صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
جامعه و نظام اسلامى
موضوع: کتب استفتائی

 

 جامعه و نظام اسلامى

 

ترديدى نيست كه آيين اسلام برنامه خاصّى براى زندگى اجتماعى بشر در نظر گرفته و سعادت جامعه را با قوانين عملى و معيارهاى اخلاقى و معنوى تأمين مى كند و تا قبل از نيم قرن مقرّرات اجتماعى اسلام، كم و بيش بر كشورهاى اسلامى حكومت مى كرد و گاهى نمونه هايى از تمدّن اسلامى به گوش مى خورد كه بى نهايت جالب، چشمگير و حيرت انگيز بود.

اسلام جوابگوى نيازمنديهاى مردم دنيا و برطرف كننده مشكلات جهان بشريّت است و اگر حكومت اسلامى به طور صحيح و درست و منطبق با قوانين و احكام دين بر جهان حاكم شود دنيا همانند بهشت، خوش كامى همگان را به همراه خواهد داشت از اين رو زمينه اين پرسش فراهم مى شود كه اين آيين چيست؟ و چگونه جوابگوى سعادت و خوشبختى جوامع مختلف مردم دنياست؟ در دورانى كه بشر بر اتم و انرژى دست يافته و قدرت علمى او از محدوده زمين خارج شده است و در زمانى كه موشك ها و سفينه هاى او به فضا نفوذ كرده و از طرفى طرح جنگ ستارگان بر افكار او حاكم است، آيا اسلام توان اداره جامعه و قابليت بازگشت به عرصه حكومت را دارد؟ آيا اگر به قدرت برسد موقعيت سازنده و مثبتى براى حلّ مشكلات جهانيان دارد؟ اين پرسش ها نيازمند به پاسخ بوده كه در صفحات آينده روشن خواهد شد.

چگونه اسلام توانايى اداره بشر در تمام ابعاد و شئون مختلف زندگى را به احسن وجه داراست و چگونه احكام الهى و دستورات آن با كيفيت ها و واقعيت هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى جهان بشريّت منطبق مى باشد.

 

سياست

اسلام زيباترين و سازنده ترين سياست و روش اداره مملكت را بر اساس آزادى، حفظ مصالح عمومى، عدالت اجتماعى و آرامش همگانى جامعه قرار داده و با در نظر گرفتن هدفهاى اساسى زندگى در محور نوع دوستى و برادرى، همه ملّت ها را يكسان دانسته و فرموده است: «همواره بر نيكى و پرهيزكارى يكديگر را كمك كنيد و هرگز بر گناه و دشمنى همكارى ننماييد» امتيازات خيالى قبيله اى و نژادى اجتماع را كنار زده، زيرا اينها ملاك امتياز نيست، «البته گرامى ترين شما نزد خدا باتقواترين شما است».

دقيقاً سياستى كه پيشوايان معصوم اسلام با بهترين روش عملى در دوران حكومت ظاهرى خويش پايه گذارى نمودند داراى هدفى عالى و روشن بوده، اجتماع را از آتش اختلاف، بيچارگى، فقر، نادانى، نگرانى و افسردگى دور كرده و امنيّت عمومى، رفاه و آسايش اجتماعى در سايه تقوى را براى آنان به ارمغان آورده است.

اسلام به منظور حفظ حقوق و منافع اجتماع، هر فرد از افراد امّت را مسئول دانسته و فرموده است: «همه شما نسبت به رعيّت خود مسئوليّت داريد» و «كسى كه در جامعه اسلامى صبح كند و نسبت به كارهاى مسلمانان اهميّت ندهد و خود را مسئول نداند مسلمان نيست» بدين وسيله روحيه بى تفاوتى و حربه «به من چه» و «مرا چكار» را با قاطعيّت رد كرده است.

 

اسلام استبدادستيز است

اسلام براى جلوگيرى از ظلم، استبداد و خودكامگى شيوه حكومت وراثتى، سلطنتى و تك حزبى را كنار گذارده و مقدّرات اداره كشور اسلامى را نسبت به غيرمعصومين: به صورت شورا، اكثريت آراء و تعدّديت، در كف با كفايت شوراى فقهاى مراجع كه تنها نهاد داراى مقام پيشوايى شرعى در اسلام بعد از امامان معصوم: مى باشد قرار داده است. و از طرفى هر يك از افراد امّت اسلامى، در حق انتخاب آنها آزاد بوده و تا زمانى كه هريك فاقد يكى از اين شرايط نشده است در مقام شوراى فقهاى مراجع رهبرى باقى مى ماند و گرنه شخص ديگرى را كه داراى خصوصيّات ويژه و مرجع تقليد مردم باشد براى پُركردن جاى او انتخاب مى كنند. و همچنين امّت اسلامى از آزادى كامل در انتخابات براى تشكيل مجلس برخوردار بوده تا مجلس در چهارچوب اسلام و قوانين كلّى آن كه در عصر غيبت توسط فقهاى عادل و علمايى كه آشنايى كامل به مسائل دينى، امور اجتماعى و دنيايى اسلام دارند و از طريق قرآن، روش معصومين: (سنّت) عقل و اجماع فقها به دست مى آيد، آن را بر موارد جزيى و نمونه هاى خارجى تطبيق و پياده نمايند و در صورتى كه مقرّراتى از آن اصول منشعب شود آنها را معين و سپس براى اجرا به قوه مجريّه و مسئولين دولت اسلامى ابلاغ نموده، تا آنان با كمال صداقت و دلسوزى براى حفظ عدالت، امنيّت و رفاه عمومى اقدام نمايند. و به عبارت رساتر: مجلس به هيچ وجه حقّ قانونگذارى در مقابل قوانين شرع و كم و زياد كردن آن را ندارد، زيرا «حلال محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم) حلال است تا روز قيامت و حرام محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم) حرام است تا روز قيامت» وظيفه مجلس در اسلام منحصر است در تشخيص بهترين راه براى تطبيق قوانين شرع اگر خود شرع راهى را معيّن نكرده باشد.

