صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | کالبدشکافی سخن مشهور امام حسین(ع) درباره آزادگی / محسن الویری
بازدید این صفحه: 4564          تاریخ انتشار: 1393/8/14 ساعت: 00:25:27
کالبدشکافی سخن مشهور امام حسین(ع) درباره آزادگی / محسن الویری

«قیام امام حسین(ع) پیامی جاودانه برای ما دارد که انسان را به نحوه زیستن درست در زندگی این جهانی فرا می خواند. کربلا و عاشورا الگوی زیست الهی است.» حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری، استاد دانشگاه امام صادق (ع) این جمله را در ادامه تحلیلش از سخن مشهور امام حسین (ع) که فرمودند «اگر دین ندارید، آزاده باشید» می گوید. او در گفت وگو با شفقنا به تحلیل واژه به واژه سخن مشهور امام و برداشت از آن برای زندگی امروز پرداخته است.

موضوع: گفتگو

 

 

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

 

 

متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام الویری را بخوانید:

*مولا حسین (ع) وقتی در واقعه کربلا رو به روی سپاه یزیدیان قرار گرفت، جمله ای خطاب به آنها بیان کرد که چهارده قرن است زمزمه آزادی خواهان جهان است. آنجا فرمودند «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»؛ به نظر شما هدف ایشان و اساسا فلسفه این جمله که تنها یک جمله نغز یا شاعرانه نیست بلکه یک اندیشه است، چیست؟

