موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
فصل دوم:
پارهاى از صفات اخلاقى
انسان جهت دستيابى به كمالات معنوى و پيمودن قلههاى تكامل در مقام اول بايد خود را از صفات زشت و اخلاق ناپسند پاك نمايد كه در اصطلاح به اين مقام «تخليه» گويند. آنگاه خود را به فضيلتهاى اخلاقى و صفات نيكو آراسته و مزيّن نمايد كه اين مقام را در اصطلاح «تحليه» گويند. درست مانند اين كه اگر بخواهيم در حوض منزل خويش آب صاف و تميز داشته باشيم اول بايد لجنها و آبهاى متعفن و بدبو را كه از قبل در آن وجود داشته بيرون آورده و سپس آب زلال را در آن بريزيم؛ چرا كه قبل از تخليه آب متعفن هرچه آب صاف در حوض بريزيم به واسطه برخورد با لجنها متعفن و بدبو خواهد شد.
بدون شك پس از مرگ انسان و جدا شدن روح گرچه بدن غالبا به واسطه حوادث طبيعى پوسيده و از بين مىرود، ولى روح باقى و جاويد خواهد بود، و در اين صورت اگر روح در دنيا بر اثر اخلاق زشت و ناپسند آلوده گشته باشد در جهان آخرت همواره دچار رنج و عذاب و ناراحتى خواهد بود و بر عكس اگر در دنيا به اخلاق پسنديده و زيبا آراسته و مزيّن
(118)
گرديده باشد در آن جهان غرق در شادمانى و سرور خواهد بود.
بديهى است براى دستيابى به مقام تخليه و تحليه در قدم اول بايد صفات زشت و زيبا را بشناسيم تا بتوانيم روح خود را از آلوده شدن به زشتىها پاك نموده و به زيبايىها بياراييم. به همين جهت در اين فصل به بيان پارهاى از رذايل اخلاقى و صفات ناپسند و نقطه مقابل آن يعنى صفات نيكو مىپردازيم:
1 ـ دروغگويى
يكى از نعمتهاى بزرگ خداوند به انسان قدرت سخن گفتن و تكلم است، تا از اين راه انسان بتواند نيازها و خواستههايش را با ديگران مطرح ساخته و از آنها براى برطرف كردن احتياجاتش كمك بگيرد، و همچنين افكار و عقايدش را به وسيله زبان به ديگران انتقال دهد، و يا بدين وسيله با افراد دلسوز و دوستان انس گرفته غم دل را بازگو نمايد و از سنگينى آن كه وجودش را فرا گرفته، اندكى بكاهد. خلاصه اين كه زبان سادهترين وسيله براى ارتباط بين انسانها است، اين عضو كوچك بدن كارآيى بسيار زيادى دارد، از آن براى خوشحال كردن ديگران، پند و موعظه دادن به آنها، آموزش دادن مطالب علمى، اصلاح و آشتى بين افراد، و دهها امر مثبت ديگر مىتوان استفاده كرد؛ ولى زبان هم مثل ساير اشياءِ ممكن است در راه فساد و تباهى به كار گرفته شود، مثلاً چاقو وسيلهاى است براى بريدن اشياء و استفاده صحيح در زندگى روزمره، اما ممكن است كسى از آن به ناحق براى مجروح كردن و كشتن ديگران استفاده نمايد؛ از زبان ـ اين جسم كوچك ـ هم ممكن است بهرهبرداريهاى نامطلوب و
(119)
زيانبارى بشود، و انسان نبايد فريب حجم كوچك آن را بخورد.
يكى از استفادههاى غير صحيح از زبان دروغ گفتن است. در بزرگى اين گناه همين بس كه دروغگو دشمن خداوند شمرده شده است. در دستورات پيشوايان دينى از دروغگويى حتى به صورت شوخى هم منع شده است؛ چرا كه اين گناه سرچشمه همه گناهان است. به فرموده امام باقر عليهالسلام : «خداوند متعال براى بدىها قفلهايى قرار داده و كليد آن قفلها را در نوشيدن شراب قرار داده است، ولى با اين حال دروغ گويى از شرابخوارى به مراتب بدتر است.»(1)
يكى از مهمترين سرمايههاى يك جامعه اعتماد عمومى افراد به يكديگر است و خطرناكترين چيزى كه اين سرمايه گرانبها را به نابودى مىكشاند و افراد را نسبت به هم بدبين ساخته و اطمينان آنان را از همديگر سلب مىنمايد، دروغگويى است و به همين جهت افراد دروغگو نزد ديگران ارزش و بهايى ندارند.