مثلاً: شرع معيّن نموده كه تجارت دست مردم باشد، اينجا مجلس حق ندارد اين راه را تغيير داده و در دست دولت يا افراد مخصوصى و به شكل انحصارى قرار دهد، ولى شرع معيّن ننموده كه مسير اتومبيل ها به دست راست باشد يا به دست چپ، اينجا مجلس حق دارد بهترين راه مسير اتومبيل ها را معيّن نمايد.

سپس بعد از تشخيص و تعيين بهترين راهها حكومت اسلامى موظّف است براى تحقّق آن در چهارچوب كامل شرع، از تمام وسايلى كه مايه ترقّى فرهنگ و سطح فكر جامعه و سبب گسترش رفاه و ارتقاى سطح زندگى مردم است، استفاده نمايد.

 

اسلام و بيمه اجتماعى

بيمه اجتماعى در اسلام يكى از آرزوهاى ديرينه انسانيّت و بشريّت است زيرا اسلام اين آرزوى فطرى بشرى را كه مورد دغدغه همه انسانها است به بهترين وجه و با در نظر گرفتن همه ابعاد انسانى و جنبه هاى اخلاقى آن پاسخ گفته است.

تاريخ به طور قطع به خود نديده، نه در اديان قبل از اسلام و نه در مكاتب پديد آمده بعد از آن، با همه پيشرفتهاى علمى و حقوقى روز خصوصاً در سيستم بيمه و تأمين فردى و اجتماعى دنيا، نظام بيمه جامع و كاملى مانند بيمه اجتماعى كه اسلام آن را به جهانيان ارائه نموده است.

 

نمونه هايى از بيمه اجتماعى اسلام 

 

نمونه اوّل 

اسلام - از زبان پيامبر اكرم و اهل بيت معصومين (عليهم السلام) - در قانون بيمه اجتماعى خود مطالبى را گنجانيده و با دقّت آن را تطبيق نموده است:

1- اگر شخصى از دنيا برود و از خود ثروت و اموالى را بجا گذارد، تمامى آن اموال و ثروت با شرايط مربوطه از آنِ ورثه است و كمترين وجهى به عنوان ماليات از او گرفته نمى شود، اين در حالى است كه جاهليت و دولتهاى معاصر آن، بلكه دولتهاى امروز دنيا، نيز بر ارث ماليات وضع كرده و مى كنند.

2- اگر شخصى از دنيا برود و بدهكار باشد، يا زن و فرزند بى سرپرست و بى رزق و روزى از خود برجاگذارد، بدهى او و سرپرستى زن و فرزندان و روزى آنان، به عهده امام مسلمين و دولت اسلامى است اين مطلب نيز مانند موضوع اوّل در هيچ جاى دنيا تطبيق نمى گردد.

3- اين دو مطلب فوق به اضافه آن خدمات مالى است كه بيت المال مسلمين به همه افراد جامعه ارائه داده و در رفع نيازمندى آنان عرضه مى دارد و در بحث اقتصاد به گوشه اى از آن اشاره خواهد شد. انشاءالله تعالى 

 

نمونه دوم 

على بن ابراهيم قمى در تفسير خود با ذكر سند از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آورده است كه حضرتش مكرّراً مى فرمود:

«هيچ طلبكارى، بدهكار خود را نزد يكى از واليان و متصديان حكومت اسلامى نبرد و ندارى او برايش ثابت و روشن نشود، مگر اينكه ذمّه بدهكار از بدهى رها گشته و بر ذمّه والى مسلمين مستقر گردد و بايد از آنچه نزد او است از اموال بيت المال مسلمين به طلبكار بپردازد»

امام صادق (عليه السلام) بعد از نقل اين حديث شريف از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اضافه كرده و مى فرمايند:

«و سبب مسلمان شدن اغلب يهوديان نبود مگر همين فرمايش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) كه بعد از آن به اسلام گرويده و خود و زن و فرزندان خود را در خدمات بيمه اجتماعى اسلام سهيم و با آن بيمه نمودند».

 

نمونه سوم 

شيخ مفيد در كتاب مجالس با سند خود از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه حضرت مكرراً مى فرمود:

«اگر شخصى را بر ذمّه ديگرى مالى بود، كه شخص بدهكار از او گرفته بوده و در گناه و يا اسراف كارى مصرف نكرده است و سپس نتوانسته باشد بدهى خود را ادا كند، بر صاحب مال است كه به او مهلت دهد تا وقتى كه خدا او را روزى كند و بدهى خود را بپردازد، آنگاه اگر امامى عادل حكومت مى كرد پس بر او است كه بدهى اين بدهكار را بدهد». اين مطلب به جهت فرمايش پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) است كه فرمود: «هر شخصى از دنيا برود و مالى را از خود برجا گذارد تمامى آن براى ورثه او است و هر شخصى كه از دنيا برود و بدهى داشته باشد و يا زن و فرزند بى سرپرست و بى مالى را بعد از خود جا بگذارد، پس به نزد من بيايند تا من بدهى آنان را بدهم و زن و فرزند آنان را سرپرستى نموده و مال در اختيار آنان بگذارم»، آنگاه امام صادق (عليه السلام) اضافه نموده مى فرمايد: «و بر امام مسلمين است عُهده آنچه پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) عهده دار آن شدند».

و نيز شيخ كلينى و شيخ طوسى در كتاب حديث خود از امام صادق (عليه السلام) آوردند كه حضرتش فرمود: «امام مسلمين بدهيهاى مؤمنان را اداء مى نمايد».

