موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
فصل اول:
نقش اخلاق در زندگى
در مبحث سخنى با خوانندگان گفته شد كه يكى از مراحل وجودى انسان مرحله احساسات و عواطف و اميال و غرائز اوست؛ اين مرحله مربوط به روح و جان بوده و كانون آن قلب انسان مىباشد. در روح آدمى عشق و محبت و نوعدوستى و همچنين در نقطه مقابل آن كينه و غضب و خودخواهى وجود دارد كه هر كدام از اينها به تنهايى براى انسان مضر و خطرناك است و به همين جهت او نيازمند اهرمى است تا بدان وسيله صفات روحى خويش را تعادل بخشيده و در زندگى راه وسط را بپيمايد. اينجاست كه پاى «علم اخلاق و تهذيب نفس» به وسط كشيده مىشود؛ از قرآن مجيد استفاده مىشود كه يكى از اهداف بزرگ انبياء بعد از تلاوت آيات الهى بر مردم، تزكيه و پاك كردن روح آنها و رشد و نموّ دادن ملكات وفضيلتهاى انسانى در وجود آنها بوده است(1)؛ آنها گلهاى فضيلت را بر شاخسار وجود انسانها آشكار ساخته و انواع صفات زشت را كه همانند غبارى بر دامن آنها نشسته بود برطرف مىكردند. از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم نقل
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره بقره(2): آيه129.
(113)
شده كه فرمودند: «من به پيامبرى مبعوث شدم تا فضائل اخلاقى را تكامل شده كه فرمودند: «من به پيامبرى مبعوث شدم تا فضائل اخلاقى را تكامل بخشيده و به نقطه اوج خود برسانم.»(1)
بديهى است كه اين هدف بزرگ و آرمان بلند حاصل نمىگردد مگر اين كه در انسان آمادگى و استعداد حركت به سوى كمال و پاكسازى دل مهيا گردد، زيرا شخص لجوج و خودخواه كه آسايش خود را در اطاعت از خواهشهاى نفسانى مىداند توفيق پيمودن راه معنويت را پيدا نخواهد كرد. پس چه خوب است تا فرصت از دست نرفته به فكر اصلاح خويش برآييم و تمام اعضاء و جوارح خويش را از سلطه نفس اماره بيرون كشيده و تحت سلطه عقل در آوريم، گوش و چشم و زبان و شكم و شهوت و بالاتر از همه فكر و ذهن خود را از آلوده شدن به گناهان دور نموده و با ممارست و تمرين آنها را به تبعيت و همراهى عقل در انجام امور نيك سوق دهيم، چرا كه انسان در ابتداى زندگى همانند فلز گداخته و مذابى است كه در هر ظرفى ريخته شود به شكل همان قالب و ظرف در مىآيد، به اين معنى كه صفات آدمى در كودكى قابل تغيير است؛ ولى هرچه از عمر او مىگذرد اخلاق و صفات در وجودش رسوخ پيدا كرده و محكم مىشود، همانگونه كه آن فلز گداخته پس از مدتى كه در قالب ماند و سرد شد سفت و سخت گشته و ديگر نمىتوان شكل و حالت آن را به راحتى تغيير داد. حال اگر خُلق و خويى كه انسان با آن هماهنگ گشته است از ملكات و فضائل انسانى باشد، احتمال انحراف او از مسير مستقيم بسيار بعيد است؛ ولى اگر خصلتهاى حيوانى وناپسند در او استحكام
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ بحارالانوار،ج16،ص210 ـ السنن الكبرى،ج10،ص192.
(114)
پيدا كرد، مشكل مىتوان او را به راه درست هدايت نمود، و به قول سعدى شيرازى رحمهالله :
هر كه در خُرديش ادب نكنند در بزرگى فلاح(1) ازو برخاست
چوبِ تر را چنان كه خواهى پيچ نشود خشك، جز به آتشْ راست(2)
مثالى كه در كلام سعدى آمده اين است كه يك تكه چوبى كه تازه از درخت جدا شده بهراحتى خم مىشود و براى هر كارى مناسب است، اما پس از مدتى كه آن چوب خشك گرديد فقط به كمك آتش و حرارت دادن به آن چوب مىتوان آن را تغيير شكل داد. پس ما بايد از هم اكنون كه خُلق و خوهاى ناپسند در وجودمان ريشه ندوانيده، بكوشيم تا روح و روان خويش را اصلاح نماييم.
