بازدید این صفحه: 5427 تاریخ انتشار: 1393/9/10 ساعت: 00:59:37
سلمان و مردانی از تبار سلمان: برای سلمان و به یاد حضرت آیت الله خویی/مهدی دقیقی
به بهانه 8صفر سالروز رحلت سلمان فارسی (علیه السلام) وآیت الله العظمی خوئی (رحمه الله علیه)
موضوع: اندیشه نویسنده: استادمهدی دقیقی شاهرودی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقنا؛
به بهانه 8صفر سالروز رحلت سلمان فارسی (علیه السلام) وآیت الله العظمی خوئی (رحمه الله علیه)
استادمهدی دقیقی شاهرودی
سلمان فارسی یکی از مصادیق مومنان و صالحانی است در سوره والعصر از ان سخن به میان آمده است. (الغدیر، ج 10، ص134)او از سبقت گیرندگان به اسلام، در میان ایرانیان است. (بحارالانوار، ج10، ص140)وی از کسانی بود که آیه 9 سوره زمر درباره آنان صادر شد. «اَمَّن هو قانتٌ آناء اللیل .... و این صحابی بزرگ از جمله شب زنده داران معرفی شد. (الغدیر، ج9، ص22)دربین اصحاب پیامبر از افراد با فراست و هوشیار و نزدیک به پیامبر و امامان بوده است. (بحارالانوار، ج 22، ص349)سلمان فارسی از کسانی بوده که آیه «السابقون الاوّلون....» درباره آن ها نازل شده است. (نفس الرحمان، ص187)و از شخصیتهایی است که همواره در مسیر ولایت بوده و تا آخر عمر، بر عهد و پیمان خود باقی می ماند. (الاختصاص، مفید، ص58)طبق روایات امام صادق (ع) آیه 28 سوره کهف، «وَ اصبِر نَفسک مَعَ الّذینَ یَدعُونَ رَبَّهم بِالغُدوه وَ العشَی» درباره سلمان فارسی نازل شده است. (نوالثقلین، ج3، ص257)مقام اوبه گونه ای بوده که پیامبر(ص) ابوذر را مامور می کند که همواره از سلمان فارسی پیروی نماید و نافرمانی او را نکند. (روضه کافی، ص162)در روایت آمده است سلمان یکی از مصادیق عملی آیه 28 سوره حج «و هُدوا اِلیَ الطّیِب مِنَ القول ...» سلمان فارسی می باشد.(اصول کافی، ج1، ص426)او مورد توجه خداوند متعال بود زیرا هرگاه جبرائیل بر پیامبر (ص) نازل می شد، سلام خداوند را به سلمان ابلاغ می داشت. (الاختصاص، مفید، ص216)و از جمله صحابی بود که پاداش بدون منت به وی داده شده است. (بحارالانوار، ج22، ص345)در جایگاه قیامتی او آمده است که اشتیاق بهشت به سلمان، بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است. (مشکاه المصابیح، ص298)زیرا که او جزء حواریون، یعنی یاران پاک و برگزیده پیامبر (ص) بوده است. (التوحید، صدوق، ص 421)و مقام سلمان فارسی، همانند لقمان حکیم است. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج18، ص 36)وپیامبر بارها فرمودند سلمان از اهل بیت می باشد. «سلمانُ منّا اهلَ البیت» (بحارالانوار، ج22، ص373)او در علوم ومعارف الهی گوی سبقت را از دیگران ربوده بود و از جمله شخصیت هایی است که اسم اعظم به او آموخته شده است.(بهجه الآمال، ج4، ص412)وبه درجه از قرب الهی نائل گردیده بود که از علم غیب بهره ها داشت و از عالم ملکوت به او الهام می شده است. (آمالی، شیخ طوسی، ص260)و قلب او همواره مرکز اسرار الهی بوده و حقایقی که مخصوص اولیای الهی است، در دل و جان او، جای داشته است.(الاختصاص، ص9) سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در 8 صفرسال 35ه .ق وفات یافت. (بحار، ج 22، ص 391 - 392.) حضرت علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن ابی طالب و حضرت خضر، در حالی که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند. (بحار الانوار ص 373.) بعضی از راویان چنین نقل کرده اند که حضرت علی(ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است:«بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم; ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت ترین کار است.» (طرائف الحقائق، ج 2، ص 5)
