موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
▲طـــلاق
▲شرایط طلاق (مسئله 2135 تا 2144)
مسأله 2135ـ مردى که همسر خود را طلاق مى دهد باید عاقل و بنابر احتیاط واجب بالغ باشد و به اختیار خود طلاق دهد بنابراین طلاق از روى اجبار باطل است و نیز باید قصد جدّى داشته باشد، بنابراین اگر صیغه طلاق را به شوخى بگوید صحیح نیست.
مسأله 2136ـ بنابر احتیاط واجب باید صیغه طلاق به عربى صحیح خوانده شود و واجب است دو مرد عادل آن را بشنوند، اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است مى گوید: «زَوْجَتِی فاطِمَةُ طالِقٌ» (یعنى همسرم فاطمه از همسرى رهاست) و اگر دیگرى را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ» یعنى همسر موکّل من رهاست.
مسأله 2137ـ زن باید هنگام طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد و نیز شوهرش در آن پاکى با او نزدیکى نکرده باشد و اگر درحال حیض و نفاس که پیش از این پاک بوده با او نزدیکى نموده باشد بنابراحتیاط، طلاق کافى نیست، بلکه باید دوباره عادت شود و پاک گردد (شرح این دو شرط در مسائل آینده خواهد آمد).
مسأله 2138ـ طلاق دادن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است:
1ـ شوهر بعد از ازدواج مطلقاً با او نزدیکى نکرده باشد. 2ـ باردار باشد. 3ـ زن غایب باشد و مرد نتواند یا برایش مشکل باشد که پاک بودن زن را بفهمد.
مسأله 2139ـ هرگاه زن را از خون حیض پاک مى دانسته و طلاقش داده، بعد معلوم شود که هنگام طلاق در حال حیض بوده طلاق او باطل است و بعکس اگر او را در حال حیض بداند و طلاق دهد، بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است.
مسأله 2140ـ هرگاه کسى مى داند همسرش در حال حیض یا نفاس بوده اگر غایب شود، مثلاً مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد و نتواند از حالش باخبر شود باید تا مدّتى که معمولاً از حیض یا نفاس پاک مى شود صبر کند.
مسأله 2141ـ هرگاه با همسرش نزدیکى کرده و بخواهد طلاقش دهد باید صبر کند حیض ببیند و پاک شود، ولى اگر باردار باشد مى تواند بعد از نزدیکى کردن بلافاصله او را طلاق دهد، همچنین اگر یائسه باشد یعنى بیشتر از پنجاه سال داشته باشد.
مسأله 2142ـ هرگاه با همسرش که از حیض و نفاس پاک بوده نزدیکى کند سپس مسافرت نماید و راهى براى تحقیق از حال زن نباشد چنانچه بخواهد او را طلاق دهد احتیاط واجب آن است که حدّاقل یک ماه صبر کند و بعد طلاق دهد.
مسأله 2143ـ زنى که به واسطه بیمارى یا غیر آن عادت ماهانه نمى بیند هرگاه مرد بخواهد او را طلاق دهد باید از زمانى که با او نزدیکى کرده تا سه ماه از نزدیکى خوددارى کند و بعد او را طلاق دهد.
مسأله 2144ـ ازدواج موقّت طلاق ندارد، هر زمان مدّتش تمام شود یا مرد مدّت را به او ببخشد از قید همسرى او رها مى شود و پاک بودن از عادت ماهانه و همچنین شاهد گرفتن لازم نیست.
▲عـدّه طـلاق (مسئله 2145 تا 2150)
مسأله 2145ـ زنى که از شوهرش طلاق گرفته باید عدّه نگه دارد، مگر این که شوهر با او اصلاً نزدیکى نکرده باشد، یا قبل از نُه سال طلاقش دهد، یا زن یائسه باشد یعنى پنجاه سال از عمر او گذشته باشد، در این سه صورت بعد از طلاق مى تواند بلافاصله شوهر کند.
مسأله 2146ـ مقدار عدّه در مورد زنانى که عادت مى شوند احتیاط آن است که بقدرى صبر کند که دوبار حیض ببیند و پاک شود هنگامى که حیض سوم را دید عدّه او تمام است.
مسأله 2147ـ زنى که عادت ماهانه نمى بیند اگر در سنّ زنانى باشد که عادت مى بینند چنانچه شوهرش بعد از نزدیکى کردن او را طلاق دهد باید بعد از طلاق سه ماه عدّه نگه دارد و منظور از سه ماه آن است که اگر اوّل ماه است سه ماه تمام هلالى و اگر روز دیگرى از ماه است مانند پنجم یا دهم هنگامى که پنجم یا دهم ماه چهارم شود عدّه او تمام است، مثلاً اگر پنجم ماه رجب او را طلاق گفته، پنجم ماه شوّال عدّه او تمام است.
مسأله 2148ـ پایان عدّه زن باردار، متولّد شدن فرزند یا ساقط شدن آن است، حتّى اگر یک ساعت بعد از طلاق بچّه به دنیا آید، عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر کند.