 

نمونه چهارم 

شيخ حرّ عاملى در كتاب وسائل الشيعه نقل كرده است كه: «روزى اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كوچه هاى كوفه راه مى رفتند، ناگاه نظر مباركشان به مردى افتاد كه در حال گدايى از مردم بود، حضرت از اين منظره ناهنجار ناراحت گشته و نگاهى به اطرافيان افكنده و فرمودند: اين چه صحنه اى است كه مى بينم؟ (كنايه از اينكه كشور اسلامى با بودن فقير همخوانى ندارد) مردم جواب دادند: او مرد نصرانى است كه پير گشته و از كار كردن ناتوان شده و مالى هم ندارد كه زندگى خود را اداره كند لذا با گدايى امورات خود را سپرى مى كند. وقتى حضرت اين جواب را شنيدند، با ناراحتى فرمودند: «او وقتى جوان بود از او كار كشيديد حال كه ناتوان گشته او را به حال خود رها نموديد؟» سپس حضرت حقوقى را براى او از بيت المال مسلمين تعيين نموده تا با شرافت و عزّت مادامى كه زنده هست زندگى نمايد».

اين حديث شريف بر چند مطلب دلالت دارد:

1- آنكه در كشور اسلامى فقر و فقير وجود ندارد و الاّ بنا نبود اميرالمؤمنين (عليه السلام) از ديدن يك فقير تعجّب كند.

2- سعى امام مسلمين و دولت اسلامى بر محو فقر، تا حدّى كه از پيدايش يك فقير، آن حضرت ناراحت گشته و آشفته حال مى گردد و آن مورد فقر را برطرف مى نمايد.

3- حقوق بازنشستگى را اسلام به صورت صحيح پايه ريزى كرده و در قانون بيمه اجتماعى خود گنجانده است. به اين صورت كه مستمرّى را فقط به نيازمندها مى دهد نه به هر بازنشسته اى، گرچه نيازمند نباشد، به اضافه اينكه خدمات بيمه اجتماعى در اسلام رايگان و بدون هيچ عوضى ارائه مى شود.

 

نمونه پنجم 

شيخ كلينى در كافى با سند خود از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل كرده است، هنگامى كه طلحه و زبير در جنگ جمل شكست خورده و لشكر آنان عقب نشينى مى كرد خانم باردارى كه در كنار جاده راه مى رفت به وحشت افتاد و بچّه خود را در حالى كه زنده بود سقط نمود، آن بچه سقط شده دست و پا زد و جان سپرد، سپس مادر او هم بعد از او جان داده و هر دو كنار جاده نقش بر زمين شدند.

آنگاه گذر اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اصحاب خود بر جنازه آن زن و فرزند سقط شده اش افتاد.

حضرت ايستادند و از جريان زن و فرزندش سؤال نموده و جوياى ماجراى آنان شد.

مردم اظهار داشتند: يا اميرالمؤمنين، اين زن باردار بود و هنگامى كه لشكريان جمل عقب نشينى مى كردند اين زن به وحشت افتاده و در اثر آن جان باختند.

حضرت فرمود: كدام يك از مادر و فرزند زودتر از دنيا رفت؟

در جواب گفته شد: اوّل بچّه از دنيا رفت و سپس مادر او.

در همان جا حضرت، همسر آن زن كه پدر آن بچّه سقط شده بود را طلبيد و به او دو ثلث ديه فرزندش كه سهم ارث او بود داده و يك ثلث آن را براى مادر منظور نمود، سپس حضرت آن ثلثى كه به مادر رسيده بود دو قسمت كرده، يك قسمت آن را به زوج او داده و قسمت ديگر را به ورثه آن زن داد. (اين ديه بچّه سقط شده بود كه حضرت بين وارثين آن بچّه تقسيم نمودند).

سپس حضرت، زوج را نصف ديه زن مرحومه اش كه دو هزار و پانصد درهم بود به عنوان ارثِ زوجه داد و نصف ديگر را كه نيز دو هزار و پانصد درهم بود بين وارثين آن زن تقسيم فرمود و اين نوع تقسيم ارث به اين جهت بود كه آن زن فرزند ديگرى غير از آن بچه سقط شده نداشت.

آنگاه راوى بعد از پايان ماجرا اضافه كرده و مى گويد: حضرت تمام اين ديه ها را از بيت المال بصره ادا كرده و پرداخت نمود.

آرى، از بيت المال مسلمين در اسلام براى رفع نيازمنديهاى مردم و پرداخت حقوق آنان استفاده مى كردند، زيرا كه در اسلام حقّ احدى و خون احدى نبايد ضايع شود و نيز پشتوانه خوبى براى تأمين خدمات بيمه همگانى و اجتماعى اسلام مى باشد.

 

اقتصاد

سيستم اقتصادى اسلام عبارت است از: تنظيم قوانين اسلامى بر اساس آزاديهاى فراوان، عدالت اجتماعى و فردى، حلّ مشكل اختلاف طبقاتى، روابط اقتصادى سالم جامعه توأم با اصول اعتقادى و بر اساس معيارهاى اخلاقى اسلامى مى باشد، از اين رو اسلام بهترين شكل اقتصاد را به دنيا عرضه نموده و ثروت اندوزى به هر نحوه و از هر طريق كه در سرمايه دارى كاپيتاليسم است و نيز سلب آزادى فرد و بى بهره نمودن افراد جامعه از شئون اقتصادى را كه در سوسياليسم و كمونيسم است كنار زده، شخصيت فرد و جامعه را محترم شمرده، مالكيت خصوصى و ثروتى را كه نتيجه عمل انسان از طريق كارهاى مشروع و غيرحرام باشد به شرط پرداخت حقوق شرعى، معتبر دانسته است و چون برنامه اقتصادى جامعه اسلامى توأم با عقيده و اخلاق است، هركس بايد شخصاً برنامه وجوهات خود را تنظيم و حقوق واجبش را به حاكم شرع يا نماينده او تسليم نمايد كه ما به طور فشرده وجوهات اسلامى را بيان مى نماييم.

