موضوع: کتب استفتائی
نجاسات
مسأله 88: نجاسات يازده چيز است : 1 - بول 2 - غايط 3 - منى 4 - مردار 5 - خون 6 - سگ 7 - خوك 8 - كافر 9 - شراب 10 - فقّاع 11 - عرق حيوان نجاست خوار، بنابر احتياط.
1 و 2 - بول و غايط
مسأله 89: بول و غايط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد كه اگر رگ آن را ببرند، خون از آن مى جهد نجس است، ولى بول و غايط حيوان حرام گوشتى كه خون آن جستن نمى كند و همچنين حيوانى كه گوشت ندارد، مانند پشه و مگس و بول و غايط حيوان حلال گوشت، پاك است.
مسأله 90: مستحب است از فضله پرندگان حرام گوشت، به ويژه از بول و فضله شب پره ( خفاش ) اجتناب كرد.
مسأله 91: بول و غايط حيوان نجاست خوار، نجس است و همچنين است بول و غايط حيوانى كه انسان با آن نزديكى نموده و گوسفندى كه گوشت آن، از خوردن شير خوك رشد نموده است نجس مى باشد.
3 - منى
مسأله 92: منى انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است.
مسأله 93: « مذى »، « وذى » و « ودى » كه معناى آن در « مسأله 78 » گذشت، پاك مى باشد.
4 - مردار
مسأله 94: مردار حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است، چه خودش مرده باشد، يا به غير دستور شرعى، آن را كشته باشند، امّا ماهى چون خون جهنده ندارد، اگرچه در آب بميرد پاك است.
مسأله 95: آنچه كه از مردار روح ندارد، مانند پشم، مو، كرك، استخوان و دندان پاك مى باشد.
مسأله 96: اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد، جدا كنند نجس است.
مسأله 97: پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن كه هنگام افتادنش رسيده، اگرچه آن را بكنند پاك است. و همچنين پوستى كه موقع افتادنش نرسيده باشد، گرچه بهتر است از آن اجتناب شود.
مسأله 98: تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد، اگر پوست روى آن سفت شده باشد پاك است، ولى بنابر احتياط بايد ظاهر آن را آب كشيد.
مسأله 99: اگر بره و بزغاله پيش از آنكه علف خوار شوند بميرند، پنير مايه اى كه در شيردان آنها مى باشد پاك است، ولى بنابر احتياط بايد ظاهر آن را آب كشيد.
مسأله 100: دواجات روان، عطر، روغن، واكس و صابونى كه از كشورهاى غيراسلامى مى آورند، اگر انسان يقين به نجاست آن نداشته باشد، پاك است.
مسأله 101: گوشت، پيه و چرمى كه در بازار مسلمانان، فروخته مى شود پاك است و همچنين اگر در دست مسلمانان باشد، ولى اگر بداند آن مسلمان، از كافر گرفته و تحقيق نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، نجس مى باشد.
5 - خون
مسأله 102: خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد، يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى كند، نجس است، امّا خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد، يا مشكوك است كه دارد يا ندارد، مانند مار، پاك مى باشد.
مسأله 103: اگر حيوان حلال گوشت را به دستور شرعى بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونى كه در بدنش مى ماند پاك است، ولى اگر به علّت نفس كشيدن، يا بر اثر اينكه سر حيوان در جاى بلندى بوده، خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است. و بنابر احتياط واجب، از خون باقيمانده در بدن حيوان حرام گوشت، اجتناب شود.
مسأله 104: خونى كه در تخم مرغ ديده مى شود، چنانچه كم باشد و پوسته نازك روى خون پاره نشده باشد، اگر آن را بيرون آورند بدون اينكه با تخم مرغ مخلوط شود، تخم مرغ پاك است.
مسأله 105: خون بسيار كمى كه گاهى هنگام دوشيدن شير، ديده مى شود بنابر احتياط شير را نجس مى كند.
مسأله 106: خونى كه از لاى دندانها مى آيد، اگر بر اثر مخلوط شدن با آب دهان، از بين برود پاك است، ولى بنابر احتياط مستحب آن را فرو نبرد.
مسأله 107: خونى كه بر اثر كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مى ميرد، اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند، پاك است و اگر به آن خون بگويند، نجس است و در اين صورت، چنانچه ناخن يا پوست سوراخ شود، اگر مشقّت ندارد بايد براى وضو و غسل، خون را بيرون آورند و اگر مشقّت دارد، بايد اطراف آن را طورى كه نجاست زياد نشود، بشويند و پارچه يا چيزى مانند پارچه، بر آن بگذارند و روى پارچه دست تر بكشند و بنابر احتياط مستحب تيمّم نيز بكنند.