مسأله 2149ـ عدّه ازدواج موقّت بعد از تمام شدن مدّت، در صورتى که عادت ماهانه مى بیند، به مقدار دوحیض کامل است و اگر عادت نمى بیند چهلوپنج روز تمام است.
مسأله 2150ـ ابتداى شروع عدّه طلاق از آن موقعى است که صیغه طلاق خوانده مى شود، خواه زن بداند یا نداند، حتّى اگر بعد از تمام شدن مدّت عدّه بفهمد او را طلاق داده اند لازم نیست دوباره عدّه نگه دارد.
▲عدّه وفات (مسئله 2151 تا 2155)
مسأله 2151ـ زنى که همسرش از دنیا رفته باید چهارماه و ده روز عدّه نگه دارد، خواه ازدواج دائم باشد یا موقّت، شوهرش با او نزدیکى کرده باشد یا نه، حتّى زن یائسه نیز باید عدّه وفات نگه دارد و اگر باردار است باید تا هنگام وضع حمل عدّه نگه دارد، ولى اگر پیش از گذشتن چهارماه و ده روز فرزندش به دنیا آید باید تا چهارماه و ده روز از مرگ شوهر عدّه را ادامه دهد.
مسأله 2152ـ زن در مدّت عدّه وفات باید از پوشیدن لباسهاى زینتى و کشیدن سرمه در چشم و کارهاى دیگرى که زینت حساب مى شود خوددارى کند.
مسأله 2153ـ هرگاه زن یقین کند همسرش از دنیا رفته و عدّه وفات نگه دارد و بعداً شوهر کند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعد مرده است، باید از شوهر دوم جدا شود و احتیاط واجب آن است که اگر باردار است به مقدارى که در عدّه طلاق گفته شد براى شوهر دوم عدّه طلاق نگه دارد و بعد از آن براى شوهر اوّل چهار ماه و ده روز عدّه وفات نگه دارد و اگر باردار نیست براى شوهر اوّل عدّه وفات نگه دارد و بعد براى شوهر دوم عدّه طلاق.
مسأله 2154ـ ابتداى عدّه وفات در صورتى که شوهر غایب باشد و فوت کند از موقعى است که زن از مرگ شوهر باخبر مى شود.
مسأله 2155ـ هرگاه زن بگوید عدّه من تمام شده از او قبول مى شود، به شرط آن که مورد اتّهام نباشد، بلکه احتیاط واجب آن است که مورد وثوق باشد.
▲طلاق بائن و رجعى (مسئله 2156)
مسأله 2156ـ طلاق بر دو قسم است: «طلاق بائن» و «طلاق رجعى» طلاق بائن آن است که مرد در آن حقّ رجوع به زن خود را ندارد، (منظور از رجوع آن است که مرد بدون عقد با زن آشتى کند و او را مجدّداً به همسرى بپذیرد) طلاق بائن بر پنج قسم است: 1ـ طلاق زنى که نُه سالش تمام نشده. 2ـ طلاق زن یائسه، یعنى زنى که بیشتر از 50 سال دارد. 3ـ طلاق زنى که شوهرش بعد از عقد، با او نزدیکى نکرده باشد. 4ـ طلاق سوم زنى که او را سه بار طلاق داده اند. 5ـ طلاق خلع و مبارات که شرح آن بعداً خواهد آمد: و غیر اینها را طلاق رجعى گویند که تا وقتى زن در عدّه است مرد مى تواند به او رجوع کند.
▲احکام رجوع (مسئله 2157 تا 2161)
مسأله 2157ـ هرگاه مرد همسرش را طلاق رجعى دهد نمى تواند او را از خانه اى که موقع طلاق در آن بوده بیرون کند (مگر در بعضى از موارد خاص)، همچنین بر خود زن نیز حرام است که براى کارهاى غیر لازم از آن خانه بیرون رود.
مسأله 2158ـ در طلاق رجعى مرد مى تواند به زن خود رجوع کند، بدون آن که صیغه عقد تازه اى بخواند و رجوع کردن بر دو قسم است: 1ـ سخنى بگوید که معنایش این باشد که آن زن را دوباره به همسرى خود پذیرفته است. 2ـ کارى انجام دهد که همین معنى را برساند.
مسأله 2159ـ لازم نیست مرد هنگام رجوع کردن شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، حتّى اگر بدون این که کسى بفهمد بگوید: به همسرم رجوع کردم صحیح است.
مسأله 2160ـ هرگاه مرد از همسرش مالى بگیرد و با او مصالحه کند که بعد از طلاق به او رجوع نکند، یا حقّ رجوع نداشته باشد، حقّ رجوع از بین نمى رود.
مسأله 2161ـ هرگاه همسرش را دوبار طلاق دهد بعد عقدش کند و یا به او رجوع کند (و بنابر احتیاط واجب در هر بار نزدیکى نماید و بعد از دیدن حیض و پاک شدن او را طلاق دهد) در مرتبه سوم که او را طلاق داد آن زن بر او حرام مى شود و تنها در صورتى بر او حلال خواهد شد که بعد از گذشتن عدّه به عقد دائم شوهر دیگرى درآید و با او نزدیکى کند، سپس او را طلاق دهد، بعد از عدّه شوهر اوّل مى تواند با او ازدواج کند.