با این درجه از معرف ومقام شامخ در روایات دیده می شود که امامان معصوم افرادی از یاران خود را به سلمان تشبیه نموده اند
ابوحمزه ثمالی
«ثابت بن دينار ابوحمزه ثمالي أبوصفيه (م۱۵۰ق)» بي شکّ، يکي از بزرگترين راويان احاديث تربيتي، اخلاقي و دعايي در تاريخ حضور امامان شيعه عليهم السلام و از راويان نيمه دوم قرن اوّل و نيمه اوّل قرن دوم است. وي چهار امام معصوم عليه السلام، يعني از امام سجّاد عليه السلام تا امام کاظم عليه السلام را درک نموده و از ايشان روايت کرده است. «ابوحمزه ثمالي» از راويان ثقه است، و بيشتر رجاليان شيعه وي را توثيق کردهاند. ابو حمزه ثمالی یکی از اصحاب خاص حضرت امام سجاد علیه السلام بود و با او انس خاصی داشت. دعای شریف امام که طولانیترین دعای سحر ماه رمضان است، از طریق او روایت شده و به همین علت «دعای ابوحمزه ثمالی» نامگذاری شده است.او کتاب «تفسیر القرآن» را نوشته و رساله الحقوق امام سجاد علیه السلام را نیز روایت کرده است. ابو حمزه ثمالی در زماني قبر اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام را با امام سجاد علیه السلام زيارت کرده که همچنان قبر ايشان مخفي بوده است و فقط اصحاب سرّ ائمه عليهم السلام ميتوانستند به زيارت قبر حضرتش عليه السلام نايل شوند. روزی حضرت صادق علیه السلام به او فرمود:« من هر گاه تو را می ببینم، احساس آرامش می کنم.» ابوحمزه در کوفه با زید بن علی مراوده داشته(ابن طاووس، ص 140) و شاهد دعوت و شهادت او در کوفه بود.( طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۷) سه فرزند ابوحمزه یعنی حمزه، نوح و منصور، نیز در قیام زید بن علی شهید شدند.( نجاشی، ص ۱۱۵)او امام حضرت رضا (ع) را درک نکرد و طبعاً راوی حدیثی از آن حضرت نیست، اما به اعتبار موقعیتی که در عالم تشیع داشته، مورد مدح و تمجید آن حضرت قرار گرفته و این ستایش در بسیاری از کتب رجالی شیعه انعکاس یافته است.
امام رضا(ع) درباره او فرمودهاند: ابوحمزه در زمان خویش مثل سلمان در زمان خود بود، بدان سبب که به چهار تن از ما، یعنی علیبن حسین، محمدبن علی، جعفربن محمد و در برههای موسیبن جعفر خدمت کرده و با چهار تن از ما رفت و آمد داشته است.
يونس بن عبدالرحمان
وى از ثقات اصحاب موسى بن جعفر و حضرت رضاست. او از وجوه شيعه و صاحب منزلتى عظيم بوده است كه در ايام هشام بن عبد2الملك متولد شده و حضرت صادق(ع) را بين صفا و مروه ديدار كرده ولى از حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا روايت نموده است و حضرت رضا(ع) بعضى از اصحاب را در علم وفتوى به او ارجاع داده اند.
نوشته اند كه واقفه حاضر شدند اموال فراوانى به وى بپردازند تا از قول به امامت حضرت رضا(ع) منصرف گردد و او قبول نكرد و بر حق ثابت ماند.تفريشى از كتاب « مصابيح الانوار » شيخ مفيد نقل مى كند كه ابوهاشم جعفرى كتاب « يوم وليله » يونس را به حضرت عسكرى (ع) عرضه داشت، حضرت پرسيد: تصنيف كيست؟ عرض كرد: نوشته يونس مولى آل يقطين است. امام فرمود: خداوند در روز رستاخيز در برابر هر حرف آن نورى به وى عطا فرمايد.عبدالعزيز بن مهتدى قمى كه سمت وكالت حضرت رضا(ع) را داشته به آن حضرت عرض كرد: من همه وقت موفق به زيارت شما نمى شوم، معالم دين را از چه كسى بگيرم؟ فرمود: از يونس بن عبدالرحمان. نقل شده است كه حضرت رضا(ع) سه بار بهشت را براى يونس ضمانت فرمود.يونس از كسانى است كه شيعه بر فقاهت و مقام علمى آنان و صحت احاديث منقوله از ايشان اجماع دارند. ابن نديم وى را علامه زمان خود شمرده است.یونس داراى تأليفات بسيارى است كه به قول شيخ در فهرست، بيش از سى كتاب است كه نام آنها را در فهرست مزبور و رجال نجاشى مى توان ديد.