الویری: درباره این جمله معروف امام حسین(ع) چهار نکته وجود دارد که می کوشم در این گفت وگو درباره آنها توضیح دهم. نکته اول، شهرت روایی این سخن امام حسین(ع) است که منابع مختلف با تفاوت هایی در جزییات این جمله را نقل کرده اند. این جمله هم در منابع تاریخی مهم ما مثل تاریخ طبری، الفتوح ابن أعثم، هم در انساب الاشراف بَلاذُری، الکامل ابن اثیر و در این گونه منابع آمده است. در منابع شیعی نیز این جمله ذکر شده است که مرحوم مجلسی در جلد چهل و پنجم «بحارالانوار» به بخشی از این منابع اشاره کرده اند. بر این اساس جمله، جمله مشهوری است و شهرت روایی آن به حدی است که بتوان اطمینان کرد که ساخته و پرداخته مورخان نیست و به راستی امام(ع) این جمله را بر زبان آورده اند. متن جمله در این منابع، تفاوت های اندکی دارد اما ساختار کلی جمله همین است که «يا شيعة آل سفيان إِن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أَحرارا؛ ای پیروان آل سفیان! اگر شما دین ندارید و از روز قیامت هراس ندارید پس آزاده باشید». این عبارت البته با تفاوت هایی جزیی است، به طور مثال برخی دارند که «فکونوا فی أمر دنیاکم احرارا» یعنی در امور این جهانی خود آزاده باشید. برخی اینگونه ذکر کرده اند که «فکونوا احرارا فی دنیاکم» یعنی در این دنیایتان آزاده باشید و برخی دیگر نیز به شکل «فکونوا احرارا فی الدنیا» ذکر کرده اند و به صورت کلی گفته اند در این دنیا آزاده باشید. عبارتی هم در بیشتر این منابع با اختلافی در جزییات ذکر شده است؛ برخی گفته اند که امام (ع) بعد از این جمله فرمودند که «ارجعوا إلی أَحسابكم» یعنی به حسبتان رجوع کنید، که در اینباره توضیح خواهم داد. برخی دیگر هم ادامه جمله را از بیان امام(ع) به این عنوان نوشته اند که «فکونوا احرار ذی الحساب» یعنی در این دنیا آزاده ای دارای شرافت باشید یا به شرافتتان مراجعه کنید. در نقل مرحوم علامه مجلسی، این تعبیر «إن کنتم اعرابا» آمده است که یعنی به شرافتتان مراجعه کنید که شما عرب هستید؛ بنابراین اگر جمله را اینطور در نظر بگیریم، ترجمه دقیق این جمله امام(ع) چنین می شود که «ای پیروان ابو سفیان! اگر دین ندارید و ترسی از قیامت در دل ندارید، در این دنیا آزاده باشید و به شرافت عربی خود مراجعه کنید و دست از این کار بردارید». فضای صدور این جمله امام، آن زمانی بود که ایشان در گودال قتلگاه افتاده بودند و آخرین لحظات زندگیشان بود. در آن لحظات، فراخوان دشمن برای حمله به خیام به گوش امام(ع) رسید و امام آن جمله را گفتند که اکنون که من به زمین افتاده ام و نمی توانم از حرمم و از خیام دفاع کنم، شما اگر دین ندارید و از قیامت ترسی در دل ندارید، لا اقل به آن شرافت عربیتان مراجعه کنید و رفتاری مطابق آزادگان داشته باشید و دست از این حمله در برابر چشمان من دست بکشید. دو کلمه محوری در این عبارت وجود دارد؛ یکی کلمه احرارا که جمع حر است. «حر» را ما به معنای آزاده می گیریم و در زبان عربی هم به معنای آزاد در برابر بنده به کار می رود. قدیم که نظام برده داری هنوز برچیده نشده بود، انسان ها آزاد یا برده بودند. برده کسی بود که در ملکیت فرد دیگری قرار داشت. در واقع به کسی که برده نبود، حر گفته می شد و هم به معنای آزاده. مرحوم مجلسی آزاده را به کسی که از بند شهوات رهیده باشد، تفسیر کرده اند یعنی آزاد کسی است که از بند بندگی رهیده است و آزاده کسی است که از بندگی شهوات رهیده باشد. در زبان عربی به نوعی به گل و لایی که هیچ ناخالصی نداشته باشد، خاک خالص باشد هم حر می گویند یعنی آنچه در آن شائبه و ناخالصی وجود ندارد اما واژه آزاده در زبان فارسی بیشتر به معنای کسی که مصلحت اندیشی منفعت جویانه در برابر ارزش های انسانی ندارد و برای حفظ ارزش های انسانی هزینه می کند، به کار می رود. وقتی گفته می شود فلان فرد آزاده ای است یعنی اگر جایی چیزی بر ضررش باشد و منفعتی را هم از دست دهد، برای حفظ ارزش ها حریت دارد. به طور مثال ناتوانی را ببیند که ظالمان به او ظلم می کنند، از او حمایت می کند؛ هر چند خود از طرف آن ظالمان مورد اذیت قرار بگیرد. بر این اساس این کلمه ای که امام به کار بردند «فکونوا احرارا» یعنی آزاده باشید، نه اینکه آزاد باشید. حال چه به مفهومی که مرحوم مجلسی گرفتند یعنی از قید و بند شهوات و تمایلات مادی و زودگذر دنیوی خود را برهانید و چه به معنایی که گفته شد که اگر به دین و اسلام و معاد اعتقاد ندارید، لااقل آن ارزش های انسانی را زیرپا نگذارید، هر چند شاید شما حمله کنید، غنیمتی هم به دست آورید اما ارزش های انسانی را فدای این کسب غنیمت یا آزردن من