 

وجوهات چهارگانه اسلامى 

1- خمس: يا 20% از اضافى درآمد هر انسان كه بعد از در نظر گرفتن مخارج ساليانه و هزينه زندگى مناسب و درخور شأن او، به حاكم شرع كه همان مرجع تقليد است پرداخت مى شود و همچنين 20% از معدن، اموالى كه به وسيله غواصى به دست مى آيد، گنج، ثروت حلالى كه با حرام مخلوط شده، غنايم جنگى و زمينهاى خاصى كه در كتابهاى مفصّل فقهى ذكر شده است.

2- زكات: كه تنها در اشياى خاصى قرار داده شده و عبارت است از: گندم، جو، خرما، كشمش، طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند. و مقدار زكات گندم، جو، خرما و كشمش در صورتى كه به وزن تقريبى 847 كيلوگرم برسد و پس از كسر مخارج در صورتى كه از آب رود و باران تغذيه شده 10% و اگر به وسيله دلو و ... آبيارى شده 5% و اگر از هر دو استفاده شده 7/5% مى باشد. و در صورتى كه وزن طلاى سكّه دار به پانزده مثقال و وزن نقره مسكوك به 105 مثقال برسد طبق شرايطى بايد از هر كدام 2/5% پرداخت نمايند.

شتر، گاو و گوسفند نيز با رسيدن به حد نصاب و با شرايط خاصى مشمول زكات مى گردد.

3- خراج: زمينهاى خراجيّه اى كه مسلمانان در جنگ از كفّار گرفته اند، دولت اسلامى از عين محصول زمين يا قيمت آن از كشاورزان، طبق قراردادى كه بر حسب تشخيص حاكم شرع و رضايت كشاورزان بسته شده است، دريافت مى كند.

4- جزيه: سرانه اقليتهاى مذهبى كه در سايه حكومت اسلامى از امنيّت و مزايا برخوردار و تحت شرايط خاصى در مملكت اسلامى زندگى مى كنند و در مقابل، خمس و زكاتى از آنها دريافت نمى شود.

و دولت اسلامى به هيچ وجه حقّ دريافت مالياتى غير از اين چهار قسم وجوهات را ندارد.

 

بيت المال در اسلام 

با توجّه به حمايت اسلام از محرومان، مركزى به نام «بيت المال» در دولت اسلامى مقرّر گرديده است، زيرا در هر جامعه اى افرادى از كار افتاده، بيمار، معلول، بى سرپرست، يتيم و... وجود دارد كه بايد تحت حمايت قرار گيرند و بيت المال موظّف است آنها را اداره نمايد. بيت المال علاوه بر آن وظيفه دارد نياز جامعه اسلامى را در همه امور عمرانى با ايجاد امكانات و شرايط پيشروى جامعه همگام با پيشرفتهاى زمان برآورده نمايد، همچنين وظيفه ايجاد فضاى مناسب جهت توسعه امور كشاورزى و كارخانجات صنعتى به نحوى كه جامعه اسلامى خودكفا بوده و دست نياز به سوى بيگانگان دراز ننمايد، بر عهده اوست. همچنين گسترش فرهنگ عموم مردم، نشر فرهنگ غنى و پربار اسلام، جديّت در مسأله بهداشت عمومى، فراهم آوردن امكانات و وسايل بهداشت، تأمين اصول بهداشت براى مردم، رفع كمبودهاى اقتصادى و اداره فرد فرد آحاد نيازمند جامعه در مسأله ازدواج، سرمايه براى كسب، تهيّه محل كسب، مسكن، دارو، درمان، تهيّه مقدّمات سفر، رسانيدن افراد درمانده و غريب به وطن و محلّ زندگيشان، كمك براى تحصيل و صدها مورد ديگر بر عهده بيت المال بوده و شخص نيازمند مستقيماً به بيت المال مراجعه و با سهولت، نيازهاى خود را برطرف مى نمايد. مخارج بيت المال و ساير بودجه دولت اسلامى از طريق منابع درآمد فوق تأمين مى گردد. ممكن است گفته شود منابع ياد شده براى اداره كل كشور كافى نيست. در جواب، فرمايش حضرت صادق (عليه السلام) را بازگو مى كنيم كه ايشان فرمودند: «اگر اين مقدار از وجوهات شرعى كافى نبود خدا مقدار آن را بيشتر و در موارد بيشترى مقرّر و واجب مى نمود».

از طرفى در دولت اسلامى كارمندان كمى استخدام مى شوند و بسيارى از ادارات رايج امروزى در مملكت ها كه تنها تشريفاتى و ساخته تصوّرات و اوهام بوده و به هيچ وجه مورد لزوم جامعه نيست، بلكه مانع برخوردارى امّت از آزاديهاى شرعى و عقلى مى باشد، در دولت اسلامى حرام و حذف گرديده و بيشتر كارهاى دولت را مردم آزادانه با سرمايه گذارى خصوصى در خدمات عمومى و غيره انجام مى دهند.

و در نتيجه مخارج و هزينه هاى دولت اسلامى تقليل يافته، ذخيره هاى ارزى و اموال عمومى دولت افزون گرديده، از طريق بانك هاى خصوصى و مردمى كه منطبق با احكام اسلامى اداره مى شوند، چرخهاى اقتصاد جامعه به حركت درمى آيد، در بانك اسلامى هيچ گونه ربا وجود ندارد، به كليّه وامهايى كه بانك به افراد مى دهد يا وام مى ستاند، سودى تعلّق نخواهد گرفت، تنها از طريق درآمدهاى شرعى از قبيل مضاربه حقيقى نه صورى بانك با بازرگانان، كشاورزان، صنعتگران و بالعكس، دريافت و پرداخت حواله جات، رهن، تجارت با سرمايه موجود، صرّافى و خريد اسناد و چكهاى مدّت دار به شرط وصول، مخارج بانك تأمين و حقوق كارمندان پرداخت مى شود و در صورت بروز هرگونه كمبود، بيت المال موظّف به تأمين كسرى آن مى باشد.