نقطه مقابل اين صفت زشت راستگويى و صداقت در گفتار است؛ در روايتى از امام صادق عليهالسلام وارد شده است : «كسى كه زبانش راستگو گرديد اعمالش رشد و نمو پيدا مىكند.»(2) و در حديث ديگرى از ايشان آمده است: «به طولانى بودن ركوع و سجود شخص ننگريد، چه بسا اين كار از روى عادت باشد و اگر آن را ترك كند دچار وحشت مىشود، بلكه به راستى در گفتار و امانت دارى او بنگريد.»(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ وسائل الشيعه،ج12،ص244،حديث3.
2 ـ همان،ص162،حديث2.
3 ـ همان،ج19،ص68،حديث3.
(120)
2 ـ حسادت
يكى از بيمارىهاى روحى و اخلاقى كه نياز به علاج و مداوا دارد مرض حسادت است؛ خطر اين خصلت شيطانى به گونهاى است كه خداوند به پيامبرش مىفرمايد: «اى رسول ما! بگو: پناه مىجويم به خداى فرزونده صبح روشن ... و از شرّ حسود وقتى كه حسادت مىورزد»(1).
وقتى كه خداوند به فردى نعمتى را ارزانى مىدارد انسان ممكن است در برابر او يكى از برخوردهاى زير را داشته باشد:
1 ـ آرزو مىكند كه خداوند آن نعمت را از آن فرد بگيرد و خودش نيز كوشش مىنمايد تا به هر شكل كه شده آن نعمت از او گرفته شود؛ اين حالت بسيار ناپسند «حسد» نام دارد. به واسطه اين روحيه پليد، انسان بدون اين كه تلاش سازندهاى را درباره خود انجام دهد به تلاش و كوشش مخرّب درباره ديگران مىپردازد.
2 ـ آرزو مىكند همانگونه كه خداوند به آن فرد و به ديگران آن نعمت را داده، به او هم بدهد؛ اين حالت را «غِبْطه» گويند. اين حالت قابل ستايش است؛ زيرا انسان را به تلاش و كوشش سازنده وامىدارد و هيچ اثر مخرّبى در اجتماع ندارد.
امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: «فرد مؤمن حسادت نمىورزد اما غبطه مىخورد، ولى منافق حسادت ورزيده و داراى روحيه غبطه نمىباشد.»(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره فلق(113): آيه1و5.
2 ـ بحار الانوار،ج70،ص250،حديث7.
(121)
3 ـ آرزو مىكند كه خداوند آن نعمت را از او بگيرد و فقط خودش داراى آن نعمت باشد، چنين فردى از احسان و بخشش آنچه خدا به او داده است امتناع مىورزد؛ نام اين حالت مذموم «بُخل و انحصارطلبى» است، كه انسان همه چيز را براى خود بخواهد و از محروميت ديگران لذت ببرد.
نقطه مقابل حسادت و بخل اين است كه انسان از اين كه خداوند به فردى نعمتى را ارزانىكرده است شاد شده و خدا را سپاس گويد و از اين بالاتر آن است كه دوست داشته باشد كه همه در نعمت و آسايش باشند هرچند خودش در محروميت به سر برد، و حاضر باشد آنچه را دارد در اختيار ديگران گذاشته و از منافع خود چشم بپوشد، كه اين حالت شايسته و ارزشمند را «ايثار» گويند.
3 ـ تكبّر
از قرآن كريم و سخنان معصومين عليهمالسلام به دست مىآيد كه اولين گناه و نافرمانى كه در جهان آفرينش انجام گرفت تكبر و غرور بود، خداوند به فرشتگان دستور داد كه به خاطر آفرينش انسان كرنش و سجده نمايند، همه فرمان خدا را اطاعت نمودند مگر «عَزازيل» كه به «ابليس» و «شيطان» معروف است؛ در حقيقت روح تكبر و خود بزرگ بينى او را جزء افراد نافرمان قرار داد.