وي را نجاشي با تعبيرات « كان وجهاً في اصحابنا متقدماً، عظيم المنزله درباره جايگاه و منزلت او نزد امام رضا (عليه السلام) اين گونه نقل كرده است كه:« كان الرضا يشير اليه في العلم و الفتيا »( نجاشي، 1418ق، ص 446، ش 1208.) هم چنين كشي درباره او روايات مدح بسياري نقل كرده است. اين روايات بالغ بر 38 روايت است. (طوسي، 1384، ص 483-494، ش 910-947.) ارجاع به يونس در فتوا، (طوسي، 1384، ص 483، ش 910 و ص 490، ش 935 و ص 491،ش 938.) ضمانت بهشت براي او(1384، ص 484، ش 911 و 912، و ص 490، ش 936.)، ، عاقبت خير او(طوسي، 1384، ص 488، ش 921 و 926.)، رضايت امام از او(60)، نفي كمال عقل مخالفان او(طوسي، 1384، ص 488، ش 929.)، تأييد ديدگاه هاي او(طوسي، 1384، ص 490، ش 934.) در مقام دفاع و بزرگداشت يونس از امام رضا (عليه السلام) در آن عصر صادر شده است ,واز جمله این روایات روایتی است که مولای ما امام رضا علیه السلام بونس بن عبدالرحمن را را تشبيه به سلمان در زمان خودش نموده است(طوسي، 1384، ص 486، ش 919.)
آيت الله العظمي سيد ابوالقاسم خويي سلمان عصر ومردی از تبار سلمان
آيت الله العظمي سيدابوالقاسم خويي فرزند سيدعلي اکبر بن ميرهاشم موسوي خويي، از مفاخر بزرگ جهان تشيع و از مشاهير فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علميه نجف اشرف و از مفسران و قرآنپژوهان عاليقدر اسلام، در 15 ماه رجب 1317 ه··. ق در خانواده علم و تقوا در شهر «خوي» ديده به جهان گشود.
سيدابوالقاسم، دوران کودکي و نوجواني را زير نظر پدر بزرگوارش گذراند و مقدمات علوم عربي و صرف و نحو و قرآن را از وي آموخت. در سال 1330 ه·· رهسپار نجف اشرف شد و به پدرش پيوست. او جواني باهوش بود واز همان ابتدا استعدادش مايه شگفتي و اعجاب استادان حوزه علميه نجف گرديد.
در همین دوران آيتالله سيدمحمد کاظم يزدي (م 1337)، صاحب کتاب مشهور «عروة الوثقي»،طی یک پرسش وپاسخ وایرادی که مرحوم خوئی به سید وارد می کند به هوش و ذکاوت او در سن پانزده سالگياش، پي می برد و به پدرش توصيه فرمود که: «قدر اين بچه ات را بدان، او آينده درخشاني خواهد داشت». ايشان مدت 6 سال مقدمات و سطوح را فرا گرفت و چهارده سال تمام فقه و اصول و علوم کلامی ومعقول را از محضر استادان بزرگ نجف آموخت. چونان: 1 ـ شيخ فتحالله شريعت اصفهاني (م 1339 ه··)؛ 2 ـ حاج شيخ مهدي مازندراني (م 1342 ه··)؛ 3 ـ ميرزا حسين نائيني (م 1352 ه··)؛ 4 ـ شيخ محمدجواد بلاغي (م 1352 ه··)؛ 5 ـ ميرزا عليآقا شيرازي فرزند ميرزاي شيرازي (م 1355 ه··)؛ 6 ـ سيدحسين بادکوبهاي (م 1358 ه··)؛ 7 ـ آقا ضياءالدين عراقي (م 1361 ه··)؛ 8 ـ شيخ محمدحسين غروي اصفهاني، معروف به «کمپاني» (م 1361 ه··)؛ 9 ـ شيخ مرتضي طالقاني (م 1370 ه··)؛ 10 ـ سيدابوالقاسم خوانساري (م 1380 ه··).فرا گرفت به گفته خودش تحصيل آيتالله خويي بيشتر در محضر درس ميرزاي نائيني و کمپاني بودهاست و همواره در جلسات درس آن دو شرکت ميجست وبرای محفل درس آنها ارزشی بسزا قائل بود تا حدی که آنگاه که شنيد جلسات درس ميرزاي نائيني آغاز شده، سفري را که به ايران داشت، ناتمام گذاشت و دوباره به نجف بازگشت.وي پس از 20 سال تحصيل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسيد و جمعي از علماي بزرگ به اجتهادش شهادت دادند. مشهور است که پس از انتشار جلد اول کتاب «اجود التقريرات» ایشان، که تقرير دروس آيتالله ميرزاي نائيني است، وي را به عنوان يک مجتهد جوان در حوزه نجف معرفي کرده، جمع کثيري از علماي بزرگ در سال 1352 قمري به مقام اجتهادش گواهي دادند. او در خلال تحصيل، به تدريس نيز پرداخته و هر کتابي را که ميآموخت، کتاب پيش از آن را تدريس ميکرد. شاگردانش می گویند:«اين استاد بزرگ، الحق بياني رسا دارد و مطالب اصوليه، چون مومي در دستش ميباشد و تسلط کاملي نيز بر آنها دارد2».حوزه درسش تا پايان عمر ادامه داشت و چنان شهره يافت که در دو دهه آخر عمرش، در حوزههاي علميه عراق، بلکه جهان اسلام بينظير بود و صدها نفر از جويندگان علوم و معارف اسلامي در درسش حضور مييافتند. بسياري از فقها و مراجع امروزودر گذشته شیعه، خوشهچين دانش بيکران اين استاد والامقام ميباشند.
