بازدید این صفحه: 3900 تاریخ انتشار: 1393/3/3 ساعت: 01:30:38
ويژه نامه شهادت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام
شهادت حضرت موسي بن جعفر امام كاظم عليه السلام را به محضر پيروان اهل البيت عليهم السلام تسليت مي گوييم
موضوع: مناسبت
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
شهادت حضرت موسي بن جعفر امام كاظم عليه السلام را به محضر پيروان اهل البيت عليهم السلام تسليت مي گوييم
اسم آن بزرگوار موسي و ملقّب به عبد صالح، عالم و باب الحوايج و لقب مشهور حضرت كاظم مي باشد و كنيه مشهور ايشان ابوالحسن الاول است. عمر آن بزرگوار تقريباً پنجاه و چهار سال بود. در هفتم صفر سال 128 هجري متولد و در بيست و پنجم رجب سال 183 به دست سندي بن شاهك و به دستور هارون الرشيد لعنة الله عليه مسموم و به درجه رفيع شهادت نايل گرديد.
فرازي از زيارت مختصه امام موسي بن جعفر عليه السلام
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْهَادِي وَ الْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ وَ أَنَّكَ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ صَاحِبُ التَّأْوِيلِ
وَ حَامِلُ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْعَالِمُ الْعَادِلُ وَ الصَّادِقُ الْعَامِلُ
يَا مَوْلاَيَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَعْدَائِكَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِمُوَالاَتِكَ
فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَجْدَادِكَ وَ أَبْنَائِكَ وَ شِيعَتِكَ وَ مُحِبِّيكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
سلام بر تو اى مولاى من اى موسى بن جعفر و رحمت و بركات خدا بر تو باد
شهادت مىدهم كه تو محققاً امام و پيشواى هدايت كنندهي امتى و ولى حق و رهبر خلق و همانا تويى اصل و منبع تنزيل وحى الهى و صاحب مقام علم تأويل كتب آسمانى
و حامل علم تورات و انجيل و داراى مقام كامل علم و عدالت و صدق و حقيقت و عمل خالص طاعت خدا
اى مولاى من به درگاه خدا - از دشمنان تو بيزارى مىطلبم و به دوستى تو تقرب مىجويم
پس درود و رحمت و بركات خدا بر تو باد و بر پدران و اجداد و فرزندان و بر شيعيان و بر دوستان تو باد
دعاى حضرت كاظم عليه السلام
إِلَهِي خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لَكَ وَ ضَلَّتِ الْأَحْلاَمُ فِيكَ
وَ وَجِلَ كُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ وَ هَرَبَ كُلُّ شَيْءٍ إِلَيْكَ
وَ ضَاقَتِ الْأَشْيَاءُ دُونَكَ وَ مَلَأَ كُلَّ شَيْءٍ نُورُكَ
فَأَنْتَ الرَّفِيعُ فِي جَلاَلِكَ وَ أَنْتَ الْبَهِيُّ فِي جَمَالِكَ
وَ أَنْتَ الْعَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ الَّذِي لاَ يَئُودُكَ شَيْءٌ
يَا مُنْزِلَ نِعْمَتِي يَا مُفَرِّجَ كُرْبَتِي وَ يَا قَاضِيَ حَاجَتِي
أَعْطِنِي مَسْأَلَتِي بِلاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي
أَصْبَحْتُ عَلَى عَهْدِكَ وَ وَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ أَبُوءُ لَكَ بِالنِّعْمَةِ
وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لاَ يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ
يَا مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ
وَ فِي إِشْرَاقِهِ مُنِيرٌ وَ فِي سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه
خدايا آوازها نزد تو با خشوع است و عقول نزد تو حيران
و هر موجودى از تو ترسان و هر ترسانى بسوى تو گريزان است
و هر چيز جز تو (جز به ياد تو) در تنگى است و نور تو همه موجودات را پر كرده است
پس تنها تو بلند مرتبهاى در بزرگوارى و نور و زيبا و پر بهايى در حسن و جمال
و تو بزرگى در مقام قدرت و تويى كه هيچ چيز تو را خسته و درمانده نمىسازد
اى نعمت بخش من اى دلگشاى من از هر غم و دلتنگى اى بر آرنده حاجت من
درخواست مرا عطا فرما به حق يكتايى خود من به تو ايمان آوردهام با اخلاص در دينم
صبح كردم در حالى كه تا بتوانم بر عهد و پيمان و وعده تو استوار باشم و بنعمت سوى تو رجوع كنم
و از گناهان بدرگاه تو استغفار كنم كه غير تو كسى گناهان را نتواند بخشيد
اى خدايى كه در نهايت بلندى مقام نزديك است و در عين نزديكى بلند مرتبهاى
و اشراق جمال تو روشنى بخش عالم است و پادشاهى تو در منتهاى قدرت است درود فرست بر محمد (ص) و آل او.
(مفاتيح الجنان، ص44)
سيره حضرت كاظم عليه السلام
-ابراهيم بن عبد الحميد گفت: وارد خانه موسى بن جعفر عليه السّلام شدم همان اطاقى كه در آن نماز ميخواند در خانه جز حصير و شمشيرى آويزان و قرآنى نديدم.