 

ارتش و مقرّرات نظامى

ارتش و مقرّرات نظامى در اسلام به عالى ترين نحو بيان شده است. در اسلام خدمت سربازى اختيارى بوده و هيچ گونه جبرى در كار نيست، مگر در صورت بروز اوضاع و شرايط استثنايى كه مورد تأييد شوراى فقهاى مراجع قرار گيرد. بنابراين دولت اسلامى موظّف است ميدانهاى گسترده با انواع سلاحها در مراكزى خاص اطراف شهرها تأسيس كند و مردم را در اوقات فراغت خود - مانند روز جمعه مثلاً - و بدون تبعيض طبقاتى براى آموزش و فراگيرى فنون مختلف رزمى و دفاعى دعوت نمايد و با روشى آسان، تمام افراد ملّت را آموزش داده و از رموز دفاع آگاهشان سازد، بدين وسيله از سويى بودجه سنگين و سرسام آور نظامى را از دوش دولت برداشته و از طرف ديگر، تمام آحاد ملّت را در اين مسأله حسّاس شركت داده، در عين اينكه آنان را از آغوش گرم خانواده دور نكرده، از كسب و كار، يا ادامه تحصيل و ساير جهات اجتماعى باز نداشته است.

اسلام تهيّه و ساخت وسايل جنگى و ادوات دفاعى جهت محافظت از حريم اسلام و مسلمين را لازم بلكه ضرورى مى داند و مى فرمايد: «آنچه در توان داريد براى دفاع از خود در برابر دشمن آماده نماييد».

البته اسلام مكتب صلح و آرامش است نه عامل جنگ و آتش افروزى، قرآن در اين زمينه مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد در صلح و امنيّت داخل شويد» اسلام هيچ گونه تعدّى و تجاوز را روا نمى دارد و با تمام قوّت از صلح و امنيّت در داخل و خارج كشور اسلامى پشتيبانى مى كند و هر دولتى كه آماده عقد قرارداد مسالمت آميز با دولت اسلامى باشد با چهره گشاده از آن استقبال كرده و به مصداق: «هرگاه آنها آمادگى برقرارى صلح داشته باشند تو نيز صلح را بپذير» صلح و آرامش را به دنيا هديه مى كند.

 

مفاسد اجتماعى

اسلام در مورد جبهه داخلى و در جهت تأمين امنيّت جامعه، تضمين سعادت، سيادت و كام يابى انسانها، اساسى فكر مى كند و ساده نگرى ندارد و براى از بين بردن آلودگيها و پليديها، محو جرائم و جنايات مخرّب جامعه، با علل و انگيزه هاى اصلى جنايات و پليديها كه از محدوده فقر و گرسنگى، نادانى و بى فرهنگى، كششهاى غريزى و جنسى، كينه توزى و عداوت و مشكلات روحى و اجتماعى بيرون نيست، به مبارزه پرداخته و با از بين بردن فقر و علل آن، به وسيله ايجاد كار و اشتغال، به كارگيرى بيكاران و هدايت آنان به راه سعادت و نجات، مانع از بروز سرقت و سقوط در آلودگيها مى گردد، با جلوگيرى از مصرف مشروبات الكلى، ايجاد مراكز بهزيستى و بازپرورى و محيطهاى سالم ورزشى و تفريحى، جوانان را از آلودگى اعتياد و هرزگى نگهدارى مى نمايد و به زندگى شرافتمندانه و با سعادت سوق مى دهد. با تربيت صحيح نوجوانان و جوانان - پسر و دختر - و دوره هاى اخلاقى و ارشادى به رعايت پاكدامنى و حجاب به خصوص براى بانوان از سبك سرى زنان، دختران و بى حجابى آنها و از گسترش فحشا و انحراف ممانعت نموده، حيا و عفّت عمومى را به اجتماع نويد مى دهد و با ارائه روش صحيح زندگى و راه سعادت و نجات، ريشه نگرانى و افسردگى، دلهره و ناراحتيهاى روحى را از مردم برداشته، از سقوط معيارهاى اخلاقى و ارزشهاى معنوى جامعه جلوگيرى مى نمايد، اساس و پايه هاى بدبينى، دشمنى، كينه توزى و انتقام جويى را برهم زده، جانشين صالحى براى آن به نام «عفو» قرار مى دهد و مشكلات اقتصادى و اجتماعى را با دخالت «بيت المال» حل مى نمايد، البته تاريخ گواه زنده اين مدّعى است، زيرا در مدّت چهار قرن در كشور پهناور اسلامى كه بيش از نصف جهان را فراگرفته بود، بيش از شش نفر مورد اجراى حكم شرعى دزدى قرار نگرفتند.

از طرفى يكى ديگر از امتيازات قوانين كيفرى اسلام، فوريّت انجام كيفر و محدود بودن جنايات است و بدين جهت در حكومت اسلامى ارزشى براى قوانين دست و پاگير بشرى وجود ندارد و بيشتر جرايمى كه در عصر كنونى جرم شناخته شده، مجازات آن از نظر اسلام مردود است. بنابراين در حكومت اسلامى نيازى به زندان به مفهوم گسترده آن در دنياى امروز نيست، بلكه با انجام كيفرهاى خاصّى كه در فقه بيان شده مسأله جرم و كيفر جنايت فوراً خاتمه مى يابد، البته خطاهايى وجود دارد كه در اسلام كيفر زندان براى آن تعيين شده، مانند ثروتمندى كه در تعهّد خود نسبت به شخص طلبكار بى اعتنايى مى كند، اسلام اجازه زندانى كردن چنين فردى را داده است.

 

قضاوت و عدالت خواهى

بهترين روش دادگرى و قضاوت در اختيار مسلمين است كه بدون تشريفات اضافى و پرونده سازيهاى حرفه اى، هركس ادّعا و يا شكايتى داشته باشد مى تواند به قاضى مراجعه كرده و ترتيب كار وى بدون معطّلى صادر مى شود، از اين رو در اسلام واجب است قاضى مردى مؤمن، عادل، فقيه در مسائل قضاوت بوده و بدون تشريفات و مراسم اضافى همه دعاوى را بررسى كرده و با تحقيق از شهود عادل بر اساس مقرّرات اسلام به عدالت قضاوت كند، از اين رو در زمان حاكميّت اسلام، شهرهاى پرجمعيت را تنها يك قاضى اداره مى كرد و هيچ گونه مشكل قضايى به صورتى كه امروز، دنيا دست به گريبان آن است وجود نداشت.