او مىگفت: من از آتش آفريده شدهام و انسان از خاك و گل، پس مقام و موقعيت من بالاتر از اوست. به واسطه اين گناه او از درگاه حق رانده شد. پس بر همه ما لازم است كه با درس گرفتن از عاقبت ابليس روح سركشى
(122)
و غرور را در خود از بين برده و خود را به زيور تواضع و فروتنى مزيّن نماييم؛ چرا كه تكبر و خود بزرگبينى شايسته فرزندان آدم نيست و از صفات و روحيات شيطانى است.
نشايد بنىآدمِ خاكزاد كه در سر كُند كبر و تندى و باد
ترا با چنين گرمى و سركشى نپندارم از خاكى، از آتشى(1)
حضرت على عليهالسلام در خطبه قاصعه نهجالبلاغة به هنگام نكوهش كبر و غرور چنين مىفرمايد: «پند و عبرت گيريد از آنچه خداوند با ابليس رفتار كرد، در آن هنگام كه اعمال و عبادات طولانى خود را كه شش هزار سال بندگى خدا كرده بود به خاطر ساعتى تكبر ورزيدن بر باد داد. با اين حال چه كسى بعد از ابليس مىتواند از كيفر خداوند در برابر انجام همان معصيت مصون و محفوظ بماند؟ نه! هرگز ممكن نيست خداوند انسانى را به بهشت بفرستد در برابر كارى كه به خاطر آن فرشتهاى را از بهشت رانده است، حكم خداوند در برابر اهل آسمان و زمين يكى است.»(2)
حضرت على عليهالسلام مىفرمايند: «مَن تَكبَّرَ عَلَى النّاسِ ذَلَّ»(3) يعنى: كسى كه بر مردم تكبر نموده و فخر بفروشد خوار و ذليل مىگردد.
نقطه مقابل تكبر تواضع و فروتنى است كه ارزش و مقام انسان را نزد خداوند و مردم بالا مىبرد، انسان متواضع محبوب دلهاست. يكى از علتهاى پيشرفت اسلام تواضع پيشوايان معصوم عليهمالسلام و ياوران حقيقى آنها بود؛ پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم خود مانند ديگر مردم در كارهاى دسته جمعى
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ گلستان،باب هشتم در آداب صحبت،ص264،شماره21.
2 ـ نهج البلاغه،بخش خطبهها،خطبه192،ص211.
3 ـ بحار الانوار،ج1،ص160،حديث50.
(123)
شركت كرده و كار مىكردند، در مجالس بالاتر از ديگران نمىنشستند، بلكه طورى مىنشستند كه يك فرد تازهوارد و غريب به سختى تشخيص مىداد كه كداميك از افراد حاضر در جلسه، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مىباشد.
4 ـ خشم و غضب نابجا
يكى از نيروهاى مفيد در وجود هر فردى كه عامل دفاعى او در مقابل دشمن است خشم و غضب است، وجود اين غريزه و خصلت يكى از نعمتهاى خداوند شمرده مىشود. اگر انسان بخواهد هنگام رو به رو شدن با دشمن بىرحم و ستمگر نرمش نشان دهد همه چيزش را از دست داده و دشمن مال و ناموس او و ديگران را مورد تاخت و تاز قرار خواهد داد.
ترحم بر پلنگ تيز دندان ستمكارى بود بر گوسپندان(1)
پس وجود خشم و غضب در نهاد آدمى نه تنها عبث و بيهوده نيست بلكه نقطه آغاز كمال و پيشرفت اوست، به شرطى كه از اين نيرو در جاى خود استفاده گردد، مثلاً در برخورد با دشمن جفاپيشه و خونخوار و تجاوزگران به حقوق انسانها؛ ولى در برخورد با برادران ايمانى و ساير انسانهايى كه پا از حريم انسانيت بيرون نمىگذارند، انسان بايد گذشت و مدارا نموده و از خطاى آنها در حق خود گذشت نمايد؛ خداوند در قرآن كريم در توصيف ياران پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم چنين مىفرمايد: «كسانى كه با پيامبر هستند در مقابل كفار سرسخت و شديد هستند و در ميان خودشان
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ گلستان،باب هشتم در آداب صحبت،ص273،شماره50.
(124)
مهربان و با عطوفتند»(1).