نکنید. اگر آزار دادن من برای شما یک مزیت، ارزش و منفعت محسوب می شود، برای به دست آوردن آن یک ارزش انسانی بزرگ را زیر پا نگذارید. در نقل هایی از این روایت هم که بعد از «فکونوا احرارا»، «وارجعوا إلی أَحسابكم» یا «ذی الحساب» که امام فرموده اند، حسب نیز به معنای شرافتی است که انسان از خاندان خود به دست می آورد. نسب خود آن خاندان است و هر کسی به هر حال نسبی دارد، هر فرزندی پدر و مادری دارد و نسب او به شخص خاصی برمی گردد اما اگر این نسب دارای شرافت باشد، خاندان اصیل و شناخته شده ای باشند، در زبان عربی به آن حسب می گویند. البته در روایتی امام علی(ع) فرمودند که «شرافت به عقل و ادب است، نه به مال و حسب» یعنی اگر کسی خاندان با شرافتی هم داشت، الزاما خود این فرد چنین نیست اما از یک خاندان با شرافت می توان انتظار داشت که فرزندشان هم از ادب و عقل برخوردار باشد. امیرالمومنین(ع) در اینجا بسیار زیبا فرموده اند که شرافت با شاخصه خردورزی و ادب سنجیده می شود، نه با ثروت و خاندانی که دارای شرافت هستند. امام حسین(ع) در این جمله خود می گویند که به آن شرافت عربیتان مراجعه کنید و با آن شرافت عربی آزادگی پیشه کنید، البته این عبارت گاهی اینگونه ترجمه می شود که مثلا می گویند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. واژه لااقل در متن عربی نیست اما ساختار و سیاق عبارت حکایت می کند که می توان واژه لااقل را در ترجمه به کار برد. درست است که واژه لااقل به این ترتیب به کار نرفته است اما ساختار این جمله که اگر دین ندارید و ترس معاد ندارید پس در این دنیا آزاده باشید، شرطیه است و گاهی سیاق جمله شرطیه این معنی را می رساند که آن قسمت را می توان با واژه لااقل ترجمه کرد. به طور مثال فرض کنید در آیه 282 سوره مبارکه بقره که درباره مکتوب کردن معاملات و قرض دادن هاست که در آن گفته می شود که سعی کنند این معاملات را مکتوب کنند و دو نفر نیز شهادت دهند. در ادامه گفته شده است که «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ» که دو مرد را شاهد بگیرید و اگر دو مرد نبودند که شاهد این معامله شوند پس یک مرد و دو زن از کسانی که مورد رضایت شما هستند، شهادت دهند. در اینجا می توان به این شکل نیز ترجمه کرد که «اگر دو مرد نبودند لااقل یک مرد و دو زن شهادت دهند». نمی خواهم بگویم همواره به هنگام ترجمه جمله های شرطیه باید برای جزای شرط، واژه لااقل را به کار برد اما می خواهم بگویم که در برخی موارد، حسب شرایط این معنی را از جمله شرطیه می توان برداشت کرد که در ترجمه واژه لااقل را به کار برد.  در این عبارت امام نیز سیاق عبارت این را نشان می دهد یعنی کلمه لااقل در متن امام نیست اما سیاق عبارت این را نشان می دهد و شاهد مثالش را از آیه 282 سوره مبارکه بقره آوردم که می توان واژه لااقل را به کار برد که اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید پس لااقل در این دنیا و امور این جهانیتان آزاده باشید. نکته بعدی اینکه اصلا چه رابطه ای بین این جمله شرط و جزای شرط وجود دارد و چه ربطی میان آنهاست که اگر دین ندارید و ترس معاد ندارید آزاده باشید. این موضوع به بحث عمیق تری یعنی به رابطه دین و اخلاق برمی گردد. در عبارت اول، اعتقاد به خدا، توحید و معاد یک امر دینی است اما آزادگی یک منش اخلاقی است. در حقیقت اینطور نیست که دین، تنها خاستگاه اخلاقیات باشد بلکه دین پرورش دهنده آن گرایش های اخلاقی است که در وجود انسانی به ودیعه نهاده شده است. آزادگی یک امر برخاسته از فطرت انسانی است و هر کس که نامش انسان باشد، از این خصلت برخوردار است. این جوهره اخلاقی آزادگی در همه انسان ها وجود دارد اما دین این را پرورش می دهد. به همین خاطر عرض می کنم در همان عبارت قبلی نیز اگر ما واژه لااقل را در ترجمه نگیریم، گویی آمده دین و کشش های فطری انسان را به عنوان دو امر مطلقه در کنار هم قرار داده است یعنی که اگر دین ندارید، آزاده باشید اما وقتی که لااقل را به کار می بریم نشان می دهد که خاستگاه گرایش های فطری آزادگی در وجود همه انسان هاست اما دین این را پرورش می دهد. حال اگر کسی به این پرورش دینی نمی خواهد اعتنا کند لااقل به همان ندای ذاتی خود که این آزادگی است، توجه داشته باشد. اینکه از هر فردی حسب موقعیت حتی نژادی و موقعیت زندگی اش اخلاقیاتی انتظار می رود، در این سخن امام وجود دارد که این دیگر ربطی به دین ندارد و اینطور نیست که تنها انسان های دیندار باید با اخلاق باشند. اینگونه نیست که فقط انسان هایی که به دین معتقد هستند، بخواهند از ارزش های انسانی دفاع و حمایت