▲طلاق خُلْع (مسئله 2162 تا 2163)
مسأله 2162ـ زنى که مایل نیست با شوهرش زندگى کند، و بیم آن مى رود که ادامه همسرى آنها باعث گناه شود مى تواند مهر خود یا مال دیگرى را به او ببخشد که طلاقش دهد، این را طلاق خلع گویند.
مسأله 2163ـ احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق خلع به صورت زیر باشد: اگر خود شوهر مى خواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً «فاطمه» است مى گوید: «زَوْجَتِی فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ» یعنى زنم فاطمه را در برابر چیزى که بخشیده است طلاق دادم، او رهاست و اگر وکیل او بخواهد صیغه را بخواند احتیاط واجب آن است که یک نفر از طرف زن وکیل شود و دیگرى از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر «محمد» و اسم زن «فاطمه» است، وکیل زن مى گوید: «عَنْ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلِکَ مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ» پس از آن وکیل مرد بدون فاصله مى گوید: «زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ» (و اگر زن چیز دیگرى غیر از مهر را به شوهر ببخشد باید نام همان را در موقع خواندن صیغه ببرد).
▲طلاق مبارات (مسئله 2164 تا 2168)
مسأله 2164ـ هرگاه زن و شوهر یکدیگر را نخواهند و زن مهر خود یا مال دیگرى را به مرد ببخشد که او را طلاق دهد آن را طلاق مبارات گویند.
مسأله 2165ـ احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق مبارات را به طریق زیر بخوانند، اگر خود شوهر صیغه را مى خواند و مثلاً اسم زن «فاطمه» است مى گوید: «بَارَأْتُ زَوْجَتى فاطَمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِىَ طالِقٌ» یعنى مبارات کردم(1) زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چیزى غیر مهر را مى دهد باید آن را نام ببرد) و در صورتى که وکیل مرد بخواهد صیغه را بخواند مى گوید: «بَارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِىَ طالِقٌ» البته قبلاً باید زن مهر خود بلکه چیزى کمتر از آن را به شوهر در برابر طلاق مبارات بخشیده باشد.
مسأله 2166ـ احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق خلع و مبارات به عربى صحیح خوانده شود، ولى اگر زن براى بخشیدن مال خود به شوهر به فارسى بگوید: فلان مال را به تو بخشیدم تا مرا طلاق دهى مانعى ندارد.
مسأله 2167ـ زن مى تواند در بین عدّه طلاق خلع یا مبارات از بخشش خود برگردد و اگر بر گردد شوهر مى تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را همسر خود قرار دهد.
مسأله 2168ـ مالى را که شوهر براى طلاق مبارات مى گیرد باید بیشتر از مهر نباشد بلکه احتیاط واجب آن است که کمتر باشد، ولى در طلاق خلع هر مقدار باشد اشکال ندارد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. یعنى از هم جدا شدیم.
▲احکام متفرّقه طلاق (مسئله 2169 تا 2174)
مسأله 2169ـ هرگاه با زن نامحرمى به گمان این که همسر اوست نزدیکى کند، زن باید عدّه نگه دارد (به مقدار عدّه طلاق) خواه زن بداند که او شوهرش نیست یا نه و اگر مرد مى داند که آن زن همسرش نیست ولى زن او را شوهر خود مى داند در این صورت نیز بنابر احتیاط واجب باید عدّه نگه دارد.
مسأله 2170ـ اگر مردى زنى را فریب دهد که از شوهرش طلاق بگیرد و همسر او شود طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولى هر دو معصیت بزرگى انجام داده اند (البتّه این در صورتى است که قبلاً زنا با آن زن نکرده باشد و الاّ بر او حرام ابدى است).
مسأله 2171ـ اگر زن در موقع عقد شرط کند که هرگاه شوهر مثلاً مسافرت نماید، یا معتاد به مواد مخدر گردد، یا خرجى او را ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولى هرگاه شرط کند که او از طرف شوهرش وکیل باشد که هرگاه این کارها را انجام دهد خود را مطلّقه کند این وکالت صحیح است و در چنین صورتى حق دارد خود را طلاق دهد.
مسأله 2172ـ زنى که شوهرش مفقودالاثر شده و نمى داند زنده است یا نه، اگر بخواهد طلاق بگیرد و شوهر کند باید نزد مجتهد عادل برود و مطابق دستور مخصوصى که در شرع وارد شده عمل نماید.
مسأله 2173ـ پدر و جدّ پدرى دیوانه مى توانند زن او را در صورت مصلحت طلاق دهند، امّا ولىّ صغیر اگر همسر دائمى براى او عقد کرده است بنابر احتیاط واجب نمى تواند او را طلاق دهد، امّا اگر همسر موقّت براى او عقد کرده مى تواند باقیمانده مدّت را در صورت مصلحت ببخشد.
مسأله 2174ـ هرگاه کسى دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنها طلاق دهد، دیگرى که آنان را عادل نمى داند بنابر احتیاط واجب نباید آن زن را براى خود یا دیگرى عقد کند، ولى اگر شک در عدالت آنها داشته مانعى ندارد.