 

آزادى

دين اسلام، بهترين و بيشترين آزادى را براى جامعه به ارمغان آورده كه جهان امروز با تمدّن به ظاهر پيشرفته و اعلاميه حقوق بشر، خواب آن را هم نديده است، اسلام همان گونه كه مردم را از چنگال بندگى و بردگى اوهام و خرافات آزاد ساخت، به آنان آزادى انتخاب عقيده و فكر و آزادى اظهار و بيان آن را داده است، مشروط بر اينكه مخرّب و مسموم نباشد و به اخلاق و عفّت عمومى لطمه نزند، اسلام پيروان خود بلكه ديگر انسانها را از تمام آزاديهاى مدنى برخوردار كرده است، از جمله:

 

آزادى كسب و تجارت 

هر فردى از افراد جامعه مى تواند هر نوع كسب و كار، فن و حرفه مورد علاقه خود را آزادانه انتخاب و شغل خود قرار دهد و هر كالايى كه بخواهد وارد يا صادر كند و هيچ گونه منعى براى او نيست، نه گمركى در بين است و نه عوارضى، نه شرط و شروط و قوانين دست و پاگير و محدودكننده اى، مگر در مورد كالاهاى حرام كه اسلام اجازه خريد و فروش آن را نمى دهد. فن و حرفه، كسب و تجارت حرام مانند شراب فروشى، ساختن آلات قمار و كارخانه مشروب سازى و... همچنين به پيروان خود، معامله اى را كه پاى ربا در آن باشد اجازه نداده است، زيرا رباخوارى ربودن دسترنج ديگران است از طرفى كاسب حقّ احتكار و ذخيره كردن كالاهاى خوراكى كه مورد نياز جامعه است را ندارد و اجازه غش و تقلّب در اجناس نيز به وى داده نشده است.

 

آزادى زرع و زراعت 

هر مسلمانى مى تواند از آب و آفتاب، هوا و زمين به اندازه توان خود استفاده كرده و به آنچه مورد علاقه او است و به هر مقدارى كه مى خواهد كِشت نمايد. «مَن أحيى أرْضاً مَيتَةً فَهِى لَه»، هركس زمين بايرى را زنده و آباد كند آن زمين در اختيار و ملك اوست. البته مسأله احيا مشروط است به اينكه سبب تضييع حقّ ديگران نگردد و آنچه زيان آور است از مخدّرات و غيره كشت ننمايد، بنابراين در اسلام مسأله اى به نام «اصلاحات ارضى» به شكلى كه امروزه شرق و غرب، كشورهاى جهان سوّم را به آن مشغول كرده اند، وجود ندارد.

 

آزادى عمران و آبادانى 

در اسلام هر شخصى مى تواند زمين را به نحوى كه مى خواهد آباد كرده منزل، مغازه، كارخانه، مسجد، حسينيّه، مدرسه، بيمارستان و... بسازد، به شرط آنكه تجاوز به حقّ ديگران ننمايد و از نظر اسلام هيچ گونه عوارضى نسبت به كارهاى ساختمانى تعلّق نمى گيرد و دولت اسلامى حقّ دريافت حتّى يك ريال بابت زمين يا ساختمان و يا تحت عناوين ديگر را ندارد.

 

آزادى صنعت و توليد

هر مسلمانى آزاد است و مى تواند بدون هيچ شرطى هر نوع كالاى صنعتى مورد نياز جامعه را توليد نمايد مگر توليد محرّمات مانند مشروب سازى، آلات قمار، آلات لهو و...

و همچنان هر مسلمانى آزاد است در انتخاب شغل و كار مانند شكار، ماهى گيرى، استخراج معادن و تصرّف و به دست آوردن چيزهايى كه حلال است و دولت اسلامى حقّ جلوگيرى يا گرفتن عوارض و يا ايجاد موانع را ندارد.

 

آزادى اقامت و مسافرت 

رفت و آمد و انتخاب مكان و وطن به طورى كه هر فرد در انتخاب آزادى دارد و سفر به هر كشور و منطقه اى نيز حقّ اوست و مسأله رنگ، زبان، قوم و نژاد هيچ گونه امتيازى نمى آورد و با وجود اين آزاديها در اسلام، موضوع كارت شناسايى، شناسنامه، گذرنامه، دفترچه اقامت، رواديد و... منتفى است همچنان كه كشورهاى اروپايى براى نفى اينگونه بدعتها از ميان خود قدمهايى را برداشته اند.

 

 

آزادى فعاليّت هاى سياسى و اجتماعى 

به استثناى آنچه كه اسلام حرام كرده كه محرّمات بسيار كمى مى باشد، هرگونه فعاليتى اعمّ از سياسى، اجتماعى و فرهنگى مادامى كه از حدود شرع فراتر نرود آزاد بوده و اين حق، مخصوص گروه و يا طايفه خاصّى نيست بلكه همه مسلمانان با رعايت تقواى الهى مى توانند از اين آزادى خدادادى بهره مند شوند و احدى حقّ تعرّض به آنان را ندارد، بنابراين اسلام تجسّس را حرام كرده و اداره اى به اين نام نداريم تا بخواهد براى خود شرعيّت تراشيده و مزاحم ديگران شود.

البته تجسّس و آگاهى از نقشه هاى دشمنان اسلام كه مثلاً در خارج مرزها وجود دارد امرى لازم و ضرورى است. پس در اثر آزادى فعاليّت در اسلام، هر فرد يا گروهى از آزادى كامل بيان، قلم، تشكيل احزاب، جمعيّت ها و انجمن ها، جمع آورى كمكهاى نقدى، تهيّه و تأسيس روزنامه، مجلّه، ايستگاه راديو و تلويزيون و... بهره مند خواهد بود.

