موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام غَصْب
«غَصْب» آن است كه انسان از روى ظلم بر مال يا حقّ كسى مسلّط شود. غصب از گناهان بزرگ است و غاصب در قيامت به عذاب سخت گرفتار مىشود. از حضرت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم روايت شده است كه: «هر كس يك وجب زمين از ديگرى را غصب كند، در قيامت آن زمين را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او مىاندازند.»(1)
«مسأله 3147»اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاى ديگرى كه براى عموم ساخته شده استفاده كنند، حقّ آنان را غصب نموده و همچنين است بنابر احتياط، اگر در مسجد جايى را كه قبلاً ديگرى به آن پيشى گرفته است تصرّف كند.
«مسأله 3148» چيزى كه انسان پيش طلبكار گرو مىگذارد، بايد پيش او بماند تا اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پيش از آن كه طلب او را بدهد آن چيز را از او بگيرد، حقّ او را غصب كرده است.
«مسأله 3149» مالى كه نزد كسى گرو گذاشتهاند، اگر ديگرى آن را غصب كند، صاحب مال وطلبكار مىتوانند چيزى را كه غصب كرده از او مطالبه نمايند و چنانچه آن چيز را از او بگيرند، باز هم در گرو است و اگر آن چيز از بين برود و عوض آن را بگيرند، آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو مىباشد.
«مسأله 3150» اگر انسان چيزى را غصب كند، بايد آن را به صاحبش برگرداند و اگر آن چيز از بين برود، بايد عوض آن را به او بدهد.
«مسأله 3151» اگر از چيزى كه غصب كرده منفعتى به دست آيد، مثلاً از
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ وسائل الشيعة، چاپ آل البيت، باب 1 از «كتاب الغصب»،ح2،ج25،ص386.
(596)
گوسفندى كه غصب كرده برّهاى پيدا شود، متعلّق به صاحب مال است و نيز كسى كه مثلاً خانهاى را غصب كرده، اگرچه در آن ننشيند، بايد اجاره آن را بدهد.
«مسأله 3152» اگر كسى چيزى را غصب كند و آن چيز در دست او رشد و نموّ پيدا كند، همه آن متعلّق به صاحب مال است؛ مثلاً اگر نهالى را غصب كند و در زمين خود بكارد، درخت هرچه رشد و نموّ پيدا كند متعلّق به صاحب نهال است و غاصب اجرت زمين را طلبكار نيست؛ همچنين اگر پيوندى را غصب كند و به درخت خود پيوند بزند، بنابر اقوى نموّ و ميوه آن براى صاحب پيوند است.
«مسأله 3153» اگر از بچّه يا ديوانه چيزى را غصب كند، بايد آن را به ولىّ او بدهد و اگر از بين رفته باشد، بايد عوض آن را بدهد.
«مسأله 3154» هرگاه دو نفر با هم چيزى را غصب كنند، اگرچه هر يك به تنهايى مىتوانستهاند آن را غصب نمايند، هر كدام آنان به نسبت استيلايى كه پيدا كرده ضامن آن است.
«مسأله 3155» اگر چيزى را كه غصب كرده با چيز ديگرى مخلوط كند، مثلاً گندمى را كه غصب كرده با جو مخلوط نمايد، چنانچه جدا كردن آنها ممكن باشد، اگرچه زحمت داشته باشد، بايد جدا كند و به صاحب آن برگرداند.
«مسأله 3156» اگر ظرف طلا و نقره يا چيز ديگرى را كه صاحب آن ـ از روى تقليد يا اجتهاد ـ نگاه داشتن آن را جايز مىداند غصب كند و خراب نمايد، بايد آن را با مزد ساختنش به صاحب آن بدهد و در صورتى كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد، تفاوت قيمت را هم بايد بدهد و چنانچه براى اين كه مزد ندهد بگويد: «آن را مثل اوّل آن مىسازم»، مالك مجبور نيست قبول نمايد و نيز مالك نمىتواند او را مجبور كند كه آن را مثل اوّل بسازد.
«مسأله 3157» اگر چيزى را كه غصب كرده به نحوى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود ـ مثلاً با طلايى كه غصب كرده گوشواره بسازد ـ چنانچه صاحب مال بگويد: «مال را به همين صورت بده»، بايد به او بدهد و نمىتواند براى زحمتى كه كشيده مزد بگيرد،
(597)
بلكه بدون اجازه مالك حق ندارد آن را به صورت اوّل درآورد و اگر بدون اجازه او آن چيز را مثل اوّلش كند، بايد مزد ساختن آن را هم به صاحبش بدهد و در صورتى كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد، تفاوت قيمت را هم بايد بدهد.
«مسأله 3158» اگر چيزى را كه غصب كرده به گونهاى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود و صاحب مال بگويد: «بايد آن را به صورت اوّل درآورى»، واجب است آن را به صورت اوّل درآورد و چنانچه قيمت آن به واسطه تغيير دادن از اوّلش كمتر شود، بايد تفاوت آن را نيز به صاحبش بدهد؛ پس اگر با طلايى كه غصب كرده گوشواره بسازد و صاحب آن بگويد: «بايد به صورت اوّلش درآورى»، در صورتى كه بعد از ذوب كردن قيمت آن از كمتر طلايى شود كه با آن گوشواره نساخته بوده، بايد تفاوت آن را بدهد.