مسأله 108: اگر انسان نداند كه خون، زير پوست مرده يا گوشت بر اثر كوبيده شدن به آن حالت درآمده، پاك است.
مسأله 109: اگر هنگام جوشيدن غذا، ذرّه اى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس مى شود. و جوشيدن، حرارت و آتش پاك كننده آن نيست.
مسأله 110: زردابه اى كه در حال بهبودى زخم، در اطراف آن پيدا مى شود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است پاك مى باشد.
6 و 7 - سگ و خوك
مسأله 111: سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند، حتّى مو، استخوان، پنجه، ناخن و رطوبت هاى آنها نجس است، ولى سگ و خوك دريايى پاك مى باشد.
مسأله 112: تمامى حيوانات حرام گوشت - جز سگ و خوك - قابل تذكيه هستند، يعنى اگر به دستور شرعى ذبح شوند، پاك مى باشند گرچه حلال نيستند.
8 - كافر
مسأله 113: كافر، يعنى كسى كه مُنكِر خداست، يا براى خدا شريك قرار مى دهد و يا پيغمبرى حضرت خاتم الأنبياء محمّد بن عبداللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) را قبول ندارد، بنابر احتياط واجب نجس است و نيز كسى كه ضرورى دين، يعنى چيزى را كه مانند نماز و روزه، مسلمانان آن را جزو دين اسلام مى دانند منكر شود نجس است به شرطى كه انكارش مستلزم انكار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) باشد و بداند آن چيز، ضرورى دين است، امّا اگر نداند بنابر احتياط مستحب بايد از او اجتناب كرد. و كسى كه منكر معاد يا كبائر ضروريّه شود در حكم كافر است.
مسأله 114: كفّار اهل كتاب ( مسيحيان، يهوديان و زردشتيان ) اگر بر اثر شرب خمر، اكل ميته و گوشت خوك و برخورد با ساير نجاسات نجس نشده باشند، نجاست ذاتى آنها قطعى نيست، گرچه احوط وجوبى در غير عُسر و حرج اجتناب از آنهاست.
مسأله 115: تمام بدن كافر، حتّى مو، ناخن و رطوبتهاى او نجس است، بنابر احتياط واجب.
مسأله 116: اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه بچّه نابالغ، همه كافر باشند آن بچّه نيز نجس است و اگر يكى از آنها مسلمان باشد، بچّه پاك است.
مسأله 117: كسى كه معلوم نيست، مسلمان است يا نه، چنانچه در كشور اسلامى است پاك مى باشد و احكام ديگر مسلمانان را دارد، مثلا مى تواند زن مسلمان بگيرد و در قبرستان مسلمانان دفن شود.
مسأله 118: اگر مسلمانى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) يا حضرت فاطمه(عليها السلام) يا به يكى از دوازده امام(عليهم السلام) دشنام دهد يا با آنان دشمنى داشته باشد، نجس است.
9 - شراب
مسأله 119: شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى كند، چنانچه به خودى خود، روان باشد نجس است، حتّى اگر به وسيله چيزى آن را جامد كنند. و اگر مانند بنگ و حشيش، روان نباشد حتّى اگر چيزى در آن بريزند كه روان شود پاك است.
مسأله 120: الكل صنعتى كه براى رنگ كردن درب، ميز، صندلى و مانند آن به كار مى رود، اگر انسان نداند مست كننده است پاك مى باشد.
مسأله 121: اگر انگور و آب انگور به خودى خود، به جوش آيد نجس نمى شود، ولى خوردن آن حرام است. و همچنين است اگر بر اثر پختن به جوش آيد.
مسأله 122: خرما، مويز، كشمش و آب آنها اگر به جوش آيد، پاك و خوردن آن حلال است، اگرچه بنابر احتياط مستحب به ويژه در مويز و كشمش از خوردن آن اجتناب شود.
10 - فُقّاع
مسأله 123: فُقّاع كه از جو گرفته مى شود و به آن « آب جو » مى گويند نجس است، ولى آنچه كه به دستور پزشك از جو مى گيرند و به آن « ماءالشعير » مى گويند پاك مى باشد.
11 - عرق حيوان نجاست خوار
مسأله 124: بنابر احتياط واجب، بايد از عرق شتر نجاست خوار و هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان، عادت كرده اجتناب كرد.
عرق جُنُب از حرام
مسأله 125: عرق جُنب از حرام نجس نيست گرچه احتياط بهتر است، چه عرق، در حال جماع بيرون آيد يا بعد از آن، از مرد باشد يا از زن، از زنا باشد يا از لواط، از نزديكى با حيوانات باشد، يا از استمناء ( و استمناء يعنى انسان با خود، كارى كند كه منى از او بيرون آيد )، ولى نمى توان با اين عرق، نماز خواند.
