بازدید این صفحه: 3793 تاریخ انتشار: 1393/8/14 ساعت: 00:30:25
پس از عاشورا
فتح الله آملي در یادداشتی درخصوص وقایع پس از عاشورا در روزنامه اطلاعات می نویسد:عاشورا تمام شد. محرّم امّا هنوز هست. دستهرويهاي باشكوه عاشورا هم تمام شد.
موضوع: مناسبت
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
فتح الله آملي در یادداشتی درخصوص وقایع پس از عاشورا در روزنامه اطلاعات می نویسد:عاشورا تمام شد. محرّم امّا هنوز هست. دستهرويهاي باشكوه عاشورا هم تمام شد. گرچه هنوز دستهروي صورت ميگيرد. در برخي مناطق به مناسبت سوم امام يا هفتم امام هم دستهروي و سينهزني و زنجيرزني هست. همه اينها ازجمله آيينهاي عاشورايي است كه پس از عاشورا هم جريان دارد، همچنانكه برخي اطعامها و سفرهگستردنها هم هست. خوان گسترده و سفره نعمت و بركت امام حسين(ع) هميشه هست و اين مملكت و ملت با آن زندگي كرده و ميكنند، اما دريغ كه در پس و پشت اين آيينها و رسمها گاه درسهاي عاشورا گم ميشوند و ما در سطح آييني عاشورا درجا ميزنيم.
مقاله امروز اشارهاي است به اين معنا كه عرض ادبي باشد به ساحت اباعبدالله(ع) و مظلوميتي كه خود ما نيز بر آن دامن ميزنيم و اگر در حفظ اين شعائر تنها در پيرايهها و آيينهايش بمانيم و از درسهاي عاشورا غفلت كنيم، اين مظلوميت دوچندان ميشود.
كشتار عاشورا را چه كساني پديد آوردند؟ چه كساني ذريّه بتول را به مسلخ بردند؟ بر تنش اسب تاختند؟ چه كساني آب بر روي فرزند رسول بستند؟ چه كساني بدنهاي پاك اين بهترين مردان خدا را قطعهقطعه كردند؟ در آغاز سال 61 هجري و پس از 50 سال از رحلت رسول اكرم(ص) چه اتفاقي در جامعه اسلامي افتاد؟ رگ و ريشه اين انحراف در كجا بود؟ چه عاملي سبب شد كه جامعه اسلامي پس از نيم قرن، حاكميت فاسقي چون يزيد را تاب آورد؟ بحث دنيازدگي، فاصله گرفتن امت اسلامي از معنويت، ترجيح زندگي دنيايي بر زندگي جاودانه اخروي، دگرگوني و تحول در ارزشهاي مسلط ديني، بسط فرهنگ توجيه و... محصول چه بود؟ چه شد كه جانبازان جمل، به جنايتكاران عاشورا بدل شدند؟ انحراف و دنيازدگي خواص جامعه را شايد بتوان مهمترين عامل انحراف جامعه اسلامي در فاصله نخستين دهه هجري تا دهة شصت هجري دانست. دنيازدگي و توجيه اشرافيگري و ايجاد زمينه و بستر براي رشد طبقه اشرافي. خودمان را فريب ندهيم. در اين مورد بسياري از ما حسيني هستيم يا ابنزيادي؟
امام راحل وقتي نهيب ميزد كه نگذاريد انقلاب دست نااهلان و نامحرمان بيفتد، منظورش فقط نااهلان سياسي نبود، بلكه مشي و مرام امام نشان ميداد كه از نااهلان اقتصادي بيشتر وحشت داشت تا انقلاب از مسير اصلي آن خارج شود. بيشترين تأكيد بنيانگذار جمهوري اسلامي اين بود كه مسئولان و كارگزاران نظام بايد از افراد سليمالنفسي باشند كه نماينده اكثريت مردم دستتنگ خويش باشند. اينكه درد محرومان را چشيده باشند. زندگي دنيا و عشق به ثروت و مكنت آلودهشان نكرده باشد. جامعهاي كه در آن فرصت مالاندوزي و رانتخواري و تكاثر ثروت براي عدهاي قليل فراهم باشد و اكثريتي در رنج و محنت به سر ببرند نميتواند پيرو حسين باشد و حسيني زندگي كند و اگر صبح و شام از حسين و كربلا و حماسه عاشورا سخن بگويد، لقلقه زبان است و ريشه در ايمان و اعتقاد ندارد. حتي ميتوان نشانههاي اين انحراف را در نوع برخي عزاداريهايمان نيز ديد كه بيشتر پيرايه دارد تا پايه! يادمان باشد اگر عزاداريهاي ما نتواند تحولي در درون ما و در نوع زندگي ما ايجاد كند، نوعي شرك به حساب ميآيد.
مكتب حسين ايثار تمام است. هرچه كه داشت بر سر تكليف و اداي كلمه حق گذارد؛ از بهترين سرمايههايش. پس اين ميل شتابان براي آنكه نهتنها از حق خود بگذريم كه هر حقي را به خاطر منافع خود پايمال كنيم، چه نسبتي با آن بزرگوار دارد؟ جامعه امروز ما چقدر با آموزههاي مكتب حسين(ع) همداستان است؟ مسئولان ما چقدر؟ چگونه ميتوانم خود را حسيني و پيرو حسين بدانم و بيمحابا از سفره بيتالمال به جيب شخصي خويش سرازير كنم؟ چگونه ميتوانم براي حفظ موقعيت خويش به اين و آن تهمت بزنم؟ مال حرام بر سر سفره بياورم؟ از رانت هاي مختلف استفاده كنم و اسم آنرا معامله يا زيركي و فراست و فرصتشناسي بنامم؟ به اسم طرفداري از ارزشها حتي به صندليها و كرسيهاي عالي دانشگاهي رحم نكنم و با پايمال كردن حق ديگران منزلتي به ناحق به دست آورم و اسم آنرا حمايت از ارزشها بدانم؟ مكتب حسين كه مكتب ايثار و گذشت است چه نسبتي با اين توجيهات بيربط دارد؟
سالها پيش رهبر انقلاب در چند نوبت بحث مفصلي در باب فساد و انحراف خواص در حادثه عاشورا داشتند كه با وجود همه تأكيدها، گويي تأثير چنداني در رفتار كارگزاران نداشت. آن دغدغه هميشه بايد وجود داشته باشد. جامعه خو كرده با اشرافيگري و تجمل و دنياپرستي و بهتر است بگوييم با ارزشهاي تقلبي و قلب معرفتي معناي لذت و ارزش و مسخ شده با جعليات فلسفه زندگي حسيني نيست و نميتواند حسيني باشد و ميشود جامعه فرصتطلبي و منفعتجويي و فاصلههاي سرشار طبقاتي. زيادهطلبي و تكاثر اقليت محدود و حسرت و دريغ و درد اكثريت محروم و بدتر از آن كارگزاران و مسئولان و خواص خوكرده به تجمل و رفاه و اشرافيت و دنياطلبي ميشوند توجيهكنندگان و بسترسازان فضا و جامعهاي كه ديگر نميتوان آنرا حسيني ناميد. هرچند كه فرياد ياحسين سر دهند. و رسا و بلند هم... درسهاي مكتب عاشورا را از ياد نبريم و با توقف در پيرايههاي اين آيين پيامهاي آنرا به فراموشي نسپاريم و شورمان را به شعوري هرچه تمامتر پيوند زنيم.
کد خبر: 1393814301973
1393/8/14
|