سیره حضرت فاطمه(ع) در دادخواهی و وظیفه مردم در قبال آن / سید ابوالفضل موسویان
اولین اقدام حضرت فاطمه زهراء (ع) پس از وفات پیامبر (ص) دفاع از علی (ع) بود آنگاه که علی را به زور برای بیعت به مسجد برده بودند و توانست علی را از چنگال آنان نجات دهد و تا فاطمه زنده بود نتوانستند از علی (ع) برای خلیفه بیعت بگیرند.
موضوع: اندیشه
نویسنده: حجة الاسلام سید ابولفضل موسویان
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
رفتار و اعمال معصومین همانند اقوال و گفتارشان حجت و معتبر است.
اولین اقدام حضرت فاطمه زهراء (ع) پس از وفات پیامبر (ص) دفاع از علی (ع) بود آنگاه که علی را به زور برای بیعت به مسجد برده بودند و توانست علی را از چنگال آنان نجات دهد و تا فاطمه زنده بود نتوانستند از علی (ع) برای خلیفه بیعت بگیرند.
و هنگامی که به فاطمه خبر رسید که خلیفه تصمیم دارد مزرعه فدک را از وی باز ستاند، پوشش خود را بر سر انداخت و ردایی بلند بر تن کرد و در میان گروهی از زنان همراه و زنانی از بنی هاشم از خانه بیرون آمد و راهی مسجد شد و خطبه ای ایراد کرد که همه آنان را محکوم نمود.
در ابتدای خطبه به آیه ذی القربی (روم/38) تمسک نمود سپس شاهد برای مدعای خود آورد
در این که چرا فاطمه زهرا با این که علاقه ای به دنیا نداشت و هر چه از فدک نیز به دست می آمد بین فقرا تقسیم می کرد، در عین حال دنبال پس گرفتن فدک بود، روشن است یکی از دلایل می تواند این باشد که فاطمه می دانست با پس گرفتن فدک و باز بودن دست او و همسرش، زمینه بازگشت خلافت به مسیر اصلی خود فراهم است و مخالفین نیز به همین دلیل آنان را از این امتیاز محروم کردند
افزون بر این که انسان وظیفه دارد در راستای احقاق حق خود تلاش کند و لو این که به نتیجه نرسد زیرا تن دادن به ظلم، در صورتی که به تقویت ظالم منجر شود، خود گناهی بزرگ است. بویژه اگر مظلوم در مقام الگو برای دیگران باشند که سکوت و تسلیم او در برابر ظلم، آثار تربیتی نادرستی در میان جامعه داشته باشد. آری اگر ظلم شخصی باشد و عفو و گذشت آثار سوئی بجا نگذارد، توصیه به عفو شده است.
لذا فاطمه زهرا(ع) در پی احقاق حق، غاصبان را مخاطب قرار داد و از آنان خواست تا حق او را به او برگردانند. و با منطقی قوی به بیان حق خود پرداخت.
آنگاه روی به جانب اهل مسجد نمود و شخصیت های مورد توجه مردم، اعیان و سران قبایل؛ آنان که از قدرت و نفوذ در جامعه برخوردارند، را مورد خطاب قرار داد و فرمود: شما ای بندگان خدا! پرچمداران حلال و حرام و حاملان دین خدا و وحی او و امانتداران خدا بر خویش و مبلغان به آیندگان هستید ...»
پس از توجه دادن به قرآن و حکمت احکام الهی و معرفی خود و نسبتش به پیامبر(ص) و زحماتی که آن حضرت برای هدایت آنان کشید و معرفی علی بن ابیطالب (ع) و مطالب بسیاری که در این باره فرمود، آنگاه چنین گفت: «هان ای مسلمانان! آیا سزاوار است که میراث پدرم را به زور و تزویر از من بربایند و من در بازگرفتن آن، شکست بخورم و به تماشا بنشینم؟
ای مردان با نفوذ و ای بازوان ملت و ای پشتیبانان اسلام! و ای کسانی که اسلام در دامن آنان بالیده است، شما را چه شده که در باز گرفتن حق من سستی روا می دارید؟! و چرا دیده به هم نهاده اید و از ستمی که بر من روا می دارند، تغافل می ورزید؟ مگر نه این است که به گفته پدرم: «احترام فرزند، نگاهداشتِ حرمت پدر است» چه زود فاجعه آفریدید و چه سریع رنگ عوض کردید؟ با آنکه در شما توان آن هست که مرا در مطالبه حقی که در بازپس گیری آن فریاد می زنم و تلاش می کنم، یاری کنید ...»
«ای پسران قیله (نام زنی که تبار قبیله اوس و خزرج به او می رسد) دور از شأن شماست که پیش چشم شما میراث پدرم را ببرند و ببلعند و حرمتم را نگاه ندارند و شما فریاد دادخواهی مرا بشنوید و از حال و کار من آگاه شوید [و سکوت کنید] ...»
از این اقدام حضرت فاطمه(ع) نتیجه گرفته می شود که:
اولاً مظلوم می تواند از مردم استمداد بطلبد و فریادش را به گوش همگان برساند.
ثانیاً مردم وظیفه دارند از مظلوم دفاع کنند و گرنه حضرت از آنان استمداد نمی طلبید و آنان را سرزنش نمی کرد.
ما در این جا به مستند قرآنی این دو مطلب می پردازیم:
1ـ دادخواهی از مردم
با این که خواسته شده است گناه و معصیتی اگر واقع شد چه از انسان باشد یا از دیگران، مخفی بماند و با توبه به پیشگاه الهی، عفو و بخشش خواسته شود و حتی الامکان علنی نشود زیرا افشای آن، شایع و گسترش دادن خلاف و منکر است و از بین بردن حرمت آن. لذا در آیه 19 سوره نور خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»«كسانى كه دوست مىدارند زشتيها و گناهان قبيح در ميان افراد با ايمان اشاعه يابد عذاب دردناكى در دنيا و آخرت دارند».