جايگاه امور اخلاقى و تربيتى
انسان در هر شرايط و هر زمان نيازمند امور اخلاقى و تربيتى است؛ حتى در جامعه امروزى كه صنعت و دانش مادى رشد و ترقى زيادى نموده است، مسائل اخلاقى جايگاه خويش را از دست نداده، بلكه نياز بيشترى به بيان آنها وجود دارد؛ چرا كه دانش و صنعت هرچه هم قوى باشد، اگر وجدان و تعهد و انسانيت در كنارش نباشد ثمرهاى جز بمب شيميايى و اتمى و نوترونى براى نابودى انسانهاى بيگناه به همراه نخواهد داشت. چو دزدى با چراغ آيد گُزيدهتر بَرَد كالا(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ رستگارى و خوشبختى.
2 ـ سعدى،گلستان،باب هفتم در تأثير تربيت،ص230،حكايت3.
3 ـ سنايى غزنوى،ديوان اشعار،قصايد.
(115)
هر يك از ما بايد بياموزد كه طرز برخوردش با خانواده، دوستان و افراد جامعه خويش چگونه باشد؛ اخلاق نيكو در تمام مراحل زندگى به آدمى زيبايى و كرامت مىبخشد. خداوند حكيم در قرآن كريم در مقام مدح و ستايش پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايد: «وَإنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم»(1) يعنى: و به درستى اى پيامبر كه تو داراى اخلاق فوقالعادهاى هستى.
و به راستى آنچه باعث پيشرفت دين اسلام گرديد رفتار پسنديده اين پيامبر بزرگ و پيروان راستينش بود؛ او اهل گذشت و جوانمردى بود، پرخاشگر و طلبكار از امت خويش نبود، با ديگران شوخى مىكرد و ديگران نيز جرأت اظهارنظر و حتى شوخى با وى را داشتند.
نقل مىكنند فردى بياباننشين گهگاهى خدمت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مىرسيد و هديهاى به حضرت عطا مىنمود، وقتى پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم آن هديه را مىگرفت بلافاصله آن مرد به حضرت مىگفت: خوب پول هديه ما را بدهيد، و ايشان از سخن اين اعرابى خندان مىشد؛ پس از رفتن آن فرد هرگاه حضرت دچار اندوه و ناراحتى مىگرديدند مىفرمودند: اى كاش آن باديهنشين دوباره سراغ ما مىآمد.
به چند سخن از سخنان حكيمانه پيشوايان دين در اين باره توجه نماييد:
1 ـ پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم : «آن گونه كه سركه عسل را خراب مىكند، اخلاق بد در عمل اثر گذاشته و آن را فاسد مىكند.»(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره قلم(68): آيه4.
2 ـ وسائل الشيعه،ج12،ص152،حديث18.
(116)
2 ـ امام حسن مجتبى عليهالسلام : «به درستى كه بهترين خوبىها اخلاق نيكو است.»(1)
3 ـ امام صادق عليهالسلام : «خلق نيكو خطاهاى انسان را ذوب مىنمايد آن گونه كه حرارت خورشيد يخ را ذوب مىنمايد.»(2)
پرسش: آيا منظور از اين كه گفته مىشود يك مسلمان بايد داراى اخلاق نيك باشد اين است كه او بايد هميشه خندان باشد؟
پاسخ: داشتن اخلاق نيكو به اين معناست كه انسان در برخورد با ديگران زيباترين و مناسبترين روش را به كار گيرد؛ رعايت ادب، گذشت و مهربانى، گفتار خوش، دورى از هر گونه تكبر و غرور، خيرخواهى ديگران، احترام به بزرگان و پدر و مادر و استاد همه در معناى اخلاق نيكو نهفته است. البته ناگفته نماند كه شاد بودن و ديگران را شاد نمودن و زدودن غم از سينه ديگران يكى از صفات انسانهاى مؤمن است. انسان مؤمن شاديش را در صورت و سيمايش ظاهر مىكند و غمهاى خود را در سينه نگه مىدارد تا ديگران دچار غم و اندوه نگردند، اما هيچ گاه به خاطر شاد كردن ديگران و خنداندن آنها كسى را تحقير و سبك نمىكند و با رنجاندن دلى باعث خوشحالى فرد ديگرى نمىگردد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ همان،ص153،حديث26.
2 ـ همان،ص149،حديث6.
(117)