بازدید این صفحه: 4078 تاریخ انتشار: 1392/2/18 ساعت: 09:24:20
حجة الاسلام سروش محلاتی
نمی توانیم از اسلام منهای اخلاق دفاع کنیم/ تفکر اشاعره به اخلاق آسیب می زند
سروش محلاتی می گوید: دین در جامعه خنثی نیست، اگر در جایگاه واقعی خود قرار نگیرد، تاثیر منفی دارد و در این صورت جامعه دینی از جامعه غیردینی منحط تر و غیراخلاقی تر می شود.
موضوع: گفتگو
حجت الاسلام محمد سروش محلاتی در گفت وگو با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) به بحث درباره نسبت جامعه دینی و اخلاقی پرداخته است که در ادامه می خوانید:
*به نظر شما بین اخلاق و دین چه رابطه ای وجود دارد؟
ج: تعالیم اخلاقی بخشی از آموزه های اسلامی است، همانطور که مسایل اقتصادی و فقهی نیز دو بخش دیگر آن است، لذا اخلاق جزئی از پیکر اسلام است. نمی توانیم از اسلام منهای اخلاق دفاع کنیم.
*پس شما اخلاق را مقوله ای درون دین می بینید؟
ج: اگر پایه های اصلی و ریشه های اساسی اخلاق را عقل و فطرت بشری بدانیم(اولا)،و اگر عقل و فطرت را یکی از منابع دین شناسی بدانیم (ثانیا)، نتیجه آن است که اخلاق دینی، همان اخلاق عقلی است، یعنی دینی بودن اخلاق به معنای نفی استقلال ارزش های اخلاقی نیست، خواجه در آغاز اخلاق ناصری به این نکته اشاره دارد و بنیاد اخلاق را بر عقل قرار می دهد.
*با این رویکرد، اخلاق برگرفته از قرآن و حدیث نداریم؟
ج: کتاب و سنت پر است از آموزه هایی که جنبه ی عقلانی دارد، اساسا یکی از اهداف نبوت، زنده کردن عقل و فعال کردن خرد در میان انسان هاست. پیامبران آمده اند تا عقل های مدفون در سرزمین عرف و عدالت جاهلانه را برون بیاورند. مثلا رعایت عهد و پیمان یک ارزش اخلاقی عقل پسند است و در عین حال از تفاهیم مشترک همه انبیای الهی است.
*تاُکید بر دینی بودن اخلاق، به اخلاقی شدن جامعه کمک می کند یا به آن آسیب می رساند؟
ج: دینی بودن آموزه های اخلاقی در یک جامعه دینی، پشتوانه ایست که به استحکام بیشتر اخلاق کمک می کند و دلیلی ندارد که موجب تضعیف اخلاق شود، ولی اگر نگاه ما به اخلاق نگاه اشاعره باشد و برای آن استقلال قائل نباشیم و بگوییم هر کاری که در شرع پسندیده باشد، خوب است و اصلا خوب بودن یعنی شرعی بودن، این تفکر، آسیب جدی به اخلاق وارد می کند. به این نکته برخی از متفکران اسلامی مانند شهید مطهری اذعان و اقرار دارند که خیانت کارترین و پست ترین افراد، وقتی به خیانت هولناک دست می زنند که پس از یک دوره زندگی دینی، به طور کلی از دین دست برداشته اند یا به درکی از دین رسیده اند که با بی رحمی و قساوت سازگار است. این گونه افراد، چون ارزش های اخلاقی را وابسته به دین می دانند، لذا وقتی از عقل تهی می شوند و عواطف خود را در برابر دین قربانی می کنند، دست به هر خیانتی می زنند. برای آنها اخلاق منهای دین معنی ندارد و وقتی دین را رها می کنند، توجیهی برای اخلاقی بودن ندارد.
