بازدید این صفحه: 3522 تاریخ انتشار: 1393/10/22 ساعت: 02:17:21
حضرت آیتالله نوری همدانی:
جامعیت دین اسلام ایجاب میکند که اسلام به مسائل سیاسی نیز نظر داشته باشد
حضرت آیتالله نوری همدانی در درس خارج فقه خود بیان کرد: دین اسلام دین جامعی است یعنی به همه ابعاد زندگی بشر نظر دارد بنابراین اینکه این چنین دینی بخواهد به مسائلی سیاسی و حکومتی جامعه مسلمانان که در زندگی آنها بسیار تاثیر گذار است هیچ توجه و نظری نداشته باشد بسیار بعید است. به هر حال مساله حکومت و سیاست میتواند مقرب به خدا و مبعد از خداوند باشد و بر اساس روایت پیامبر (ص) که فرمودند تمام آن چیزهایی که شما را به خدا نزدیک یا از خدا دور میکند را بیان کردهایم حتما باید به این مسائل هم در اسلام پرداخته شده باشد.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله نوری همدانی در ادامه سلسله جلسات درس خارج فقه خود با موضوع «ولایت فقیه» روز یکشنبه، 21 دی ماه، بیان کرد: یکی از راههای اثبات ولایت فقیه توجه به این مساله است که دین مقدس اسلام یک دین جامع کامل است و به تمام ابعاد زنده بشر نظر دارد و برای همه انها قانونی وضع کرده است و به نظر مساله حکومت که یکی از مسائل انسان است و در حقیقت یکی از ابعاد مهم زندگی اجتماعی انسان است، جامعیت دین ایجاب میکند که دین اسلام در مورد این بعد از زندگی نیز نظر داشته باشد و سخن گفته باشد. معارف اسلامی در ده فصل میگنجد؛ فصل اول معارف کلامی و اعتقادی است که در علم کلام از آن بحث میشود و بیشتر مباحث آن حول اصول دین میچرخد در حقیقت این فصل از دین اختصاص به اسلام دارد چرا که مباحث عقلی و نظری کمتر در دین یهود و مسیحیت دیده میشود. البته این دین مسیح و یهودیت که در عصر حاضر شیوع دارد یهودیت و مسیحیت نیست بلکه دین تورات و انجیل است و همانطور که میدانید این دو کتاب بارها عوض شدند و تحریفاتی در آن راه پیدا کرد. در این دو کتاب مسائل عقلی کمتر دیده میشود و علاوه بر این حتی تناقضات عقلی نیز در این دو کتاب وجود دارد این در حالی است که دین اسلام بنیانش را بر اساس عقل و مطالب عقلی بنا نهاده است. همچنین این جامعیتی که در اسلام وجود دارد در مسیحیت وجود ندارد و مسیحیت کاری به اقتصاد و جامعه ندارد و تنها کارشان در طول هفته این است که یک شنبه به کلیسا بروند و دعا بخوانند.
وی ادامه داد فصل دوم: معارف عبادی است کارهایی که انسان محتاج است در ارتباط با خدا انجام دهند مانند نماز و روزه و ... فصل سوم معارف اخلاق است که به ملکیات و روحیات انسانی مربوط میشود که معراج السعاده متکفل بیان این اخلاق است. فصل چهارم معارف اقتصادی است آنچه مربوط به مال، تولید آن و توزیع آن میشود معارف اقتصادی است و در این مورد کتاب بیع و مساله انفال و خمس و زکات همه از مسائل اقتصادی دین اسلام هستند. فصل پنجم معارف مدنی است که به نحوه معاشرت انسان با دیگران اشاره دارد که رساله حقوق امام سجاد (ع) نمونه از بیان این معارف است. فصل ششم معارف فرهنگی است که اسلام راجع به علوم و تربیت چه نظری دارد، اینکه همه علوم در اسلام در ارج و ارزشمندی یکسان نیستند و برخی از علوم بر دیگر علوم برتری دارند در این فصل میگنجد. هفتم معارف سیاسی است معارفی که راجع به چگونگی مدیریت یک جامعه است که اسلام در مورد این بخش هم سخنان زیادی دارد. معارف حکومت هشتمین فصل است که مسلمانان برای اجرای قوانینش باید حکومتی تشکیل دهند و مسائلی مانند اینکه حکام چگونه باید مشخص شود و چگونه بایند باشند و ... در این فصل قرار داد. معارف قضایی فصل نهم است که قسمتی از کتب فقهی به این گونه مسائل با بابی به عنوان قضا اختصاص دارد. و در نهایت دهمین فصل معارف جهادی است و این جهاد با جنگ متفاوت است.