کنند. اگر کسی حتی به این درجه نرسیده باشد، دیندار هم نباشد به آن ذات انسانی اش هم عمل کند، او نیز به سطحی و لایه ای از پاسداری ارزش ها -نه به شکل مطلوب و نه به شکل کامل- اما از او می توان انتظار داشت که به لایه ای از انسانیت پایبند باشد. امام خمینی(ره) دوبار در سخنرانی های خود، واژه غیرت عربی و انتظاری که از عرب ها می رود را مورد اشاره قرار داده اند. یک سخنرانی در 18اردیبهشت سال 1362 داشتند که در نقد کشورهای عربی می گویند «حتی حاضر نشدند که یک نماینده بفرستند که ببینند صدام با شهرهای ایران و خوزستان چه کرد». بعد می فرمایند «اینهایی که می گویند ما عرب هستیم و به اصطلاح غیرت عربی داریم، با این مردم عرب چه کردند». بسیاری از مردم خوزستان ما هم عرب هستند، اینها که از غیرت عربی حرف می زنند، ببینید با خود عرب چه کردند. در پیامی که امام در 29 تیرماه 1367 و در سالگرد کشتار خونین مکه بیان فرمودند، در نقد سازمان کنفرانس سران کشورهای اسلامی سخن می گویند. جلسه ای برای مبارزه با اسراییل بوده است که کشورهای عربی تبانی و آن را از دستور کار خود خارج می کنند. آنجا امام این را می گویند که اگر اینها یک جوغیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به چنین معامله کثیف سیاسی و خودفروشی و وطن فروشی نمی شدند. اینجا هم امام به غیرت عربی آنها اشاره می کند یعنی داشتن غیرت اسلامی بسیار خوب است اما اگر اینها آن را ندارند، لااقل آن غیرت عربی که درجه پایین تر رشد نیافته آن حمیت و غیرت است را هم ندارند. از خاستگاه نظری جمله امام می توان اینطور برداشت کرد که حدود انسانی انسان نیز در یک زمینه کمال ارزش ها و پاسداشت ارزش ها وجود دارد و دین این را رشد می دهد. اگر کسی به این درجه کمال هم نرسیده باشد، از او می توان این انتظار را داشت که در حد پایین تری این کار را انجام دهد. هویت های قبیله ای هم اقتضائات خاص خود را دارند و به نوعی در این هویت عربی آزادگی وجود داشته و مورد انتظار بوده که در اینجا امام خمینی(ره) و در آنجا امام حسین(ع) به آن هویت عربی که انتظار می رود که غیرتی در آن وجود داشته باشد، ارجاع داده اند. آخرین نکته ای که از این سخن می توان برداشت، پیام این جمله برای امروز ماست. پیامی که این جمله برای امروز ما دارد، این است که در مقام سخن گفتن با دیگران، محاجه با دیگران، گفت وگوی با دیگران و در مقام دفاع از ارزش ها در برابر دیگرانی که به این ارزش ها معتقد نیستند، نمی توان همواره خود را فقط در چارچوب های درون دینی و درون مذهبی محدود کنیم. اگر امام(ع) در این آخرین لحظات زندگیشان هم دست از گفت وگوی با دشمن برنمی دارند و با آنها وارد گفت وگو می شوند، آنجا به ارزش های دینی فرد ارجاع نمی دهند که آنها دین را قبول نداشتند به این صورت که امام مطرح می کردند. رفتار آنها به گونه ای بود که گویی از معاد به صورت کامل غافل هستند. امام در اینجا از دین عدول می کنند، به چارچوب انسانی ارجاع می دهند و می گویند که در این چارچوب انسانی و هویت عربی از این رفتار ناپسند خود دست بردارید. این پیام برای همه ما و همه تاریخ است. امروز ما چه در ساحت فردی به عنوان یک مبلغ اگر با دیگران صحبت کنیم، نمی توانیم همواره خود را فقط در چارچوب های درون دینی محدود بداریم. به این معنا که به گونه ای سخن بگوییم که فقط یک نفر معتقد مثل ما می تواند آن را قبول داشته باشد بلکه باید به گونه ای حرف زد که با کسی که اصلا دین ما را قبول ندارد، زبان تفاهم داشته باشیم و در ساحت ملی و حکومتی نیز همین منطق جاریست. شاید اینجا بعضا این تلقی پیش می آید که اگر کسی از انسانی سخن گفتن حرف می زند، این انسانی سخن گفتن و در چارچوب ارزش های انسانی حرف زدن را گویی در برابر و در مقابل ارزش های انسانی قرار می دهد و دین که از ارزش های انسانی ارجح و برتر است، این یک مغالطه است. گفته من که پیام امام حسین(ع) این است که خود را به محدوده درون دینی محدود نگه نداریم، مرادم این است که این در چارچوب انسانی سخن گفتن، خود این یک آموزه دینی است. خود اینکه ما مجاز هستیم قالب های مشترک انسانی را مبنا قرار دهیم، از دین و از امام حسین(ع) گرفته ایم. این یک مفهوم انسانی خودساخته نیست. اگر ما ارزش های انسانی خودساخته داشته باشیم، بله! در برابر دین است اما ارزش های انسانی دین بنیاد که از خود دین الهام گرفته می شود و حدود و ضوابط آن را دین تعیین کرده است، دقیقا یک امر دینی است. اینگونه انسانی سخن گفتن و ارجاع دادن به ارزش های قبیله ای و هویت های ملی و مانند اینها بهترین مصادیق دین گرایی به شمار می رود.