*تفکر اشعری گری در جامعه ما چقدر مقبولیت دارد؟
ج: ما شیعیان، از نظر مبنایی، «عدلیه» نام گرفته ایم و در مقابل اشاعره هستیم، متفکران ما به حسن و قبح مستقل عقلی اعتقاد دارند، یعنی ما در سطح خاص مشکلی نداریم، ولی در سطح عامه مردم، مشکل داریم چون شعار اشاعره خیلی در میان مردم نفوذ دارد، البته عوام ما از شعار اشاعره هم عبور کرده اند، چون اشاعره می گویند خوب همان است که "شارع" آن را خوب بداند، الحسن،حسنه الشارع، ولی عوام حتی افراد عادی و غیر معصوم جای خدا و شارع قرار دادند و شعارشان این است که هرچه را فلانی بگوید خوب است، خوب است و هرچه را که فلانی بد بداند بد است. ما رسما از عدلیه هستیم ولی واقعا از روح آن فاصله داریم. معلوم است که در این وضع، پایه های اخلاقی سست و لغزنده است و هیچ اصل ثابت باقی نمی ماند.
*پس قبول دارید که جامعه دینی، با مشکلات دینی مضاعفی رو به رو می شود؟
ج: قبول دارم که در جامعه دینی، زمینه برخی از رفتارهای ضد اخلاقی بیشتر وجود دارد، همانطور که زمینه برخی از رفتارهای اخلاقی هم بشتر است. اساسا به طور کلی هر جامعه ای چنین است و گرایش به ارزش های اخلاقی در همه فرهنگ ها یکسان نیست. ما باید منصفانه بپذیریم که در جامعه ما زمینه هایی وجود دارد که در بسیاری از جوامع نیست. مثلا در جامعه دینی ما چون "ظواهر دینی" اهمیت دارد لذا به همان میزان "ریاکاری" هم رواج دارد. به طور کلی در هرجا که ظواهر دینی، بیش از میزان اعتقاد گسترش پیدا کند و مردم مجبور باشند که خود را مسلمان تر و مومن تر از آنچه که هستند نشان می دهند، آفت تظاهر و ریا کاری شیوع پیدا می کند. بله دین در جامعه خنثی نیست، اگر در جایگاه واقعی خود قرار نگیرد، تاثیر منفی دارد و در این صورت جامعه دینی از جامعه غیر دینی منحط تر و غیراخلاقی تر می شود.
*بر اساس این دیدگاه دوباره همان سوال اولم را تکرار می کنم، آیا جامعه دینی ما جامعه اخلاقی هم هست؟
ج: این سوال با سوال اول متفاوت است، این سوال مربوط به وضع جامعه ماست، نه نسبت اخلاق و دین. به نظر بنده، بر اساس ظواهر دینی از قبیل رواج شعائر مذهبی مانند عزاداری در دهه محرم، یا نماز جماعت و جمعه یا شرکت در اعتکاف یا مراسم حج، به شکل دقیق و واقعی نمی توان ضریب نفوذی اخلاق را فهمید. چون ممکن است کسانی که پایبند به ارزش های اخلاقی نیستند، به دلایل مختلفی مقید به این گونه شعائر مذهبی باشند، این رسم و رسومات ملازمه ای با امانت داری، راستگویی، محترم شمردن پیمان ها و امثال آنها ندارد.