مسلمانها بايد با همديگر رئوف و مهربان بوده و خشم خويش را در مقابل دشمن بىرحم به كار برند. گذشت و چشم پوشى و خشم و غضب خصلتهايى هستند كه هر كدامشان در زندگى انسان مورد نياز مىباشند، ولى مسأله مهم اين است كه چگونه از اين دو نيروى به ظاهر ناسازگار در برخورد با ديگران استفاده نماييم. زياده روى در به كار بردن هر كدام از اين خصلتها ضررهاى زيادى برفرد و اجتماع وارد مىسازد، پس هر كدام از اينها بايد در جايگاه خودش مورد استفاده قرار گيرد.
به دو سخن حكيمانه از پيشوايان دينى در اين رابطه توجه نماييد:
الف ـ حضرت على عليهالسلام : «پرخاشگرى نوعى از ديوانگى است؛ چرا كه صاحب آن پشيمان مىگردد و اگر پشيمان نشود ديوانگى او استوار است.»(2)
ب ـ امام صادق عليهالسلام : «آن كه خشم خويش را كنترل نمايد و نگه دارد خداوند عيبهايش را مىپوشاند.»(3)
بديهى است انسان در هنگامى كه عصبانى مىشود ممكن است كارهاى ناپسندى انجام داده و زشتىهايى از او سر بزند، ولى به واسطه فروبردن خشم و غضب اين بديها از وى ظاهر نمىشود.
كنترل خشم به واسطه گذشت و چشم پوشى از لغزشهاى ديگران نقطه مقابل اين صفت ناپسند مىباشد. روزى يكى از خدمتكاران حضرت امام كاظم عليهالسلام سينى غذايى بر دست داشت و به واسطه شتاب و
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره فتح(48): آيه29.
2 ـ نهج البلاغه،بخش حكمتها،حكمت255،ص403.
3 ـ بحار الانوار،ج70،ص264،حديث11.
(125)
عجله مقدارى از غذاها را بر سر و صورت امام كاظم عليهالسلام ريخت، حضرت از دست او ناراحت و عصبانى شدند، خدمتكار با زيركى رو به حضرت كرده و قسمتى از آيهاى را كه در مقام بيان خصوصيات افراد متّقى و خداترس است اين گونه تلاوت كرد: «آنهايى كه خشم و غضب خود را فرو مىبرند» حضرت به خدمتكار فرمودند: «من خشم خود را فروبردم». خدمتكار دنبال آيه را ذكر نمود كه خداوند مىفرمايد: «آنها از خطا و زشتى كار ديگران درگذرند». حضرت فرمودند: «از خطاى تو چشمپوشى كردم». خدمتكار آخر آيه را خواند كه خداوند مىفرمايد: «خداوند احسانكنندگان را دوست دارد.»(1) حضرت به جهت احسان و نيكى در حق اين فرد فرمودند: «تو را آزاد نمودم و فلان باغ را هم به تو بخشيدم»(2)؛همچنين نظير چنين حادثهاى درباره امام سجاد عليهالسلام و كنيز ايشان نقل شده است با اين تفاوت كه ظرف آب از دست كنيز افتاد و صورت آن حضرت را زخمى نمود.(3)
البته كنترل خشم نياز به تمرين زياد دارد و به اين سادگى انسان نمىتواند بر آن چيره شود. مولوى بزرگ شاعر ايران چنين مىگويد:
وقت خشم و وقت شهوت مرد كو طالب مردى دوانم كو به كو(4)
5 ـ خودنمايى و رياكارى
يكى از آفتهايى كه ارزش كار انسان را از بين برده و اثر كمالبخشى آن را خنثى مىكند خودنمايى و رياكارى است. «ريا» يعنى انجام عمل همراه
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره آل عمران(3): آيه134.
2 ـ ابن ابى الحديد،شرح نهج البلاغه،ج18،ص46.
3 ـ بحار الانوار،ج46،ص67و68،حديث36.
4 ـ مولوى،مثنوى معنوى،دفتر پنجم.