همچنين مسائل ديگرى از قبيل تجهيز و دفن ميّت انسانها آزاد هستند و محتاج به جواز دفن، جواز نقل از شهرى به شهر ديگر و... نيست، به اين ترتيب دولت و مردم از شرّ اين ادارات دست و پاگير راحت شده و هزينه هاى بى مورد و حقوق كارمندان اضافى، صرف جهات عمرانى و پيشبرد فرهنگ و سلامت فكرى و جسمى مردم خواهد شد.

 

فرهنگ

يكى از وظايف دولت اسلامى، گسترش فرهنگ به زيباترين و بهترين صورت مى باشد، اسلام آموزش دانش و علم را بر هر فرد مسلمان لازم دانسته و دولت اسلامى را نسبت به تهيّه مقدّمات آن ملزم ساخته است.

در اينجا اين پرسش پيش مى آيد كه با اين همه تأكيد اسلام بر تحصيل علم و گسترش دانش چرا مسلمانان در اين مسأله داراى انحطاط و در اين مرحله از عقب ماندگى قرار دارند؟ با مراجعه و دقّت در تاريخ مسلمانان روشن مى شود مبدأ عقب ماندگى مسلمين از هنگامى است كه از پيروى دستورات سازنده و حياتبخش اسلام سر باز زده و اصالت خود را فراموش كردند و با غرق شدن در ماديّات و انحطاط فكرى، فرهنگ درخشان خويش را زير پا نهادند. تا قبل از بروز انحرافات فكرى در آنان به اعتراف دانشمندان جهان غرب و محقّقين تاريخ، فرهنگ و تمدّن اسلام بر جهان سيطره داشت و ديگر كشورها را تحت الشّعاع قرار داده بود حتّى در مقايسه كتاب، كتابخانه، مدارس و دانشمندان آن زمان، به ويژه با در نظر گرفتن كمبود وسايل و امكانات در آن روزگار، بر مدارس و كتابخانه ها و دانشمندان امروزى برترى داشت و اگر مسلمانان به گسترش فرهنگ اصيل اسلامى توجّه بنمايند دوباره آن عظمت و شوكت از دست رفته بازخواهد گشت. در اين راه مسلمانان مى توانند با تأسيس مدارس، روزنامه ها، مجلات، راديو، تلويزيون، سينما و تئاتر و همچنين با استفاده از وسايل جديد روز مانند اينترنت و... در محدوده مقرّرات اسلام، دور از مفاسد بى بندوبارى و با پاك كردن آلودگيها و تأسيس مؤسّسات مختلف علمى و فرهنگى و هنرى، سطح فرهنگ جامعه را بالا برند.

 

بهداشت

سلامتى و بهداشت بدن و محيط زيست از نظر اسلام مورد اهميّت بوده و از سه طريق نسبت به آن اقدام نموده است.

1- پيشگيرى از نفوذ و گسترش بيماريهاى ناشى از مشروبات الكلى، زنا، هم جنس بازى، موسيقى، قمار كه علاوه بر جريحه دار كردن اجتماع و عفّت عمومى، هر يك از اين مفاسد، اثر نامطلوب و مخرّبى بر سلامتى فردفرد جامعه دارد. اسلام تمام اين مفاسد را نفى و حرام دانسته و از طرف ديگر برنامه هاى مثبتى براى بهداشت زندگى ارائه نموده است. مانند تأكيد بر نظافت و تميزى، استحمام و پاكيزگى، فصد و حجامت، ماساژ با روغن، سرمه كشيدن، مسواك كردن، برطرف كردن موهاى اضافى بدن، ازدواج، روزه گرفتن و بيان دستورات بهداشتى، كيفيت خوردن و آشاميدن و...

2- درمان به وسيله معرفى غذاها و داروهاى مناسب كه به آسانى در دسترس بوده و در نتيجه بيمارى كه كهنه و مزمن نشده به سرعت از بين مى رود، اين برنامه دارويى به طور گسترده در كتابهاى طبّ النبى (صلى الله عليه و آله و سلم)، طبّ الائمّه:، طبّ الصادق (عليه السلام)، طبّ الرّضا(عليه السلام) و... ذكر شده است. از طرفى اسلام پيشرفت صحيح علمى و پزشكى را نيز تأييد مى نمايد.

3- كنترل و سفارش شديد پزشكان، كه آنها را مسئول دانسته، پزشكى را وظيفه انسانى مى داند و به صورت يك قانون و حكم شرعى مى فرمايد: اگر پزشك در تجويز دارويى كه به بيمار مى دهد دچار اشتباه شود ضامن است. و نيز مى فرمايد: طبيب را به اين جهت طبيب گفتند كه او با كوچك نشان دادن ناخوشى و بى خطر جلوه نمودن بيمارى، بيمار رإ؛ت ت ظظ طيّب النّفس و روحيّه او را نيرومند ساخته تا بر بيمارى خود غالب آيد، بدين وسيله پزشك را وادار به خوش زبانى و خوش رفتارى با بيماران و به دقّت و مواظبت بيشترى در كار خود مى نمايد.

اسلام بدين كيفيت بهداشت عمومى را براى پيروان خود تأمين كرده كه نياكان و پدران ما از آن بهره مند بودند امّا متأسّفانه طبّ جديد با تمام پيشرفتش از تأمين بهداشت عمومى جامعه عاجز است و امروزه معمولاً در هر خانه اى، بيمارى افسرده يا بيمارانى رنجور وجود دارند و اگر روزى خطوط اصلى بهداشت اسلامى به جامعه باز گردد و از تجربيّات طبّ قديم و پيشرفتهاى طبّ جديد در كنار هم استفاده گردد مى توان در مدّت زمان كوتاهى بشريّت را از شرّ بيماريهاى خانمان سوز نجات بخشيد تا تمام افراد جامعه بدون دلهره، اضطراب، افسردگى و رنج جسمى و روحى در زندگى خود موفّق و كامياب باشند.