قلم او نیز همواره در راه نشر معارف الهی وبیان شرایع دینی حرکت نمود وبدیع ترین آثار ونوشته ها را در علوم مختلف به عالم علم ودانش هدیه نمود«معجم رجال حديث»؛ در بيستودو جلد که فرهنگ بزرگي در زمينه شناخت بيش از 15670 نفر از رجال و راويان احاديث است؛«فقه الشيعه»، در 5 جلد، در فقه؛«مصباح الاصول»، در 2 جلد، در اصول استدلالي؛«اجود التقريرات»، در تقريرات دروس مرحوم ميرزاي نائيني، در 2 جلد؛ گوشه ای از مجموعه عظیم نوشتارهای این مرد بزرگ دانش وقلم می باشد.
هر مرجع وعالم علوم دینی در زندگی خویش ویژگی هایی دارد و این فقیه مبتکر، علاقه بیشتری به تدریس و تألیف و تربیت استاد و فقیه داشته است، از این جهت می بینیم که در این مدت 70 سال (1340 ـ 1410 هـ ق) که قدرت و توانائی تدریس داشت، صدها مجتهد مطلق و استاد ارزنده که هر یک در قامت یک رهبر فکری در حوزه فقهی شیعه نمودار گشته اند، در پیرامون خود پرورش داد و هم اکنون عده ای از آنان در نجف ، بلاد عراق ، ایران ، پاکستان و کشورهای دیگر عهده دار وظائف سنگین هستند و برخی از آنان در راه اعتلای دین وعلوم دینی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و غالب آنان دروس استاد خویش را به رشته تحریر در آورده اند که شرایط حاکم بر عراق اجازه طبع اغلب آنها را نداده است. اما در عین حال، در قلمرو «اصول» و «فقه» از این استاد بزرگ آثار زیادی چه به قلم خویش و چه به قلم شاگردانش منتشر شده که بدون اغراق باید گفت که در تاریخ مرجعیت شیعه بی نظیر است.از این روی بعضی از فحول علم ودانش او را "اعلم فقهای عصر غیبت " بشمار می آورند ودایره علمی اورا ستوده اند.
وی یک فقیه ایستا ومحصور در کتاب وتدریس نبود ودر کنار فقاهت ومرجعیت آثار ارزشمند و کمنظيري به جهان اسلام ارائه نمود او با دستور تأسيس مراکز فرهنگي و تبليغي و خدمات اجتماعي، چون: مدرسه و کتابخانه حضرت آيتالله خويي در مشهد؛ مدينة العلم حضرت آيتالله خويي در قم؛ مدرسة دارالعلم آيتالله خويي در نجف اشرف.همچنين موسسات علمی شیعی در بمبئي هند، بانکوک، داکا، پاکستان، مالزي، بيروت، نيويورک، لندن، اندونزي، فرانسه، لوسآنجلس و ديگر نقاط جهان، درجهت تبليغ مذهب تشيع در جهان کوشش نمودوبا این آثار"اعتقاد به درست بودن آنچه می اندیشد" را به نمایش گذاشت.مناظرات او با سران مسیحیت ویهود وهمچنین عالمان فرق مختلف نیز تلاشی در جهت رساندن پیام اسلام واقعی به اقصی نقاط جهان وجهان فکر واندیشه بود.او با تسلط کامل مبانی شریعت را منتقل می نمود در یکی از سفرها، یکی از مفتیان اهل تسنن در مناظرهاي كه برگزار شده بود، به ايشان گفتند كه شما خیلی خوب به مبانی علمی و فتوای اهل تسنن آگاهی دارید. آقا نيز در جواب گفتند که من می توانم بگویم که بيشتر از ابو حنیفه مبانی فقهی شما را بلد هستم. دکتر تیجانی در تاليفاتش ذکر می کند که از یکی از عوامل مؤثر در استبصارش ملاقات وی با مرحوم آقا و مباحثات مطرح شده بوده است. همچنین یکی از افتخارات آقای طنطاوی، شیخ الازهر این بود که خود عنوان می کرد که دو سال شاگرد آقا بوده است و وقتی مرحوم آقا درس تفسیر می دادند، ایشان استاد دانشگاه بصره بوده، از بصره به نجف می رفته که در درس تفسیر مرحوم آقا شرکت کند.