(126)
با قصد غير خالص؛ اين خصلت ناپسند در همه كارهاى انسان، چه فردى و چه اجتماعى، اثر منفى و نامطلوب گذاشته و آنها را بىخاصيت و بىروح مىگرداند. در مقابل اين صفت زشت «اخلاص» كه به معنى خلوص نيت و پاكى آن در انجام عمل است قرار دارد؛ به عنوان نمونه گاهى هدف انسان از انجام دادن عبادت چيزى جز رضايت خداوند متعال و اطاعت و شكرگزارى به درگاه او نيست كه در اين جا عمل، خالصانه و با نيت پاك انجام مىگردد. اما گاهى هدفش فريب مردم و نشان دادن اين اعمال به آنهاست كه به اين فرد رياكار و خودنما گويند. انسان خودنما سعى در آراسته كردن ظاهر خود نموده اما باطنش درهم ريخته و ناپاك است، ذرهاى از حقيقت در وجود او قرار ندارد ولى خود را به شكل و قيافه انسانهاى خيرخواه، ديندار و خدمتگزار مردم در مىآورد:
ظاهرت چون گور كافر پُر حُلَل(1) و اندرون قهر خدا عَزَّوجَلّ
از برون طعنه زنى بر بايزيد(2) وز درونت ننگ مىدارد يزيد
هرچه دارى در دل از مكر و رُموز(3) پيش ما يلدا بود مانند روز(4)
در حقيقت ظاهر افراد رياكار مانند قبور انسانهاى ناشايست و كافر
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ حُلَل: جمع حُلَّه؛ جامههاى بلند و نو.
2 ـ نام فردى صوفى مسلك است.
3 ـ رُموز: جمع رَمْز؛ راز نهفته.
4 ـ شيخ بهايى،كشكول.
(127)
است كه بر روى آنها جامههاى زيبايى پهن كردهاند ولى افرادى كه در آن قبرها قرار دارند دچار آتش و عذاب الهى هستند.
به چند سخن حكيمانه از پيشوايان دين در اين باره توجه نماييد:
الف ـ امام على عليهالسلام : «مراقبت جهت پاك بودن عمل و خالصانه بودن آن از انجام خود عمل دشوارتر است.»(1)
ب ـ امام صادق عليهالسلام : «هر گونه ريا و خودنمايى شرك به خداوند است.»(2)
ج ـ امام صادق عليهالسلام به نقل از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم : «عمل بنده به واسطه فرشتهاى بالا برده مىشود، در حالى كه فرشته بالا برنده به خاطر انجام اين عمل از طرف آن شخص خوشحال و مسرور است، اما وقتى آن عمل به جايگاه اعمال نيك انسان برده مىشود خداوند مىفرمايد: اين عمل را در آتش دوزخ اندازيد؛ زيرا كه اين بنده براى غير من آن كار را انجام داد.»(3)
در حقيقت انسان رياكار دچار شرك و چندگانهپرستى است، و با ارائه كارش براى فريب ديگران گويا اعتقاد پيدا كرده است كه پاداش دهندهاى غير از خداوند وجود دارد، و به همين جهت در سخنانى كه از پيشوايان معصوم عليهمالسلام به ما رسيده به اين نكته اشاره شده است كه در قيامت خداوند چنين آدمى را براى گرفتن مزد و اجر كارش به سراغ همان كسانى مىفرستد كه عمل را به خاطر آنها انجام داده است.
پس اى عزيزان و اى مشتاقان حركت به سوى خدا ! ريا خارى است
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ غرر الحكم،ص155،شماره2903.
2 ـ بحار الانوار،ج69،ص281،حديث3.
3 ـ وسائل الشيعه،ج1،ص71،حديث3.
(128)
در اين راه و مانعى است بس عظيم. براى پيدا نمودن اخلاص در كارها تلاش و مبارزه با خواهشهاى شيطانى نياز است، نيت خالص به سخن و سخنورى نيست، چه بسيار گويندگانى كه از اخلاص دم مىزنند و ذرهاى از اين حقيقت زيبا در وجود آنها يافت نمىشود، چنان ظاهر خود را آراستهاند كه انسان گمان نمىكند اينان به اين بيمارى خطرناك دچار باشند.
خلوص نيت و انجام كار براى رضايت خداوند چشمههاى جوشان حكمت و دانش را از قلب انسان بر زبان جارى مىنمايد، ولى تظاهر و خودنمايى باعث نابودى و فساد اعمال انسان گشته و فرد رياكار را در نظر مردم حقير و خوار مىگرداند.
