موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام اِحياى زمينهاى مَوات
«زمين موات» به زمينهايى گفته مىشود كه به دلايلى چون نبودن آب، باتلاق بودن زمين و ريگزار يا سنگلاخ بودن آن، قابل كشت و زرع يا ساختمان سازى نبوده و يا به دليل كوچ كردن اهالى آن به طور كلّى متروكه شده باشند. زمينهاى موات بر دو قسم هستند:
اوّل: «موات اصلى» و آن زمينى است كه از آغاز تا كنون هيچ گونه عمران و آبادانى در آن انجام نشده باشد.
دوم: «موات عَرَضِى»، وآن زمينى است كه در گذشته آباد بوده، ولى به هر دليل ويران و متروك شده است.
«مسأله 3101» زمينهاى موات اصلى جزء «اَنفال» هستند و اختيار آن در زمان حضور امام معصوم عليهالسلام به دست اوست و آن حضرت هرگونه صلاح بداند در آنها تصرّف مىكند و اجازه احيا مىدهد يا به افراد تمليك كرده و يا اجاره مىدهد و در زمان غيبت امام عليهالسلام ، مسلمانان مىتوانند آنها را احيا كنند، ولى بنابر احتياط واجب بايد از حاكم شرع اجازه بگيرند و هر كس هر قسمتى را احيا كند، نسبت به آن سزاوارتر است و ديگران حقّ مزاحمت او را ندارند.
«مسأله 3102» زمينهاى موات عَرَضى از جهت شناخت مالك بر دو قسمند:
اوّل: زمينهايى كه داراى صاحب بوده، ولى بر اثر رها كردن و اِعراض، ساختمانهاى آن با گذشت زمان خراب شده و عمران آنها از بين رفته باشد و در حال حاضر بدون صاحب شمرده شوند؛ حكم اين زمينها مانند زمينهاى موات اصلى است.
دوم: زمينهايى كه متروك شدهاند، ولى نه آنچنان كه از آنها اعراض شده و بدون
(585)
مالك به حساب آيند، بلكه مالك آنها مشخّص است و يا اين كه موجود است ولى شناخته شده نيست (مجهولالمالك)؛ حكم اين زمينها مانند ساير اموالى است كه صاحب دارند و تصرّف در مال مجهولالمالك نيز بنابر احتياط واجب، موكول به نظر مجتهد جامعالشرايط مىباشد.
«مسأله 3103» زمين آبادى كه به ويرانى گراييده، اگر صاحب آن شناخته شده باشد، داراى سه حالت است:
اوّل: صاحب زمين به كلّى از زمين صرف نظر كرده و توجّهى به آن نداشته باشد كه اين صورت حكم زمين موات اصلى را خواهد داشت.
دوم: صاحب زمين از زمين صرف نظر نكرده و تصميم بر احياى آن داشته باشد، ولى به دليل نبودن امكانات ـ مثل آب و ساير وسايل ـ قدرت بر احيا نداشته و احياى آن نياز به گذشت زمان داشته باشد؛ زمين در اين حالت حكم زمين احيا شده را دارد و كسى حقّ تصرّف در آن را بدون اجازه مالك ندارد.
سوم: صاحب زمين از زمين صرف نظر نكرده ولى آن را احيا هم نمىكند، چون بهرهبردارى از احيا نشده آن بيشتر از احيا شده آن است، مانند اين كه بخواهد از علف آن براى چرانيدن گوسفندان استفاده كند؛ زمين در اين حالت نيز حكم زمين احيا شده را دارد و كسى حقّ تصرّف در آن را بدون اجازه مالك ندارد.
«مسأله 3104» در صورت تحقق دولت عدل اسلامىِ جامع الشرايط، احياى زمين موات مشروط به اجازه حكومت است ـ هرچند اجازه به طور عام باشد ـ پس قبل از اجازه حكومت كسى حقّ تصرّف در زمينهاى موات را ندارد و تنها افراد و گروههايى كه به آنان اجازه داده شده مىتوانند كارهاى مقدّماتى ـ از قبيل ديوار كشى، تسطيح و خاكبردارى ـ را شروع كنند، ولى به مجرّد به ثبت رساندن زمين بدون احياى آن، حقّى براى ثبت دهنده ثابت نمىشود و ثبت دهنده حقّ ندارد آن را بفروشد يا وقف نمايد و يا معاملات ديگرى بر روى آن انجام دهد.
«مسأله 3105» كسى كه اجازه احيا دارد، لازم نيست شخصا اقدام به كارهاى مقدّماتى و احيا نمايد، بلكه اگر ديگرى را اجير يا وكيل كند، كافى است و آثار عمل براى
(586)
كسى است كه اجير يا وكيل گرفته است.
«مسأله 3106» شروع در عمليات احيا مانند حصار كشيدن اطراف زمين يا كندن چاه يا ايجاد نهر و مانند آن، «تحجير» است و موجب مالكيت نمىشود، ولى براى تحجير كننده ايجاد حقّ اولويّت در احيا مىكند.