*حضرتعالی با زیبایی و ذهنی منسجم پاسخ را تشریح کردید. در صحبتتان بود که امام(ع) وقتی این جمله را بیان کردند، یک نظر اخلاقی هم داشتند اما خود کسانی که فاجعه کربلا را رقم زدند، مسلمان و دیندار بودند، نه کافر بودند، نه بت پرست و خود را پیروان رسول الله می دانستند. چرا امام آنها را بی دین خطاب کرد و گفت که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

الویری: امام آنها را بی دین خطاب نکردند، جمله شرطیه است یعنی اگر هم به دین اعتقاد ندارید لااقل به ارزش های انسانی پایبند باشید. جمله شرطیه است و اطلاق کافر به آنها نکرده اند اما رفتار، رفتاری است که با هیچیک از ضوابط دینی سازگار نیست. منظور این است که شما که این رفتار را انجام می دهید، حتی اگر خاستگاه انجام رفتار این است که از دین یکسره دست شسته اید و اصلا دیگر به دین پایبندی ندارید و معاد را به صورت کامل از یاد برده اید، پس لااقل آن ارزش های انسانی را پاس بدارید. نکته دیگر این است که ما به کسی کافر می گوییم که خود خداوند را قبول نداشته باشد اما امام به این شکل هم نمی گویند. «اگر دین ندارید» در واقع یعنی اگر پایبندی به دین ندارید. معاد یکی از  اجزای دین است؛ درست است که حکم ضروری دین است و اگر کسی معاد را انکار کند، این انکار می تواند به انکار خود توحید هم بینجامد اما امام در حقیقت بر مبنای آن رفتار حرف می زنند که اگر پابندی به دین ندارید و از یاد معاد غافل شده اید...؛ ما تا این حد در سخنان خود مردم را به مرگ باوری فرا می خوانیم و می گوییم که غفلت از روز قیامت نباید داشت. به طور مثال از مرحوم شیخ جعفر شوشتری نقل شده است که روزی بالای منبر گفت که «مردم من امروز آمده ام که شما را به شرک دعوت کنم». در مقام توضیح سخنان خود گفت که ما طوری با خدا رفتار می کنیم که گویی خدا را به صورت کامل کنار گذاشته ایم یعنی عملا گویی منکر خدا هستیم و هیچ او را در نظر نداریم. سخن این مرحوم آن بود که حال که چنین است لااقل بیایید و در کنار تمایلات دنیایی خود، خدا را هم در نظر بگیرید. به این معنا که گویی آن توحید که انتظار نمی رود لااقل به کفر مطلق دچار نشوید و خدا را هم شریک بگیرید. در اینگونه عبارات، تکفیر به مفهوم فقهی آن صدق نمی کند؛ مثل اینکه کسی که در مسجد نماز نخواند، نماز ندارد. این به معنای باطل بودن نمازهای در غیر مسجد نیست بلکه منظور این است که آن درجه کمال در آن وجود ندارد. در این جمله نیز کافر شمردن به مفهوم فقهی و کلامی آن نیست یا به عبارتی کاملا نشان می دهد که مراد، پایبندی نیست که اگر دینداری کامل و پایبندی به دین را مدنظر ندارید، پروا و ترس از معاد ندارید، لااقل آزاده باشید. در اینجا نیز وجود نداشتن پروای از معاد مطرح شده است و به معنای انکار معاد نیست.