6 ـ از بين بردن آبروى ديگران
از نظر اسلام آبروى انسانها اهميت ويژهاى دارد و همانطور كه بى جهت نمىتوان خون كسى را ريخت يا مالش را از او گرفت، همانطور نيز نمىتوان شخصيت او را خدشهدار نمود، در سخنى از امام صادق عليهالسلام آمده است: «كسى كه بر عليه فرد مؤمنى سخنى را مطرح نمايد و بخواهد شخصيت او را زير سؤال برده و او را خوار نموده و از چشم مردم بيندازد، خداوند چنين شخصى را از ولايت و قرب خويش خارج كرده و به سوى ولايت و سرپرستى شيطان رهسپار مىسازد، ولى شيطان هم رهبرى چنين فردى را قبول نمىكند.»(1)
مگر انسان حق دارد هرچه را كه از ديگران مىداند در محافل عمومى
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ همان،ج12،ص294،حديث2.
(129)
و نزد ديگران مطرح كند! اگر واقعا در فردى صفت زشت و ناروايى وجود دارد با تذكرات دوستانه و به صورت پند و نصيحت مىتوان او را از اين خصلت ناپسند بازداشت و ديگر نيازى به افشاگرى و مطرح كردن عيوب او در ميان مردم نمىباشد، بلكه در برخى موارد اصلاً نياز نيست به فرد خطاكار چيزى گفته شود، چرا كه انسان با كردار و رفتار صحيح خود مىتواند او را نسبت به عمل زشتش آگاه نمايد.
در گفتن عيب دگران بسته زبان باش از خوبى خود عيب نماى دگران باش(1)
در اين جا مناسب است به پارهاى از گناهان بزرگ كه با انجام آنها شخصيت ديگران پايمال شده و آبرويشان در معرض خطر قرار مىگيرد اشاره نماييم:
الف ـ غيبت و تهمت: اگر عيبى يا صفتى در كسى وجود داشته باشد و او از اين كه ديگران متوجه آن شوند ناراحت مىگردد و با اين حال ما آن را براى ديگران مطرح كنيم دچار غيبت شدهايم، و اگر عيبى يا صفتى در كسى وجود نداشته و ما آن را به او نسبت دهيم به گناه تهمت دچار شدهايم. اين دو گناه شخصيت افراد اجتماع را از بين برده همچنين باعث از بين رفتن قبح و ناپسندى كارهاى زشت در نظر ديگران مىگردد. گاهى ديده مىشود فرد در حال غيبت كردن از ديگرى است، وقتى به او گفته مىشود: چنين كارى غيبت محسوب مىشود، مىگويد: اين كه غيبت نيست بلكه صفتى است كه در او وجود دارد، غافل از اين كه مورد غيبت
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ واعظ قزوينى،ديوان اشعار،بيت412.
(130)
همين است، چون اگر اين صفت اصلاً در او وجود نداشته باشد اين تهمت است؛ يا مثلاً مىگويد: من پيش خودش هم اين حرفها را مىزنم، با اين كه اگر پيش روى آن شخص هم اين سخنان گفته شود از گناهشان كاسته نمىشود؛ چرا كه اين سخنان اگر باعث رنجش و اذيت آن فرد گردد گناه سنگينترى را به بار مىآورد.خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «برخى از شما از برخى ديگر غيبت نكنند، آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت مرده برادر خودش را بخورد، قطعا از آن بيزاريد»(1) و در حديثى از امام صادق عليهالسلام آمده است:
«وقتى انسان مؤمن به برادر دينىاش اتهامى وارد سازد ايمان در قلبش ذوب گشته و از بين مىرود همانند ذوب گشتن نمك در آب.»(2)
ب ـ سخنچينى: يكى از گناهان بزرگى كه باعث جدايى دوستان از يكديگر گرديده و مثل دروغ سرمايه اطمينان را از ميان جامعه بر مىدارد سخنچينى است. افرادى كه به اين بيمارى روحى مبتلا هستند به جاى اين كه آتش كينه و دشمنى را از ميان دو انسان مسلمان بردارند، با سخنان نابجاى خود شعلههاى آتش را فروزانتر مىكنند. يكى از جاهايى كه راستگويى مورد غضب خداست همين جاست كه فردى با سخنان راست خود دوستى دو انسان مسلمان را تبديل به دشمنى نمايد، و بر عكس يكى از جاهايى كه دروغ پسنديده است جايى است كه انسان نگذارد شعلههاى كينه و خصومت بين انسانها افروخته گردد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره حجرات(49): آيه12.