مقصود از « فاحشه» مطلق فحشاء است، چون زنا و قذف و امثال آن، و دوست داشتن اين كه فحشاء و قذف در ميان مؤمنين شيوع پيدا كند، خود مستوجب عذاب اليم در دنيا و آخرت براى دوست دارنده است. در برخی از موارد حتی مطرح کردن گناه ولو این که خود دیده و یا شنیده باشد، خلاف است. (تفسیر البرهان، ج4، 55) و در مواردی موجب حد نیز می شود مثلاً نسبت زنا به کسی دادن حتی نزد قاضی بدون این که چهار شاهد عادل وجود داشته باشند. عملی حرام است و حد قذف دارد.
نقل شده است سه نفر در محضر علی(ع) به کسی نسبت زنا دادند فرمود نفر چهارم کجاست؟ گفتند در راه است و می آید. فرمود: بر این سه نفر [به خاطر نسبت زنایی که داده اند،] حد [قذف/ هشتاد تازیانه] زده شود (وسایل الشیعه، ج28، ص96)[و طبعاً پس از این که نفر چهارم نیز برسد، چون به این سه نفر حد زده شده است از عدالت ساقط شده اند، چیزی اثبات نمی شود و شهادت اینها مورد قبول نمی باشد]
بنابر این خواسته شده است که اگر گناه و معصیتی انجام گرفت، علنی و آشکار نشود و گناهکار توبه نماید. اسلام با اعتراف به گناه در پیش قاضی و حاکم شرع نیز مخالف است حتی در برخی موارد که کسی اقدام به اعتراف در محضر پیامبر(ص) و امام (ع) می کرد و خواستار مجازات می شد، می فرمودند: اگر اعتراف نمی کرد و بین خود و خدا استغفار می نمود از این اعتراف بهتر بود.(وسایل الشیعه، ج28، ص36) اما در مورد حق الناس مطلب به عکس می باشد. خداوند می فرماید: لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم( نساء/148) خداوند دوست ندارد بدى كسى را گفتن مگر كسى كه باو ستم شده باشد و بخواهد رفع ظلم از خود بكند. بنابر این فقط ستمديده مي تواند در نزد مردم از كسى كه بوى ستم نموده بوسيله بد- گوئى و اظهار ستم، حق خود را از ظالم مطالبه كند و مردم را به ستمى كه در باره او نموده آگاه كند و او را معرّفى كرده در مقام دادخواهى و انتقام از او برآيد
علامه طباطبایی می گوید: جمله:«إِلَّا مَنْ ظُلِمَ» استثناى منقطع است و معنايش با معناى كلمه «لكن» يكى است، پس در حقيقت فرموده: خدا دوست نمىدارد کسی سخن زشتی را با صداى بلند بگوید، ليكن كسى كه مورد ظلم قرار گرفت، مىتواند در مورد خصوص ظالم و ظلمى كه به وى رفته، سخن زشت و با صداى بلند بگويد. همين خود قرينه است بر اين كه چنين كسى نمىتواند هر چه از دهانش بيرون بيايد به او نسبت دهد و حتى آيه شريفه دلالت ندارد بر اين كه نمىتواند بدىهاى ديگر او را كه ربطى به ظلمش ندارد به زبان بياورد بلكه تنها مىتواند با صداى بلند ظلمی را كه به او رفته، بگويد و صفات بدى از ظالم را به زبان آورد كه ارتباط با ظلم او دارد. 2ـ وظیفه مردم در برابر دادخواهی دیگران
وظیفه مردم در قبال تظلم و دادخواهی این است که اقدام کنند و از مظلوم دفاع نمایند
زیرا از وظایف مردم در قبال ظلمی که به کسی می رود، نهی از منکر است. مردم نمی توانند در قبال ظلم بی تفاوت باشند. دو روایت در این باره چنین نقل شده است:
مسعده بن صدقه از امام باقر (ع) و آنحضرت از امیرالمؤمنین(ع) چنین نقل کرده است: خداوند عذاب نمی کند عموم مردم را به گناهی که برخی انجام می دهند در صورتی که آن منکر مخفیانه انجام شود و مردم از آن اطلاع نیابند. اما اگر منکری علنی [و در حضور مردم] صورت پذیرد و عموم مردم در پی تغییر آن نباشند، همگان مستوجب عقوبت و مجازات می شوند
مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) إِنَّ اللَّهَ لَا يُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ سِرّاً مِنْ غَيْرِ أَن تَعْلَمَ الْعَامَّةُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ جِهَاراً فَلَمْ تُغَيِّرْ ذَلِكَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِيقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
و صدوق (ره) همین روایت را از هارون بن مسلم نقل کرده و اضافه نموده است که پیامبر (ص) فرمود: هر گاه کسی معصیت و گناه را مخفی انجام داد ، زیان آن جز به کسی که انجام داده است نمی رسد اما هرگاه آن را آشکارا انجام دهد و با آن برخورد نشود به همه زیان می رسد. امام باقر (ع) فرمودند: این بدان خاطر است که وی با این کار، دین خدا را خوار کرده است و دشمنان خدا به او اقتدا می کنند [و موجب گسترش آن گناه می شود].
وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَعْصِيَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ تَضُرَّ إِلَّا عَامِلَهَا فَإِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِيَةً وَ لَمْ يُغَيَّرْ عَلَيْهِ أَضَرَّتْ بِالْعَامَّةِ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِينَ اللَّهِ وَ يَقْتَدِي بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللَّهِ (وسائل الشيعة، ج16، ص 136)