرد يا ديوانه شود، عاريه دومى باطل نمىشود.
(500)
«مسأله 2690» اگر بداند مالى كه عاريه كرده غصبى است، بايد آن را به صاحبش برساند و نمىتواند به عاريه دهنده بدهد.
«مسأله 2691» اگر مالى را كه مىداند غصبى است، عاريه كند و از آن استفادهاى ببرد و در دست او از بين برود، مالك مىتواند عوض مال را از او يا از كسى كه مال را غصب كرده مطالبه كند و نيز عوض استفادههايى را كه عاريه گيرنده برده، مىتواند از او يا از غاصب بگيرد و اگر عوض مال يا استفاده آن را از عاريه كننده بگيرد، او نمىتواند چيزى را كه به مالك مىدهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
«مسأله 2692» اگر نداند مالى كه عاريه كرده غصبى است و در دست او از بين برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد، او هم مىتواند آنچه را به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد؛ ولى اگر چيزى كه عاريه كرده طلا و نقره باشد يا عاريه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود، عوضش را بدهد، نمىتواند چيزى را كه به صاحب مال مىدهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
«مسأله 2693» اگر چيزى را براى استفاده خاصّى عاريه نمايد، استفاده نمودن از آن به نحو ديگر، هرچند متعارف باشد، جايز نيست و اگر تخلّف كند و عين تلف شود ضامن است، بلكه عوض استفادهها را نيز بايد بدهد و اگر چيزى موارد استفاده گوناگون داشته باشد، بايد هنگام عاريه نوع استفاده از آن معيّن شود.
«مسأله 2694» عاريه يك چيز به چند شخص معيّن صحيح است، ولى عاريه دادن آن به جماعتى كه تعداد آنها معلوم نيست، اشكال دارد.
«مسأله 2695» براى اين كه در مورد معيوب شدن يا اتلاف مال، بين طرفين عاريه مشكلى پيش نيايد، بهتر است «عاريه مضمونه» صورت گيرد، يعنى عاريه دهنده به عاريه گيرنده بگويد: «همانطور كه مال خود را به تو سالم دادم، بايد سالم تحويل بدهى» و او هم قبول نمايد.
(501)