مسأله 126: اگر انسان هنگامى كه نزديكى با زن، حرام است، مثلا در وقت حيض يا در روزه ماه رمضان، با زن خود نزديكى كند، بنابر احتياط مستحب بايد از عرق خود اجتناب نمايد.
مسأله 127: اگر جنب از حرام به جهت عذرى، عوض از غسل، تيمّم نمايد و بعد از تيمّم، عرق كند با اين عرق مى تواند نماز بخواند، ولى اگر عذر او برطرف شد و عرق كرد نمى تواند با آن، نماز بخواند و بنابر احتياط مستحب بايد از عرق خود، اجتناب نمايد.
مسأله 128: اگر كسى از حرام جنب شود، سپس با حلال خود نزديكى كند، يا اوّل با حلال خود نزديكى كرده سپس از حرام جنب شود، بنابر احتياط مستحب از عرق خود اجتناب نمايد.
ثابت شدن نجاست
مسأله 129: نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى شود: اوّل: خود انسان يقين كند چيزى نجس است، امّا اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابراين غذا خوردن، در قهوه خانه و مهمانخانه هايى كه مردمان لاابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمى كنند و در آنها غذا مى خورند يا كار مى كنند، اگر انسان يقين نداشته باشد غذايى را كه براى او آورده اند نجس است، اشكال ندارد. دوم: كسى كه چيزى در اختيار اوست، بگويد نجس است، مثلا همسر انسان يا خدمتكار خانه بگويد، ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار اوست نجس مى باشد. سوم: دو مرد عادل بگويند، چيزى نجس است. و همچنين اگر يك نفر عادل بگويد، چيزى نجس است، بنابر اقوى بايد از آن چيز اجتناب كرد.
مسأله 130: اگر بر اثر ندانستن مسأله، نجس بودن و پاك بودن چيزى را نداند، مثلا نداند عرق جُنب از حرام، پاك است يا نه، بايد مسأله را بپرسد. ولى اگر با اينكه مسأله را مى داند، شك كند چيزى پاك است، يا نه، مثلا شك كند كه آن چيز خون است يا نه، يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، پاك مى باشد.
مسأله 131: چيز نجسى كه انسان، شك دارد پاك شده يا نه، نجس است و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه، پاك است. و اگر بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد، لازم نيست تحقيق كند.
مسأله 132: اگر بداند يكى از دو ظرف، يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مى كند، نجس شده و نداند كدام است، بايد از هر دو اجتناب كند، ولى اگر نمى داند مثلا لباس خودش نجس شده يا لباسى كه هيچ از آن استفاده نمى كند و مال ديگرى است، لازم نيست از لباس اجتناب نمايد.
نجس شدن چيزهاى پاك
مسأله 133: اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو، يا يكى از آنها طورى تَر باشد كه تَرى يكى به ديگرى برسد، چيز پاك نجس مى شود و اگر تَرى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود.
مسأله 134: اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان، شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تَر بوده يا نه، آن چيز پاك نجس نمى شود.
مسأله 135: دو چيزى كه انسان نمى داند، كدام پاك و كدام نجس است، اگر يك چيز پاك مرطوب به يكى از آنها برسد، نجس نمى شود، ولى اگر به هر دو رسيد نجس مى گردد.
مسأله 136: زمين، پارچه و مانند آن اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مى شود و جاهاى ديگر آن پاك است و همچنين است خيار، خربزه و مانند آن.
مسأله 137: هرگاه شيره، روغن و مانند آن، طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارند جاى آن خالى نمى ماند، همين كه يك نقطه از آن نجس شد تمام آن نجس مى شود، ولى اگر طورى باشد كه جاى آن در موقع برداشتن خالى بماند، اگرچه بعد پر شود، فقط جايى كه نجاست به آن رسيده نجس مى باشد، پس اگر فضله موش در آن بيفتد جايى كه فضله افتاده، نجس و بقيّه پاك است.
مسأله 138: اگر مگس يا حيوانى مانند آن، روى چيز نجسى كه تَر است بنشيند و بعد روى چيز پاكى كه تَر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده، چيز پاك نجس مى شود. و همچنين است اگر يقين داشته در پاى حيوان نجاست بوده و بعد در زوال نجاست شك نمايد، امّا اگر نداند، پاك است.
مسأله 139: اگر جايى از بدن كه عرق دارد، نجس شود و عرق از آنجا به جاى ديگرى برود، هر جا كه عرق به آن برسد نجس مى شود و اگر عرق به جاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاك است.
