موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
▲کــفــالـت (مسئله 1985 تا 1986)
مسأله 1985ـ هرگاه کسى بر دیگرى حقّى داشته باشد (مثلاً طلبى یا قصاصى یا دیه اى یا حقّ دیگرى) یا ادّعاى حقّى کند که دعوى او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که صاحب حق یا مدّعى، شخص متّهم را رها کند و هر وقت او را خواست به دست او بسپارد این قرار داد را «کفالت» و به کسى که ضامن این کار مى شود «کفیل» گویند.
مسأله 1986ـ کفالت را مى توان با صیغه لفظى ادا کرد، مثلاً کفیل به طلبکار بگوید من ضامنم هر وقت بدهکار را بخواهى به دست تو دهم و طلبکار هم قبول نماید، یا کارى انجام دهند که معنى این صیغه لفظى را برساند خواه از طریق امضاء سندى باشد یا غیر آن، کفالت صحیح است.
▲شرایط کفالت و کفیل (مسئله 1987 تا 1991)
مسأله 1987ـ در کفالت رضایت کسى که حق بر عهده اوست لازم نیست، بنابراین رضایت بدهکار شرط نمى باشد.
مسأله 1988ـ کفیل باید بالغ و عاقل باشد و او را در کفالت مجبور نکرده باشند و بتواند کسى را که کفیل او شده بموقع حاضر نماید.
مسأله 1989ـ چند چیز کفالت را به هم مى زند: 1ـ طلب طلبکار داده شود.
2ـ طلبکار از طلب خود بگذرد. 3ـ بدهکار بمیرد. 4ـ بدهکار یا شخصى را که متّهم است به دست طلبکار یا مدّعى بدهند. 5ـ طلبکار حقّ خود را از کفیل ساقط کند. 6ـ کفیل بمیرد. 7ـ صاحب حق طلب خود را به وسیله حواله یا طور دیگر به شخص دیگرى واگذار کند.
مسأله 1990ـ هرگاه کسى به زور بدهکارى را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار توانایى دسترسى به او را نداشته باشد واجب است او را به دست طلبکار برساند یا دین او را ادا نماید و اگر شخص یا اشخاصى قاتلى را از دست صاحبان خون بگیرند و فرارى دهند حاکم شرع مى تواند آن شخص یا اشخاص را زندانى کند تا قاتل را به وسیله کسان خود تحویل دهند و اگر تحویل قاتل ممکن نشود باید دیه شخص مقتول را بپردازند.
مسأله 1991ـ هرگاه کفالت به اجازه شخص مدیون باشد و کفیل ناچار شود طلب طلبکار را بدهد، حق دارد آن را از بدهکار بگیرد، ولى اگر به اجازه او نبوده حق ندارد.