اوبا این مقام شامخ علمی ونفوذ بی مثالش در جهان شیعه واسلام در سلوک وروش زندگی نیز نمونه واُسوهاي اخلاقي به شمار ميرفت. دکتر ابوالقاسم گرجی که خود از شاگردان او به شمار می امد می گوید: آیت الله العظمی خویی صرف نظر از مقام ممتاز علمی، مردی بودند وارسته، باتقوی، سلیم النفس، مخلق به اخلاق فاضله و عادل به تمام معنای کلمه.
رقم این سطور معتقد است در راس تمامی محاسن اخلاقی وفضایل والای روحی او زهد وساده زیستی او توام با قدرت ومکنت دنیائی درخشندگی خاص دارد.او بعد از درس خود که صدها مجتهد افتخار حضور در آن را داشتند خاضعانه به منزلش می رفت ،از گاوش شیر می دوشید وبا دستان خود ماست مایه می زد وبا مختصری غذا سر می نمودوزاهدانه طی عمر می کرد واین در حالی بود که پادشاهان در محضر او کوچکی می کردند. این صفات انسانی است که از او "مردی از تبار سلمان"ساخته است.
آيت الله العظمي خويي که عمر ارزشمند خويش را در راه نشر معارف اسلام و قرآن گذراندند، سرانجام در روز شنبه 17 مرداد 1371 ش (مطابق با 8 صفر 1413 ه··) در کوفه دارفاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت وپيکر رنجور وسختی کشیده اش، غريبانه و شبانه پس از نمازآیت الله العظمی سیستانی در مسجد «الخضراء» در صحن مطهر امام علي (ع) نجف اشرف به خاک سپرده شد. با انتشار خبر رحلت اين مجتهد و عالم برجسته جهان تشيع، در همه نقاط جهان اسلام، مراسم عزاداري برگزار گردید ودر غم از دست دادن "مردی از تبار سلمان"به سوگ نشستند.
چرا او را "از تبار سلمان" می دانیم.
عَنْ مَنْصُورِ بْنِ بُزُرْجَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیهالسلام: مَا أَکْثَرَ مِنْکَ سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ!
فَقَالَ: لَا تَقُلْ «سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ» وَ لَکِنْ قُلْ «سَلْمَانُ الْمُحَمَّدِیُّ»؛ أَ تَدْرِی مَا کَثْرَةُ ذِکْرِی لَهُ؟ قُلْتُ: لَا
قَالَ: لِثَلَاثٍ؛أَحَدُهَا: إِیثَارُهُ هَوَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام عَلَى هَوَى نَفْسِهِوَ الثَّانِیَةُ: حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِیَارُهُ لَهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِوَ الثَّالِثَةُ: حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ؛ إِنَّ سَلْمَانَ کَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِین. نگو سلمان فارسي، بلکه بگو سلمان محمدي. آيا مي داني که چرا سلمان را زياد ياد مي کنم؟ گفتم: نه. فرمود: براي سه خصلت (که در سلمان بود) 1. خواست امير المؤمنين را بر خواست خود ترجيح مي داد 2. فقرا را دوست داشت و آنها را بر اهل ثروت و دارايي ترجيح مي داد 3. به علم و عالمان عشق ميورزيد. همانا سلمان بنده صالحِ حق گراي مسلمان بود و از مشرکين نبود).»امالی شیخ طوسی/ص133)
وجود همین خصال در مثل یونس بن عبدالرحمن وابوحمزه ثمالی باعث می شود معصومین ما انها را با سلمان مقایسه نمایند وجایکاه رفیع سلمان را بدانها اختصاص دهند.حال که به زندگی سراسر تلاش علمی وعملی بزرگ مردی چون آیت الله العظمی خوئی نیک می نگریم این اوصاف را در او تبلور یافته می بینیم پس به جرات او را "مردی از تبارسلمان" خطاب می کنیم.
روحش قرین رحمت حق ورهروان راهش بی شمار باد.
کد خبر: 13939104342
1393/9/10
|