*به معنای دیگر اگر بخواهم به تعبیر امروزی آن سوال را مطرح کنم، برخی ها معتقدند آنچه که در عاشورا اتفاق افتاد، ادامه حرکت خوارج بود و آنها بودند که در برابر امام صف آرایی کردند. در رفتارهای آنها نیز تفسیر و برداشت غلط از دین و سلوک دینداری، دنیوی کردن امر قدسی و همه این موارد قابل بیان است؛ آیا این تعبیر و این تفسیر را قبول دارید؟

الویری: چون این اصطلاحات هر کدام بار معنایی خاص خود را دارند و مثلا عرفی کردن امور قدسی معنی خاصی دارد که در فضای ادبیات سکولاریسم می توان آن را تفسیر کرد، من ابا دارم که صریح و کامل بگویم که حتما همینطور است اما به صورت احتمالی می توان گفت حسب اینکه از دین چه برداشتی داشته باشیم، همه اینها را در کارزار کربلا حاضر می بینیم اما اینکه آیا واقعا این فهم وارونه از دین، به کنار نهاده شدن پایبندی کامل به دین در فضای حکومت است، را باید بررسی کرد. کسانی که در برابر امام ایستادند، اعزام شده از طرف حاکمیت بودند؛ یک استحاله درونی در حاکمیت صورت گرفته که نام، نام پیامبر است، قرآن همان قرآنی است که بر پیامبر(ص) نازل شد، کعبه همان کعبه است. همین قرآنی که این اندازه از ذوی القربی و اهل بیت پیامبر (ص) یاد شده است، نامش بر زبان هاست اما در عمل می بینیم که چه صورت می گیرد. وقتی که امام(ع) به شهادت رسیدند و سپاه یزیدیان می خواستند به خیام امام حمله کنند، با این عبارت کار شروع شد که «یا خیل الله! ابشروا بالجنة» یعنی ای سپاه خداوند! بشارت باد بر شما به بهشت. نام خدا و قیامت و بهشت بر زبان آورده می شود، بشارت به بهشت بر زبان آورده می شود اما در عمل می بینیم که اصلی ترین ارزش ها با همین نام زیر پا گذاشته می شود. اینها را بیشتر در همان فضای استحاله آموزه های دینی و اینکه از دین جز اسمی باقی نمی ماند را در این فضا راحت تر می توان تفسیر کرد. مگر اینکه مشخص شود دقیقا از این تعابیری که نام بردید، چه هدفی موردنظر است و با آنها نیز به صورت مشهور، همنوایی داشت و من نفی نمی کنم کمی برایم دشوار است که به صورت مطلق هم بگویم دقیقا چنین است.

