موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
فصل چهارم:
احترام استاد و مربّى
دين اسلام ارزش خاصى براى علم و دانش قائل است، و در مقام مقايسه بين ثروتاندوزى و دانشآموزى به چندين دليل طلب علم را بر جمعآورى ثروت مقدّم مىكند كه به چند نمونه آن در اين جا اشاره مىكنيم:
1 ـ علم و دانش حافظ انسان است، ولى اين انسان است كه بايد نگهبان و مراقب ثروت باشد.
2 ـ علم به واسطه بخشيدن و آموزش آن به ديگران پختهتر و پيشرفتهتر مىشود، اما مال به واسطه خرج كردن كم شده و يا تمام مىگردد.
3 ـ علم حاكم است و به وسيله آن بر اشياء و بر افراد حكم مىگردد، اما مال نه تنها حاكم نيست بلكه محكوم واقع شده و بر آن حكم مىشود، مثلاً حكم مىشود كه اين مال بايد از فلانى گرفته شود و به فلانى داده شود.
4 ـ دانش و علم به واسطه رنج و زحمت و تلاش به دست مىآيد و
(142)
كسى نمىتواند مقدارى علم به انسان ببخشد يا براى وى به ارث گذارد، اما رزق و روزى افراد را خداوند به هر حال براى بشر ضمانت كرده است و به واسطه بخشش و ديگر راهها به انسان منتقل مىگردد.
حال كه علم و دانش اين گونه ارزش و احترام دارد، طبيعى است كه دانشمند و دانشپژوه نيز گران قدر و ارزشمند است. در فرهنگ اسلامى بسيار درباره ارزش كار عالم و دانشمند بحث شده است.
از حضرت كاظم عليهالسلام نقل شده كه فرمودند: «همسخن شدن با انسان دانشمند در محل زباله بهتر از گفتگوى با جاهل بر روى فرش مىباشد.»(1)
با توجه به اين گفتار زيبا همه ما بايد سعى نماييم كه دانشجو باشيم و دانشمند وگرنه ارزش چندانى نخواهيم داشت. با وجود اين افراد بايد تلاش كنيم كه از دانش بزرگان و دانشمندان استفاده نماييم و از طرف ديگر قدر مربيان خود را بدانيم و نسبت به آنها از انجام هر گونه احترامى كوتاهى ننماييم. امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: «در برابر آن كه از او دانش آموختهايد تواضع نماييد.»(2)
حقوق استاد و مربّى
پرسش: براى اين كه بهتر بتوانيم از استادان و مربيان خود قدردانى كرده و احترام لازم را در حق آنها بجا آوريم چه امورى را بايد رعايت نماييم؟
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ بحار الانوار،ج1،ص205،حديث27.
2 ـ وسائل الشيعه،ج15،ص276،حديث1.
(143)
پاسخ: در فرمايشات گرانبهايى كه از پيشوايان دين به دست ما رسيده است حقوقى كه استاد به گردن شاگرد دارد به خوبى بيان شده كه در اين جا همراه با مختصر توضيحى به ذكر آنها مىپردازيم:
1 ـ زياد از او سؤال نشود به طورى كه او را خسته نمايد، زيرا كه استاد همچون نخل و درخت خرماى پر ميوهاى است كه انسان بايد منتظر بماند تا زمانى كه ميوهاى را بر انسان بيفكند، نه اين كه براى چيدن ميوه با سنگ و چوب به آن حمله گردد.
2 ـ اگرچه سؤال كليد فهم حقايق است و به همين دليل كسانى كه كمتر مىپرسند كمتر مىدانند، ولى نبايد با پرسش از مطالبى كه هيچ فايدهاى ندارد وقت استاد را ضايع كرد. حضرت على عليهالسلام كه خود معدن علم بود گاهى دست بر سينه مىنهاد و مىگفت: «در اين سينه دانش بسيارى نهفته است، اگر فراگيرندهاى براى آن مىيافتم.»(1) و گاهى مىفرمود: «اى مردم قبل از اين كه مرا از دست بدهيد مطالب و سؤالات خود را از من بپرسيد.»(2) حال در چنين شرايطى اگر فردى سؤال كند: اى على! تعداد موهاى سر و صورت من چقدر است؟(3) آيا اين قدرناشناسى نسبت به بزرگترين مربى و استاد جامعه نمىباشد؟
3 ـ وقتى استاد مطلبى را بيان كرد براى ستيزهجويى با او مرتب از سخن اين و آن نبايد خبرداد و كلام ديگران را به رخ او كشيد؛ مثلاً نبايد بگوييم: استاد كلام شما درست نيست چون فلانى اين طور گفته است.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ نهج البلاغه،بخش حكمتها،حكمت147،ص388.
2 ـ همان،بخش خطبهها،خطبه189،ص206.
3 ـ بحار الانوار،ج10،ص125،حديث5.
(144)
4 ـ با تمام وجود به سخنش بايد گوش داد و با ديگران در مجلس درس صحبت نكرد، وچون با استاد سخن مىگوييم بهآرامى سخن گفته و صدايمان را بالاتر از صدايش قرار ندهيم.
5 ـ براى فراگيرى دانش در مقابل او زانو زده، و پشت سر استاد جايى كه او مجبور شود براى نگاه كردن به ما در هنگام درس خود را به زحمت بيندازد ننشينيم.
6 ـ كارهايى كه با ادب و احترام سازگار نيست در محضر او انجام نگيرد؛ مثلاً با چشم و يا ابرو به او و يا ديگران اشاره نشود.
7 ـ اگر جلسه درس مقدارى طولانى شد دلتنگ و افسرده نشويم و با حركات خودمان مثل خميازه كشيدن و بازى با انگشتان عظمت درس و احترام استاد را از بين نبريم.
8 ـ اگر كسى از استاد درباره مسألهاى پرسشى نمود، پيش از آن كه ايشان پاسخ دهد ما به جواب گفتن سؤال آن فرد اقدام ننماييم.
9 ـ هرگز از استاد بدگويى ننموده و اگر در حضور انسان در مجلسى از او بدگويى صورت گرفت از وى دفاع كنيم، و اگر عيوبى از او سراغ داريم سعى در پوشانيدن آنها نموده و خوبىهايش را آشكار نماييم.
بزرگش نخوانند اهل خرد كه نام بزرگان به زشتى بَرَد(1)
10 ـ عظمت مجلس درس و محضر استاد را با انجام گناهان از بين نبريم؛ مثلاً در مجلس درس از ديگران غيبت ننماييم.
11 ـ با دشمنان استادمان به رفاقت و رفت وآمد نپرداخته، و با دوستان
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ گلستان،باب اول در سيرت پادشاهان،ص98،حكايت41.
(145)
او به ستيزه و دشمنى برنياييم.
12 ـ اگر در مجلسى وارد شديم كه استاد وعدّه ديگرى حضور دارند، علاوه بر اين كه به افرادى كه در آن جلسه هستند سلام مىنماييم، به استاد هم به طور خصوصى سلام نماييم تا قدردانى لازم را از او به عمل آورده باشيم.
13 ـ اگر استاد براى انجام كارى آماده شده است و قصد رفتن دارد، براى استفاده بيشتر از وى و متوقف كردن او لباس و جامه او را با دست نگيريم.
(146)