مسأله 140: اخلاطى كه از گلو يا بينى مى آيد اگر خون داشته باشد، جايى كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است. پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد، مقدارى كه انسان يقين دارد، اخلاط نجس به آن رسيده، نجس است و جايى كه شك دارد نجس شده يا نه، پاك است.
مسأله 141: اگر آفتابه اى كه تَه آن سوراخ است، روى زمين نجس بگذارند، چنانچه آب، طورى زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود، آب آفتابه نجس مى شود و همچنين اگر آب بر زمين جارى شود يا فرو رود، در صورتى كه سوراخ آفتابه با زمين نجس، متصّل باشد طورى كه مانع از فشار آب شود، آب نجس است ولى اگر سوراخ آن با زمين نجس متصّل نباشد و آب زير آفتابه با آب داخل آن يكى حساب نشود يا آب داخل آن با فشار بيرون آيد، آب آفتابه نجس نمى شود.
مسأله 142: اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتى كه بعد از بيرون آمدن، آلوده به نجاست نباشد پاك است. پس اگر وسايل اماله، يا آب آن در مخرج غايط وارد شود، يا سوزن، چاقو و مانند آن، در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن، به نجاست آلوده نباشد نجس نيست. و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد، پاك است.
مسأله 143: متنجِّسّ ( چيزى كه نجس شده است ) مانند عين نجس منجّس ( نجس كننده ) است، ولى تمامى احكام عين نجس بر آن بار نمى شود، مثلا اگر چيزى به بول نجس شد، در تطهير آن تعدّد لازم است چنانچه با آب قليل باشد، ولى در تطهير ملاقى با متنجّس به بول، تعدّد لازم نيست.
چند مسأله
مسأله 144: نجس كردن قرآن كريم، حرام است و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب كشيد و همچنين است حكم مساجد، مشاهد مشرّفه، تربت امام حسين(عليه السلام) بلكه تربت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و ديگر معصومين(عليهم السلام) نيز بنابر احتياط در همين حكم است.
مسأله 145: اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد، بايد آن را آب كشيد.
مسأله 146: گذاشتن قرآن روى عين نجس، مانند خون و مردار، اگرچه آن عين نجس، خشك باشد در صورتى كه هتك محسوب شود، حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب مى شود.
مسأله 147: نوشتن قرآن با مركّب نجس، اگرچه يك حرف آن باشد حرام است و اگر نوشته شود بايد آن را آب كشيد، يا با تراشيدن و مانند آن كارى كنند كه از بين برود.
مسأله 148: دادن قرآن به كافر، در صورتى كه بى احترامى به قرآن شود، حرام است و گرفتن قرآن از او واجب مى باشد.
مسأله 149: اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است، مانند كاغذى كه اسم خدا، يا پيامبر، يا امام معصوم و يا حضرت زهرا(عليهم السلام) بر آن نوشته شده، در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بنابر احتياط واجب بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده شده است و نيز اگر تربت امام حسين(عليه السلام) در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتى كه يقين نكرده اند به كلّى از بين رفته، به آن مستراح نروند.
مسأله 150: خوردن و آشاميدن عين نجس، يا چيزى كه نجس شده مانند آبى كه نجس شده حرام است و همچنين است خورانيدن آن به ديگرى، حتّى به اطفال البته در عين نجس، امّا اگر خود طفل غذاى نجس را بخورد، در صورتى كه ضررى بر او نداشته باشد لازم نيست از او جلوگيرى كنند.
مسأله 151: فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه مى شود آن را آب كشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف بگويند اشكال ندارد.
مسأله 152: اگر انسان ببيند كسى از روى جهل چيز نجسى را مى خورد، يا با لباس نجس نماز مى خواند، لازم نيست به او بگويد.
مسأله 153: اگر جايى از خانه يا فرش كسى، نجس باشد و ببيند بدن يا لباس و يا چيزى ديگر كسانى كه وارد خانه او مى شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است، اگر آنان به مهمانى او و به دعوت وى آمده باشند بنابر احتياط واجب بايد به آنان بگويد.
مسأله 154: اگر صاحب خانه، در بين خوردن غذا بفهمد كه غذا نجس است، بايد به ميهمانها بگويد، امّا اگر يكى از ميهمان ها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد.
مسأله 155: اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود، چنانچه احتمال بدهد كه صاحبش آن را در كارى كه شرط آن پاكى است استفاده مى كند، مانند لباسى كه با آن نماز مى خواند، بنابر احتياط واجب بايد نجس شدن آن را به او بگويد ولى اگر در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال نمى كند، واجب نيست نجس شدن آن را به او خبر دهد.
مسأله 156: اگر بچّه بگويد چيزى نجس است، يا چيزى را آب كشيده، چنانچه حرف او موجب اطمينان باشد قبول مى شود.