آیت الله نور همدانی عنوان کرد: عهدنامه مالک اشتر که نامه 53 نهج البلاغه است یکی از نمونههایی است که میتواند برخی از فصول دهگانه فوق را شامل شود. در این نامه حضرت امیر (ع) مالک را برای مدیریت و اداره مصر مشخص کرده است و این نامه در حقیقت در تشریح کار و وظیفه مالک اشتر در مصر است. یکی از مواردی که در ابتدای این نامه ذکر شده است گرفتن خراج است دلیل این که این مسئله را اول ذکر کرده به این است که مصر از جمله سرزمینهایی بوده که در زمان خلیفه دوم با جنگ فتح شد بنابراین تمام مصر مفتوحه عنوه بوده و مال امام است و کسی که در این زمینها کار و فعالیت میکند باید با اجازه امام باشد و قسمتی از محصول خود را به امام بدهد. مطلب دومی که حضرت امیر(ع) در نامه خود به مالک به آن اشاره میکند جهاد عدو است و سومین مساله صالح تربیت کردن مردم مصر است و این مساله کمی نیست و چهارمین مسالهای که امام در مورد مصر ذکر میکند آباد کرد این سرزمین است. این نامه در حقیقت تمام آن چیزی است که یک حاکم یا والی باید در حق مردمانش انجام دهد و این نامه در عصر حاضر یکی از عالیترین منشورات سیاسی است در سازمان ملل شناخته شده است اگر چه به آن عمل نمیشود. به نظر ما فقها در عصر کنونی همان جایگاه مالک اشتر را دارند بنابراین این نامه در تبیین وظایف فقها و علماست.
وی افزود: بنابراین دین اسلام جامع است و سخن پیامبر (ص) که میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْه» این جامعیت را اثبات میکند یعنی هر چیزی که در سیر شما به سمت خدا شما را نزدیکتر میکند را بیان کردم و هر چه شما را از این راه دور میکند نیز بیان کردم حتی در روایت آمده است که حکم ارش الخدش یعنی زمانی که که کسی در بدن کس دیگری خراش ایجاد میکند هم بیان شده است.
این مرجع تقلید بیان کرد: احکامی که در دین اسلام بیان شده است همیشگی است و برای همه مکانها است. وقتی که اینطور شد باید تامل شود که چگونه باید این قوانین اجرا شوند ایا تفاوت بین زمانها وجود دارد؟ به نظر میرسد مجری این قوانین در زمان ائمه و حضرت رسول (ص) خودشان هستند اما بعد آنها چون هنوز این قوانین وجود دارد و این قوانین نسخ نشده و از بین نرفته است باید کسانی عهده دار اجرای این قوانین باشند و آن اشخاص افرادی هستند که خود ائمه معصومین آنها را به عنوان نماینده خود معین و مشخص کردهاند و این افراد کسانی نیستند مگر فقها چرا که غیر از اینها کسی نیست که به احکام فقه و دین تسلط داشته باشد. این در حالی است که در روایات ما نیز از والی و حاکم و سلطان نیز زیاد نام بردهاند چرا که بدون این مجری شیرازه این احکام و دین از بین میرود. تحلیل و بررسی همه ابواب فقه حضور این مجری را هر چه بهتر و بیشتر نشان میدهد.
وی افزود: در باب طهارت که یک مساله فردی و شخصی است سخن از والی و حاکم است این مسئله را برای نمونه میتوان در نماز عید و نماز جمعه مشاهده کرد. در نماز عید در جلد 5 وسایل الشیعه صفحه 104 باب نهم از ابواب صلاه عید در روایتی آمده است که « محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن أحمد، عن محمد بن عيسى عن يوسف بن عقيل، عن محمد بن قيس، عن أبي جعفر عليه السلام قال: إذا شهد عند الامام شاهدان أنهما رأيا الهلال منذ ثلاثين يوما أمر الامام بالافطار في ذلك اليوم إذا كانا شهدا قبل زوال الشمس، فان شهدا بعد زوال الشمس أمر الامام بافطار ذلك اليوم وأخر الصلاة إلى الغد فصلى بهم» به نظر میرسد امامی که در این روایت وارد شده است منظور امام معصوم (ع) نیست چرا که اگر چه امام صادق (ع) در زمان خود کمی آزاد بود و به کارهای علمی مشغول بود اما به هر حال در زمان منصور بسیار تحت فشار بودند تا حدی که منصور گفته بود هر کس را که امام صادق (ع) به عنوان امام معین کرده است را میکشم از همین رو امام 5 نفر را به عنوان امام بعد از خودش معرفی کرد که یکی از آنها منصور بود و دیگری همسر امام و یکی از آن 5 نفر نیز امام موسی کاظم (ع) بود. در همین راستا روایت شده است که زراره به امام صادق (ع) فرمود که من شاگرد شما هستم و همواره روایات شما را نقل میکنم چرا این همه مرا نقد میکنید امام (ع) به او فرمود این نقد من به مثابه همان میخی است که حضرت خضر در آن کشتی فرو کرد که دزدها آن کشتی را به غارت نبرند.
کد خبر: 13931022302548
1393/10/22
|