 

تشكيل خانواده

اسلام مسأله ازدواج را كه پاسخ به گرايش و كشش طبيعى زن و مرد به يكديگر است، بسيار مورد توجّه قرار داده و مى فرمايد: «در اسلام چيزى محبوب تر از ازدواج پايه گذارى نشده است» و سفارش فراوانى بر تشكيل خانواده نموده، حتّى ازدواج را وسيله نگهدارى نصف دين دانسته است: «هركس ازدواج كند نصف دين خود را نگهدارى نموده است» و سنّ ازدواج را در اوّلين مرحله اى كه نياز غريزى و كشش جنسى در انسان زمينه پيدا مى نمايد، قرار داده است و محدوديّت سِنّى براى ازدواج در نظر نگرفته، بنابراين دختر با كامل شدن نُه سال و پسر در پانزده سالگى مى تواند ازدواج كند، البته مسأله كفو بودن طرفين و صلاحيت آنان براى همسرى را از نظر دور نداشته است و بدين وسيله تمام ابعاد قضيه را تحت نظر گرفته تا زن و مرد مسلمان با ايجاد زندگى مشترك كشش غريزى خود را تأمين و از سقوط در منجلاب هولناك فحشاء محفوظ بمانند، از طرفى اسلام از اختلاط ناشايست زن و مرد و دختر و پسر جلوگيرى نموده و بر مسأله حجاب تأكيد مى نمايد، روشن است بدين وسيله مفاسد اجتماعى تقليل گشته، روابط خانوادگى مستحكم و كانون داخلى خانواده ها با صفا، محبت، صميميت، درستى، پاكدامنى و همبستگى كامل اداره خواهد شد و هر كدام از زن و مرد در سايه معيارهاى ايمان و فضايل اخلاقى وظايف داخلى و خارجى خانواده را انجام مى دهند. زن مسئوليت حفظ كيان داخل خانه را بر عهده دارد و نيازمنديهاى عاطفى و روحى مرد را تأمين مى نمايد و مرد نيز نيازهاى خارجى منزل و شئون اقتصادى و اجتماعى را به عهده مى گيرد. چنين محيط آرام و بى دغدغه اى قابليّت مناسبى براى رشد نسل آينده را پيدا مى كند و اساساً اسلام كار سنگين براى زنان و ترك وظيفه فطرى مادر بودن و خانه دارى را پسنديده نمى داند، البتّه روشن است كه اسلام با مطلق كار كردن زنان مخالف نيست بلكه كارهايى را كه با عفّت و شخصيّت زن منافات دارد، مورد نهى قرار داده و آن را تحريم مى كند. همچنين اسلام مسأله تحصيل علم و دانش را براى زن روا، بلكه لازم دانسته است.

البته مخفى نماند كه حتّى دانشمندان غرب و علماى روانكاو و جامعه شناس دنيا بر اين باورند كه بهترين راه و روش سالم زندگى، تأمين كشش غريزى و كاميابى، دست يافتن به آرامش روحى و روانى، دارا شدن فرزندان سالم و كامل، خوشبخت و سعادتمند، همان راه و روشى است كه اسلام براى ازدواج و تشكيل خانواده، تعيين وظايف زن و مرد و بيان حقوق متقابل و مشترك آنان بيان و ارائه نموده است.

 

اسلام و اداره جوامع بشرى

حال با توجّه به آنچه كه در طىّ صفحات گذشته به طور فشرده بيان كرديم روشن شد اسلام بهترين توان اداره جامعه را دارا است. جامعه اسلامى از امتيازات بسيارى برخوردار و قابل مقايسه با جوامع امروزى نبوده، رنگى ويژه و مخصوص به خود را دارد جامعه اسلامى با بهره گيرى از ايمان به خدا، تعادل انسان را در تمام شئون و حالات مختلف زندگى حفظ كرده تا افراد جامعه مسير زندگى خود را بر محور ميانه روى بپيمايند، امّا طرحها و برنامه هاى ساخته افكار ناتوان بشر از ايجاد چنين روحيّه و حالتى در پيروان خود عاجز است.

در برنامه هاى اسلامى شعاع معنويّت، انسانيّت و جلوه كرامت همه جا را فرا گرفته، در پرتو آن عقده هاى روانى افسردگى، نگرانى و بيشتر مشكلات امروزه اجتماع منتفى مى شود، افراد جامعه سرشار از اعتماد به نفس، عواطف انسانى، محبت و دوستى خواهند بود، تمام ابعاد مادى و معنوى زندگى انسان در سايه نظام اسلامى شكوفا خواهد گرديد، عمران و آبادانى همه جا را فرا گرفته و آباد خواهد كرد. پيشرفت علم و دانش، ترقّى تكنيك و صنعت، توسعه كشاورزى و زراعت، گسترش بازرگانى و تجارت، بالا رفتن درآمدها و تراكم ثروتهاى مشروع به چشم خواهد خورد، آن هم در محيطى كه استبداد، ستم، تعدّى، قيد و بندهاى لغو و بيهوده، شرايط دست و پاگير، مشكلات اقتصادى، فقر و كمبود در آن ديده نخواهد شد.

آري! اگر مسلمانان اندكى به خود آيند به اين آينده روشن كه در انتظار آنهاست دسترسى پيدا خواهند كرد، به شرطى كه آيات فراموش شده قرآن و روش حكومت پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و اميرمؤمنان (عليه السلام) را پياده كنند و امّت واحده، اخوّت اسلامى، آزادى، شورا و ديگر دستورات اسلام را اجرا نمايند. فردفرد مسلمانان وظيفه دارند بى تفاوتى را كنار گذارده، براى تحقّق حكومت جهانى اسلام جدّيت نموده، به اين آرمان والا و هدف مقدّس جامه عمل بپوشانند و از خدا كمك بجويند.