-روايت شده آن حضرت نافلههاى شبانه را هميشه مي خواند و آن را وصل به نماز صبح مى كرد بعد تعقيب ميكرد تا آفتاب طلوع كند آنگاه سر بسجده ميگذاشت تا هنگام زوال ظهر سر از سجده برنميداشت.
- پيوسته چنين دعا ميكرد: «اللهم انى اسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»
- به طورى از خوف خدا گريه ميكرد كه محاسنش از اشك چشم تر مىشد.
-بواسطه كظم غيظ و حلمى كه داشت كاظم لقب داشتند
- شبها سراغ فقراء مدينه ميرفت و زنبيلهائى كه محتوى پول (از طلا و نقره) و آرد و خرما بود، براى آنها ميبرد و به فقراء ميداد در حالي كه آنها نميفهميدند چه كسى به آنها كمك ميكند.
-از همه بهتر قرآن كريم را حفظ داشت و از تمام مردم در خواندن قرآن خوشصداتر بود وقتى قرآن ميخواند محزون مي گرديد و شنوندگان از شنيدن صداى آن جناب كه قرآن تلاوت مي كرد بگريه مىافتادند.
(ترجمه بحار الانوار، ج 48 ، ص85-89)
كلمات قصار امام كاظم عليه السلام
- هر چيزى دليلى دارد، دليل عاقل تفكر است و دليل تفكر خاموشى است.
- هر چيزى مركبى دارد و مركب عاقل تواضع است.
- خداوند انبياء و پيامبران را نفرستاده مگر براى اينكه مردم بينش نسبت بخدا پيدا كنند.
- جواب كسى را خدا بيشتر مىدهد كه معرفت بيشتر بخدا داشته باشد.
- عاقلان در دنيا زاهدند و بآخرت متمايل و راغب.
- هر كه خوددارى كند از ريختن آبرو و حيثيت مردم خداوند از او ميگذرد در روز قيامت.
- هر كه خشم خود را از مردم فرو خورد خداوند خشم خود را در قيامت از او برميدارد.
- مثل دنيا مانند آب دريا است كه تشنه هر چه از آن بياشامد بيشتر تشنه مىشود تا او را بكشد.
- از ما نيست كسى كه هر روز بحساب خود نرسد اگر كار نيك كرده باشد اضافه نمايد و اگر كار بد نموده استغفار نمايد و توبه كند.
- همنشينى با متدينين شرافت دنيا و آخرت است
( ترجمه جلد هفدهم بحار، ص 260-279)
نماز حضرت كاظم عليه السلام
نماز حضرت كاظم عليه السلام دو ركعت است در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد دوازده مرتبه
حكايت: فرزند پيغمبر
1. وقتى هارون الرشيد وارد مدينه شد به زيارت قبر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله رفت. با او گروهى بودند و هارون جلو ايستاد و از روى افتخار گفت: (السلام عليك يا رسول اللَّه السلام عليك يا ابن عم) سلام بر تو يا رسول اللَّه پسر عمو.
موسى بن جعفر عليه السّلام پيش آمده فرمود : (السلام عليك يا رسول اللَّه السلام عليك يا ابتاه)
سلام بر تو يا رسول اللَّه بابا جان. رنگ صورت هارون تغيير كرد و آثار خشم در چهرهاش آشكارا ديده ميشد.
(ترجمه بحار الانوار، ج 48 ، ص 88)
حكايت: هيبت و كرامت
وقتى هارون الرشيد لعنة اللَّه تصميم گرفت امام موسى بن جعفر عليه السّلام را شهيد كند، از بين بردن او را به هر يك از سران مملكت و سپهداران پيشنهاد كرد، هيچ كدام قبول نكردند، نامهاى به نمايندگان خود در ممالك فرنگ نوشت كه برايم چند نفر بفرستيد كه خدا و پيامبرشناس نباشند. من ميخواهم به وسيلهي آنها كارى را انجام دهم.
پنجاه نفر را فرستادند كه آشنائى با اسلام و زبان عرب نداشتند. وقتى آمدند هارون آنها را گرامى داشت و احترام كرد. پرسيد خداى شما كيست و پيامبرتان چه كسى است؟ گفتند: ما خدا و پيامبر نمىشناسيم. آنها را وارد خانهاى كرد كه امام عليه السّلام در آنجا زندانى بود تا او را بكشند. هارون الرشيد از روزنه اطاق تماشا ميكرد.
همين كه چشم آنها به امام افتاد اسلحه خود را انداختند و بدنشان به لرزه در آمد به سجده رفتند و گريه ميكردند از ترحم به امام.
حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام دست بر سر آنها ميكشيد و به زبان خودشان با آنها صحبت ميكرد و آنها اشك ميريختند.
هارون كه چنين ديد ترسيد فتنهاى بر پا شود فرياد زد و به وزير خود دستور داد آنها را خارج كنند. خارج شدند ولى عقب عقب مىآمدند به احترام امام عليه السلام و سوار بر مركبهاى خود شده بدون اجازه به طرف مملكت خويش رفتند.
(ترجمه بحار الانوار، ج 48 ، ص 88)
منبع: سایت حضرت آیت الله صافی
کد خبر: 139333301198
1393/3/3
|