*اگر رفتارهای دینی قابل تفکیک از رفتارهای اخلاقی باشد، پس باید قبول کنید که اخلاقی بودن جامعه را باید فرا تر از رفتارهای دینی آنها آزمود؟
ج: بدون تردید ممکن است در جامعه دینی افرادی باشند که به اعمال دینی و مناسک دینی کاملا مقید باشند و ظاهر رفتارشان کاملا دین پسندانه باشد ولی فاقد شخصیت اخلاقی باشند و این دوگانگی ناشی از تضاد درون و بیرون است. تفاوت دین و اخلاق این است که دینی بودن سطح زندگی و لایه ی آشکار آن بدون اینکه در عمق زندگی و جان نفوذ داشته باشد امکان دارد و ما هم بر اساس ظاهر آن شخص را متدین می دانیم، ولی درباره اخلاق، نمی توان اینگونه قضاوت کرد، اخلاق ظاهری قابلیت تفکیک از باطن ندارد و در صورت تفکیک آن ظاهر دیگر اخلاق نیست. به همین دلیل است که مثلا ساده زیستی، ذاتا یک ارزش اخلاقی نیست، بلکه زهد ارزش اخلاقی دارد و زهد هم ریشه در عدم تعلق و وابستگی به دنیا دارد و یک امر کاملا درونی و واقعی است. هرگز از لباس ساده و زندگی محقرانه نمی توان تشخیص داد که شخص زاهد است یا نه. کسانی که این شیوه ها را زهد معرفی می کنند، اخلاق را ملعبه خود قرار می دهند و می خواهند به دنیای بیشتر برسند.
*با این تحصیل بسیاری از ارزش های اخلاقی، شاخص تلقی نمی شوند، پس چطور می توان ارزیابی صحیحی از وضع اخلاق در جامعه داشت؟
ج: ارزیابی واقعی، کار آسانی نیست ولی در بیانات ائمه، دو شاخص که کار آمدی بیشتری داده و معرفی شده است، یکی صداقت و راستگویی و دیگری امانت و درست کرداری. در روایت معتبری از امام صادق (ع) وارد شده است که با نماز خواندن و روزه گرفتن فریب مردم را نخورید زیرا چه بسا مردمی به نماز عادت کرده اند و اگر بخواهند ترک کنند برایشان سخت و دشوار است بلکه مردم را با راستگویی و ادای امانت بیازمایید. این روایت را مرحوم کلینی در کافی آورده است. متاسفانه در بیان دینداران این شاخص های دینداری تغییر کرد و ارزش های درجه دوم و سوم در درجه اول قرار گرفته است و به همین دلیل است که جامعه ما در یک حرکت معکوس از یک سو به ظواهر دینی اهتمام دارد و از سوی دیگر ارزش های اخلاقی رو به انحطاط است. رواج تهمت و خلاف گویی که نمونه های از آن در رسانه ها ظهور و بروز دارد کارنامه اخلاقی ما را نشان می دهد.
*در چنین شرایطی چگونه می توان به اصلاح وضع اخلاقی جامعه امیدوار بود؟ شما چه راهکاری دارید؟
ج: برای این شکل نمی توان یک نسخه چند سطری پیچید. مشکلات موجود، معلول عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و تا علت و ریشه های آن شناسایی نشود و اصلاح نشود، توقع اصلاح نمی توان داشت ولی اجمالا عرض می کنم که عالمان دین و حاکمان جامعه باید پیش قدم شوند و به نقد وضع موجود بپردازند. اینکه ما مشکلات اخلاقی جامعه را مخفی کنیم چیزی را حل نمی کند. وقتی بیمار علاج پیدا می کند که بیماری پذیرفته می شود و ما در همین قدم اول هنوز مشکل داریم. فکر می کنیم اگر مشکل اخلاقی جامعه را بپذیریم، نا کارامدی خودمان را پذیرفته ایم برای تبرئه خودمان ناچاریم عیب و ایرادها را نادیده بگیریم. چقدر امیرالمومنین از وضع اخلاقی جامعه خود گلایه کرده است، هرگز حضرت دوره خود را طلایی ترین عصر اخلاق و دیانت معرفی نکرد بلکه به عکس آن عصر را عصر اندک بودن حق گویی و از رونق افتادن راستگویی و خوار بودن حق گرایان و شیوع نفاق در علما می داند (اشاره به خطبه 224 نهج البلاغه). آیا در حال حاضر ما با این صراحت به نقد اخلاقی جامعه خود می پردازیم؟
کد خبر: 139221830162
1392/2/18
|