2 ـ وسائل الشيعه،ج12،ص302،حديث1.
(131)
گاهى فرد سخنچين بدبخت جان خود را در نزاعى كه خود باعث پيدايش آن شده از دست مىدهد.
سعدى رحمهالله در اين باره مىگويد: «سخن ميان دو دشمن چنان گوى كه گر دوست گردند شرمزده نشوى.
ميان دو كس جنگ چون آتش است سخنچين بدبخت هيزمكش است
كنند اين و آن خوش دگر باره دل وى اندر ميان كوربخت و خجل
ميان دو تن آتش افروختن نه عقل است و خود در ميان سوختن»(1)
ج ـ تجسس عيوب و افشاء راز: برخى افراد بيمار دل در صدد به دست آوردن عيوب و اسرار ديگران هستند تا روزى از آنها بر ضد آن شخص و به نفع خويش استفاده نمايند، در سخنى از امام صادق عليهالسلام آمده است: «كمترين كارى كه به واسطه آن انسان از ايمان خارج مىگردد آن است كه با كسى طرح دوستى بريزد و در مدت دوستى لغزشهاى او را به خاطر بسپارد تا زمانى به وسيله آنها او را سرزنش و توبيخ نمايد.»(2)
در سخن ديگرى از ايشان به نقل از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم آمده است: «اى گروهى كه به زبان اسلام آورده ولى دلتان ايمان خالص ندارد! مسلمانان را توبيخ نكنيد و به دنبال به دست آوردن عيوب آنان نباشيد، چرا كه هر
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ گلستان،باب هشتم در آداب صحبت،ص260و261،شماره12.
2 ـ وسائل الشيعه،ج12،ص276،حديث4.
(132)
فردى به دنبال عيوب مردم باشد خداوند به دنبال عيوب او خواهد رفت، و خدا چنين كسى را گرچه در داخل خانهاش باشد بىآبرو خواهد كرد.»(1)
د ـ دشنام و فحش: به كاربردن دشنام و سخنان زشت در برخورد با ديگران موجب كدورت و دشمنى و سرد شدن روابط اجتماعى انسانها مىگردد، در سخنى از امام باقر عليهالسلام آمده است: «همانا خداوند فحش دهندهاى كه زبانش هرز باشد را دشمن مىدارد.»(2)
شريعت مقدس اسلام جهت حفظ شخصيت انسانها تأكيد ويژهاى نسبت به دورى از گناهان گفته شده و گناهان ديگرى كه باعث از بين رفتن آبرو و شخصيت افراد مىشود نموده است كه برخى از آنها بدين قرار است: اهانت به افراد، مسخره كردن آنها، نسبت القاب زشت و ناپسند دادن، نسبتهاى ناروا به افراد پاك دادن و سوء ظن.
نقطه مقابل خدشه دار كردن آبروى ديگران از طريق افشاگرى و غيبت و تهمت و سخن چينى و دشنام و مانند آن اين است كه در صدد پوشاندن عيوب ديگران باشيم و اگر كسى دچار كار اشتباهى گرديد تا جايى كه ممكن است با پند و اندرز او را به كار بدش آگاه نماييم و از مطرح كردن خطايش پيش ديگران خوددارى نماييم.
صفات زشت و ناپسند و نيز نقطه مقابل آنها يعنى صفات نيكو در اين چند مورد منحصر نمىگردد، و ما به جهت رعايت اختصار از شمارش يكايك آنها اجتناب مىكنيم.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ ميرزا حسين نورى،مستدرك الوسائل،ج9،ص109،حديث4.
2 ـ وسائل الشيعه،ج16،ص32،حديث2.
(133)
از آنجا كه شما نوجوانان عزيز بيشتر در خانه و همراه پدر و مادر و يا در مدرسه و كلاس و همراه مربى و معلم و يا در مكانهاى ديگر و همراه دوستان خود اوقات خود را سپرى مىكنيد، به نظر مناسب رسيد كه در سه فصل آينده در خصوص برخورد با والدين، معلم و دوست و نيز حقوقى كه آنها بر انسان دارند مطالبى به طور مشروح بيان گردد تا مبادا در اثر بىتوجهى و ناآگاهى از چگونگى برخورد با اين افراد دچار گناه و لغزش گشته و حقوق آنها پايمال گردد.
(134)