«مسأله 3159» اگر زمينى را غصب كند و در آن ساختمان بسازد، چنانچه مالك به فروش يا مبادله آن راضى نشود و عين زمين خود را مطالبه نمايد، غاصب بايد ساختمان را خراب كند و زمين را به حالت اوّل برگرداند و تحويل صاحبش بدهد.
«مسأله 3160» اگر در زمينى كه غصب كرده زراعت كند يا درخت بنشاند، زراعت و درخت و ميوه آن مال خود اوست و چنانچه صاحب زمين راضى نباشد كه زراعت و درخت در زمين بماند، كسى كه غصب كرده بايد فورا زراعت يا درخت خود را اگرچه ضرر نمايد از زمين بكند و نيز بايد اجاره زمين را در مدّتى كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد و خرابىهايى را كه در زمين پيدا شده درست كند، مثلاً جاى درختها را پر نمايد و اگر به واسطه اينها قيمت زمين از اوّلش كمتر شود، بايد تفاوت آن را هم بدهد و نمىتواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين را به او بفروشد يا اجاره دهد و نيز صاحب زمين نمىتواند او را مجبور كند كه درخت يا زراعت را به او بفروشد.
«مسأله 3161» اگر صاحب زمين راضى شود كه زراعت و درخت در زمين او بماند، كسى كه آن را غصب كرده، لازم نيست درخت و زراعت را بكند، ولى بايد اجاره آن زمين را از وقتى كه غصب كرده تا وقتى كه صاحب زمين راضى شده، بدهد.
«مسأله 3162» درخت ميوهاى كه شاخه آن از ديوار باغ بيرون آمده، اگر صاحبش
(598)
از خوردن ميوه آن منع نكند و انسان نيز نداند كه صاحب آن راضى نيست، مىتواند از ميوه آن بخورد، مشروط بر آن كه اتفاقا از آنجا عبور كند و به قصد خوردن ميوه به آنجا نرفته باشد، ولى نمىتواند چيزى از ميوه آن را با خود ببرد و نيز نبايد كارى كند كه به درخت آسيب برسد.
«مسأله 3163» اگر چيزى كه غصب كرده از بين برود، در صورتى كه مثل گاو و گوسفند باشد كه قيمت اجزاى آن با هم فرق دارد، مثلاً گوشت آن يك قيمت و پوست آن قيمت ديگرى دارد، بنابر احتياط واجب بايد بالاترين قيمت را از روز غصب تا روز تلف بدهد.
«مسأله 3164» اگر چيزى كه غصب كرده و از بين رفته، مانند گندم و جو باشد كه قيمت اجزاى آن با هم فرق ندارد، بايد مثل همان چيزى را كه غصب كرده بدهد و خصوصيات چيزى كه مىدهد بايد مثل خصوصيّات چيزى باشد كه آن را غصب كرده و از بين رفته است؛ ولى اگر قيمت بازار كمتر شده باشد، بنابر احتياط بايد به نسبت تفاوت قيمت مصالحه نمايند.
«مسأله 3165» اگر چيزى را كه مثل گوسفند قيمت اجزاى آن با هم فرق دارد غصب نمايد و از بين برود، چنانچه قيمت بازار آن فرق نكرده باشد ولى در مدّتى كه در پيش او بوده مثلاً چاق شده باشد، بايد قيمت گوسفند چاق را بدهد.
«مسأله 3166» اگر چيزى را كه غصب كرده ديگرى از او غصب نمايد و از بين برود، صاحب مال مىتواند عوض آن را از هر كدام آنان كه بخواهد بگيرد و اگر از اوّلى بگيرد، او مىتواند از دومى مطالبه كند، ولى اگر دومى به اوّلى برگردانده و پيش او تلف شده باشد، نمىتواند از او مطالبه كند.
«مسأله 3167» اگر يكى از شرطهاى معامله در چيزى كه مىفروشند نباشد، مثلاً چيزى را كه بايد با وزن خريد و فروش كنند بدون وزن معامله نمايند، معامله باطل است و چنانچه فروشنده و خريدار با قطع نظر از معامله، راضى باشند كه در مال يكديگر تصرّف كنند، اشكال ندارد و گرنه چيزى كه از يكديگر گرفتهاند مثل مال غصبى
(599)
است و بايد آن را به هم برگردانند و در صورتى كه مال هر يك در دست ديگرى تلف شود ـ چه بداند معامله باطل است و چه نداند ـ بايد عوض آن را بدهد.
«مسأله 3168» هرگاه مالى را از فروشنده بگيرد كه آن را ببيند يا مدّتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديد بخرد، در صورتى كه آن مال تلف شود، لزوم پرداخت عوض محلّ اشكال است.
«مسأله 3169» كسى كه مال يا حقّ او غصب شده است، مىتواند با مراجعه به حكومت صالح ـ و در حال ضرورت به حكومت جائر ـ يا توسل به زور، ضمن حفظ مقرّرات شرع، مال يا حقّ خود را به دست آورد؛ ولى اگر در اين راه متحمّل مخارجى شود، نمىتواند آن را از غاصب بگيرد مگر اين كه صرف اين مخارج طبق معمول جهت پس گرفتن مال لازم باشد، مانند هزينهاى كه براى دادرسى هزينه كرده است، در صورتى كه آن را ضمن دادخواست مطالبه نموده باشد.
«مسأله 3170» اگر امين، مانند كسى كه مالى به عاريه يا وديعه در دست اوست، منكر مالى گردد كه در اختيار اوست، از زمان انكار در حكم غاصب است. همچنين سلطه بدون مجوّز بر مال ديگرى در حكم غصب است.