*در این گفته بسیار بسیار مهم، امام(ع) در آخرین لحظات حیات خود و وقتی که در تراژیک ترین صحته تاریخ قرار گرفته اند، انگشت تایید و احترام و عزت بر آزادگی می گذارند. این همه تایید و ستایش آزادگی در نظام فکری امام از کجا می آید؟

الویری: شاید همان نکته آخری که گفته شد، بتواند پاسخی بر این پرسش تلقی شود و آن اینکه ما در منظومه فکر دینیمان هیچگاه و در هیچ شرایطی نباید راه را بر هدایت دیگران ببندیم. اگر با کسانی که پایبندی به ارزش ها ندارند، به گونه ای رفتار شود که گویی آنها تحقیر شوند که این تحقیر سبب شود که به سمت حق نگروند، این رفتار پسندیده ای نیست. امام در اینجا حتی این جنبه انسانیت و شرافت مورد انتظار از عرب بودن را شاخص و برجسته می کنند یعنی اگر از این منظر نگاه کنیم، نهایت هدایتگری را می توان دید. از این روی که شما که در حال انجام زشت ترین کارها و رقم زدن تراژیک ترین رویداد تاریخ هستید، یک موضوع را از یاد نبرید که به شما انسان و عرب گفته می شود. چیزی از این کلمات انتظار می رود، لااقل از آن غفلت نکنید. توجه دادن افراد به جنبه هایی از آنها می تواند نقطه آغاز هدایت و به خود آمدن انسان ها شود. به نظر می رسد این نکته است که خاستگاه بیان این جمله از سوی امام(ع) است که اعلام کنند هر کس در هر شرایطی هست و هرچند به حالت ذلت دچار شده باشد اما در آن حالت نیز می توان کوشید که از آن بدتر نشود. برای قاتلان امام حسین (ع) نمی توان نجاتی نه در دنیا و نه در آخرت در نظر گرفت اما امام این را مطرح می کنند که لااقل کاری کنید که از این بدتر نشود تا عذاب آنها از این بیشتر نشود. در حقیقت این خاستگاهی است که امروزه می توان از طریق آن در گفت وگوهای تبلیغی، خطابه ها، دعوت دیگران به خیر و معروف مد نظر قرار داد. مورد توجه قرار دادن این نکته به این معناست که جنبه های اصالت آنها را برجسته و آنها را متوجه جنبه های مثبتی کنیم که می تواند نقطه آغاز تحول آنها باشد.

*بر اساس همه بحثی که داشتیم و اینکه هر سال مراسم عزاداری مولاحسین (ع) به زیباترین و باشکوهترین شکل ممکن خود برگزار می شود، پیام واقعی امام حسین(ع) برای امروز ما چیست؟

الویری: پاسخ این پرسش دشوار است. پیام اصلی امام حسین(ع) این است که الگوی کامل زیست دینی را بر ما عرضه می کنند. هر چند که حرکت امام را بیشتر از جهت شهادت طلبی، ایثار، از خودگذشتگی، مقاومت، صبر، شکیبایی در برابر ناملایمات، ظلم ستیزی و این جنبه ها محدود می کنیم اما قیام امام حسین(ع) پیامی جاودانه برای ما دارد که انسان را به نحوه زیستن درست در زندگی این جهانی فرا می خواند. کربلا و عاشورا الگوی زیست الهی است. مشاهده کردید که در یک جمله کوتاه امام(ع) چه مبانی معرفتی مهمی نهفته بود و چه پیام های کاربردی مشخصی برای همیشه تاریخ از جمله برای امروز ما داشت.

کد خبر: 1393814301971
1393/8/14

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن