صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | بطلان چه به معنای زوال از اصل چه به معنای نسخ در قرآن راه ندارد
بازدید این صفحه: 4482          تاریخ انتشار: 1394/2/8 ساعت: 09:18:06
حضرت آیت‌الله جوادی آملی تشریح کرد:
بطلان چه به معنای زوال از اصل چه به معنای نسخ در قرآن راه ندارد

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: اگر گزارش قرآن با یکی از اضلاع سه گانه مثلث یعنی فطرت انسان، ساختار عالم و پیوند این دو موافق نبود پس قرآن از اساس باطل خواهد بود، اگر این مخبر عنه‌ها یعنی اضلاع سه گانه عوض بشود قرآن در حدوث صحیح ولی در بقا منسوخ می‌شود در صورتی که هیچ کدام از این دو محقق نیست بنابراین بطلان چه به معنای زوال از اصل چه به معنای نسخ در قرآن راه ندارد.

موضوع: حوزه

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

حضرت آیت‌الله  جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 41 تا 44 سوره «فصلت» روز دوشنبه، 7 اردیبهشت، بیان کرد: پیامبران و ائمه معصومین عالم به غیب بودند چون به قرب نوافل رسیده بودند، از همین رو تحت ولایت کلیه الهی بودند. بنابراین اگر بر اساس قرب نوافل چشم، گوش و زبان الهی شده باشند هر جایی که این‌ها به اذن خدا مأمور گفتن باشند سخن می‌گویند و هر جا که مأمور به کتمان باشند کتمان می‌کنند و زمانی که کتمان می‌کنند و چیزی نمی‌گویند دلیل بر عدم علم آن‌ها نیست. اگر کسی ولی الله کامل بود همه شئونش در تصرف الهی است و انسان کامل چون اینطور است سکوت و کلامش طبق حکمت و مصلحت الهی است. اما در جریان این آیات خداوند فرمود قرآن کتابی است بطلان ناپذیر چون هم مطابق با فطرت انسان است و از فطرت انسان خبر می‌دهد و هم از ساختار اصلی عالم خبر می‌دهد و هم از پیوند صحیح بین این دو خبر می‌دهد که هیچ کدام از این‌ها عوض شدنی نیست و زمانی که مخبر عنه عوض شدنی نباشد خبر هم عوض شدنی نخواهد بود،‌ حق خواهد بود و همچنین لاریب فیه خواهد بود.

وی اضافه کرد: بنابراین در کلیات هیچ تغییر و تبدلی راه ندارد اما در مصادیق جزئیه اینطور نیست چرا که عالم همواره در حال عوض شدن و دگرگونی است و در هر عصر و مصری حادثه‌ی جدید پیش می‌آید و یا اینکه صنعت جدیدی خداوند خلق می‌کند که همه این‌ها از نظر کلیات مطابق همین قرآن است. مثلاً در سوره نحل آیه 8 بعد از جریان گاو، شتر و گاو فرمود روزگار اینطور نیست که همواره وسیله نقلیه شما این‌ها باشند بلکه ما آینده چیز‌های جدیدی را خلق می‌کنیم «وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ و اسبان و استران و خران را براى شما آفريد تا بر آن‌ها سوار شويد و مايه زيبايى و تجمّل زندگى شما باشند، و چيزهايى را به سود شما می‌آفریند كه از آن‌ها آگاه نيستيد.» بر این اساس اگر گزارش قرآن با یکی از اضلاع سه گانه مثلث یعنی فطرت، ساختار عالم و پیوند این دو موافق نبود پس قرآن اساس باطل است، اگر این مخبر عنه‌ها عوض بشود قرآن در حدوث صحیح ولی در بقا منسوخ می‌شود، بطلان چه به معنای زوال از اصل چه به معنای نسخ در حرم امن الهی راه ندارد.

آیت‌الله جوادی عنوان کرد: خداوند بعد از اثبات حقانیت قرآن فرمود که شما یک مشکل دارید و آن این است که یا اهل استدلال نیست و اگر اهل استدلال هستید اگر بخواهید فلسفی حرف بزنید کلامی فکر می‌کنید. کسانی که می‌گفتند شی در حدوث محتاج علت است و در بقا محتاج علت نیست بنای‌شان این بود که اگر چیزی را پذیرفتند برای همیشه بپذیرند، این دسته از افراد برای اثبات سخن خود به بنا مثال می‌زدند و می‌گفتند بنا علت پیدایش ساختمان است که در حدوث نیازمند به آن است اما وقتی ساختمان ساخته شد دیگر چه بنا باشد چه نباشد این ساختمان وجود خواهد داشت. کسانی که نظام علی را از املثه جزئی می‌گیرد خروجی آن چیزی جز این نخواهد بود. اگر گاهی برای تشریح مساله علت و معلوم از امثله جزئی استفاده می‌شود برای تمهید ذهن جهت فهم علت و معلول است. این دسته از افراد با تمسک به مثال بنا در مورد عالم هم همینطور می‌گفتند یعنی معتقد بودن که عالم در حدوث نیازمند به علت است اما زمانی که ساخته شد دیگر نیازی به علت ندارد. این در حالی است که بنا علت ساختمان نیست و تمام تلاش بنا و کارگران روی هم گذاشتن اجزائ ساختمان و محکم کردن آن‌ها به وسیله ملات است، بر این اساس بنا که علت دیوار نیست بلکه آن ملات است که علت دیوار است و تا زمانی که ملات باشد دیوار هم هست اما هر زمان که ملات از بین رفت دیگر دیوار هم نخواهد بود، ساختمان هم نخواهد بود. وقتی انسان علیت را از عرف بگیرد و فلسفی حرف بزند ولی عرفی فکر کند خطرش چیزی جز این نیست، یا فلسفی فکر کند و کلامی حرف بزند نیز خطرش همین است.

وی ادامه داد: انسان در دستگاه درون خود دو گِره دارد، یک گره علمی‌ و یک گره ایمانی. گره اولی با عقل نظر ایجاد می‌شود، گره دومی توسط عقل انجام می‌شود و محصول عقل نظر یعنی گره عقل نظر را به جان انسان پیوند می‌دهد و آن را تبدیل به ایمان می‌کند. تا زمانی که گره دوم انجام نشود و به عبارتی محصول عقل نظر و گرهی که عقل ایجاد کرده را به عمل گره نخورد ایمان حاصل نمی‌شود یعنی ممکن است انسان یقین علمی داشته باشد ولی باور نکند مانند فرعون که حضرت موسی چندین بار به فرعون فرمود برای تو صد در صد روشن شده است که حق با من است اما باز هم او ایمان نیاورد. بر این اساس به علت جدایی عقل نظر و عمل ایمان و کفر انسان بسیار آزادانه است چرا که ممکن است چیزی برای او صد در صد روشن شود عمل آن را باور نکند.

این مفسر قرآن کریم بیان کرد: کسانی که بین عقل نظر و عمل گره می‌زنند دو قسم هستند برخی جامد‌اند یعنی می‌گویند این چیزی که من فهمیدم همین است و تا روز قیامت هم همین خواهد بود. این افراد گرفتار هرمنوتیک هستند چرا که هر چه به آن‌ها داده شود بر اساس همان خواسته خودشان عمل می‌کنند. قسم دوم کسانی هستند که عقلانی و فلسفی عقل نظر و عمل را گره می‌زنند یعنی اگر مکتب جدید آمد آن را بررسی می‌کنند چنانچه راهی برای ابطال آن یافتند که آن را باطل می‌کنند و اگر راهی برای بطلان آن نیافتند و با عقیده قبلی‌شان مساوی بود بین دو عقیده مخیر خواهند بود اما اگر راه جدید و سخن جدید بهتر از قبلی بود آن را رها می‌کنند و به مسلک جدید مؤمن می‌شوند.

وی افزود: در این آیات خداوند به تشریح مشکل مشرکان در قبال قرآن کریم می‌پردازد و می‌فرماید که شما دو مشکل دارید یک مشکل قومی و قومیتی و یک مشکل هرمنوتیکی؛ یعنی وقتی یک اصل را پذیرفتید تا آخر به همان ایمان دارید و تلاش می‌کنید همه چیز را بر اساس همان تفسیر ‌کنید. بر این اساس چون گرفتار مسائل قومیتی هستید اگر این قرآن را به زبان اعجمی می‌فرستادیم شما هرگز قبول نمی‌کردید و حالا هم که به زبان عربی فرستادیم بهانه می‌گیرید و می‌گویید اعجمی است یعنی ابهام دارد و مبهم است «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ» چون روش شما هرمنوتیکی است و بر دل قلب‌های خود قفل زدید پس این قرآن بر شما اثر نمی‌کند «قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ؛ بگو: اين كتاب براى كسانى كه ايمان آورده‌اند رهنمودى است و بيمارى شك و ترديد آنان را شفا می‌بخشد. و كسانى كه ايمان نمی‌آورند در گوش‌هایشان سنگينى است و قرآن براى آنان مايه كوردلى است. آنان نه پندى را می‌شنوند و نه حجّتى را به خرد درمى يابند؛ گويى از جايگاهى دور كه توانِ شنيدن و ديدن ندارند، ندا داده می‌شوند.»

کد خبر: 139428303241
1394/2/8

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن