صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
 زكات طلا و نقره  زكات شتر، گاو و گوسفند  مصرف زكات
 شرايط كسانى كه مستحق زكاتند  نيّت زكات  مسائل متفرّقه زكات
 زكات فِطْره  مصرف زكات فطره  مسائل متفرّقه زكات فطره
احكام زكات
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی

 

احكام زكات 

 

 

زكات از واجبات بزرگ الهى است كه در قرآن و روايات در كنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمين اجتماعى، تعديل ثروت، تأمين زندگى فقرا، ايجاد تسهيلات و منافع عمومى و دينى و جذب غير مسلمانان به اسلام است و يقينا اگر ثروتمندان زكات اموال خويش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامى رخت برمى‏بندد. امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان براى فقرا به اندازه كفايت آنان واجب فرموده است و اگر مى‏دانست آن مقدار كفايت نمى‏كند، هر آينه بر آن مى‏افزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب كاستى الهى نيست، بلكه به علّت منع حقوق آنان از سوى كسانى است كه حقوق فقرا را ادا نمى‏كنند و به درستى اگر مردم حقوق مستمندان را ادا مى‏كردند، آنان در رفاه زندگى مى‏كردند.»(1) با برچيده شدن فقر از جامعه، امنيت اجتماعى نيز حاكم مى‏گردد؛ على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اموال خويش را با زكات پاسدارى كنيد.»(2) پرداختن زكات موجب رهايى از عذاب الهى(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ مى‏فرمايد: «هر آنچه را در راه خداوند انفاق مى‏كنيد خداوند به شما باز مى‏گرداند و او بهترين روزى دهندگان است.»(4) نماز با پرداختن زكات است كه به ثمر مى‏نشيند چنانكه در روايت آمده است: «آن كسى كه نماز به پاى‏دارد و زكات نپردازد 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1 ـ وسائل الشيعة، چاپ آل البيت، باب 1 از «أبواب ما تجب فيه الزكاة»،ح2،ج9،ص10.

 

2 ـ نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 146.

 

3 ـ «آنان را كه طلا و نقره گنجينه مى‏كنند و آن را در راه خداوند انفاق نمى‏كنند، به عذاب دردناك بشارت ده.»، توبه(9):34.

 

4 ـ سبأ(34):39.

 

(353)

 

 

گويا نماز نخوانده است.»(1)

 

«مسأله 1972» زكات در نُه چيز واجب است:

 

اوّل: گندم، دوم: جو، سوم: خرما، چهارم: كشمش، پـنجـم: طـلا، شـشم: نقره، هفتم: شتر، هشتم: گاو، نهم: گوسفند و اگر كسى مالك يكى از اين نُه چيز باشد، با شرايطى كه بعد گفته مى‏شود، بايد مقدارى را كه معيّن شده به يكى از مصرف‏هايى كه دستور داده‏اند برساند.

 

 

شرايط واجب شدن زكات 

 

«مسأله 1973» زكات در صورتى واجب مى‏شود كه مال به مقدارِ نصاب ـ كه بعد گفته مى‏شود ـ برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرّف كند.

 

«مسأله 1974» در واجب شدن زكات در گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره، سال معتبر است؛ بدين ترتيب كه اگر انسان يازده ماه مالك گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد، در اوّل ماه دوازدهم ديگر نمى‏تواند در آن به گونه‏اى تصرّف كند كه مال را از بين ببرد و اگر تصرّف كند، ضامن است و چنانچه تا پايان ماه دوازدهم بقيه شرايط موجود باشد، پرداخت زكات واجب مى‏شود.

 

«مسأله 1975» اگر مالك گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بين سال بالغ شود، اوّل سال او براى تعلّق زكات، از تاريخ بلوغ او حساب مى‏شود.

 

«مسأله 1976» زكات گندم و جو وقتى واجب مى‏شود كه به آنها گندم و جو گفته شود و زكات كشمش وقتى واجب مى‏شود كه به آن انگور گفته شود و هنگامى كه خرما قدرى خشك شد كه به آن «تَمْرْ» بگويند، زكات آن واجب مى‏شود، ولى وقت دادن زكات در گندم و جو، هنگام خرمن شدن و جدا كردن كاه از آنها و در خرما و كشمش، هنگامى است كه وقت چيدن آنها رسيده باشد.

 

«مسأله 1977» اگر هنگام واجب شدن زكات گندم، جو، كشمش و خرما كه در مسأله

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1 ـ وسائل الشيعة، چاپ آل البيت، باب 3 از «أبواب ما تجب فيه الزكاة»،ح2،ج9،ص32.

 

(354)

 

 

پيش گفته شد، صاحب آنها بالغ باشد، بايد زكات آنها را بدهد.

 

«مسأله 1978» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال ديوانه باشد، زكات بر او واجب نيست؛ ولى اگر در مقدارى از سال ديوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد، چنانچه ديوانگى او به قدرى كم باشد كه مردم بگويند در تمام سال عاقل بوده، زكات بر او واجب است.

 

«مسأله 1979» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقدارى از سال مست يا بى‏هوش شود و يا هنگام واجب شدن زكات گندم، جو، خرما و كشمش مست يا بى‏هوش باشد، زكات از او ساقط نمى‏شود.

 

«مسأله 1980» اگر گاو، گوسفند، شتر، طلا يا نقره در بين سال از انسان غصب شود و نتواند در آن تصرّف كند، سال به هم مى‏خورد و از وقتى كه بتواند در آن تصرّف كند، دوباره سال شروع مى‏شود و نيز اگر زراعت گندم، جو، خرما و كشمش را از انسان غصب كنند و هنگامى كه زكات آن واجب مى‏شود در دست غصب كننده باشد، هنگامى كه به صاحب آن برمى‏گردد، زكات ندارد.

 

«مسأله 1981» اگر چيزى مانند طلا و نقره را كه در وجوب زكات آن، سال معتبر است، قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسى كه قرض داده چيزى واجب نيست و اگر زراعت گندم، جو، خرما و كشمش را قرض كند و در وقت وجوب زكات در ملك قرض كننده باشد، زكات آن بر وى واجب است و بر قرض‏دهنده چيزى واجب نيست.

 

 

زكات گندم، جو، خرما و كشمش 

 

«مسأله 1982» زكات گندم، جو، خرما و كشمش وقتى واجب مى‏شود كه به مقدار نصاب برسد و نصاب آنها «45 مثقال كمتر از 288 منِ تبريز» است كه تقريبا معادل «864 كيلوگرم» مى‏شود.

 

«مسأله 1983» اگر گندم، جو، غوره و خرما را پيش از زمان واجب شدن زكات

 

(355)

 

 

مصرف كنند، اگرچه به قدرى باشند كه چنانچه باقى مى‏ماندند، خشك شده آنها به اندازه نصاب مى‏رسيد، زكات آنها واجب نيست.

 

«مسأله 1984» اگر بعد از وجوب زكات و پيش از دادن آن، خود او و زن و فرزندانش از انگور، خرما، جو يا گندم متعلّق زكات بخورند يا مثلاً بدون قصد زكات، آن را به فقير بدهد، بايد زكات مقدارى را كه مصرف شده بپردازد.

 

«مسأله 1985» اگر بعد از آن كه زكات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، مالك آن بميرد، بايد مقدار زكات را از مال او بدهند؛ ولى اگر پيش از واجب شدن زكات بميرد، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب برسد، بايد زكات سهم خود را بدهد.

 

«مسأله 1986» كسى كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع‏آورى زكات است، هنگام خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا مى‏كنند و هنگامى كه وقت چيدن خرما و كشمش رسيد، مى‏تواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك ندهد و چيزى كه زكات آن واجب شده از بين برود، بايد عوض آن را بدهد.

 

«مسأله 1987» اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو، زكات آنها واجب شود، بايد زكات آنها را بدهد.

 

«مسأله 1988» اگر بعد از آن كه زكات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، بايد زكات آنها را بدهد.

 

«مسأله 1989» اگر شخصى گندم، جو، خرما يا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده يا شك كند كه فروشنده زكات آن را داده يا نه، چيزى بر او واجب نيست و اگر بداند كه زكات آن را نداده، معامله صحيح است و احتياج به اجازه حاكم شرع ندارد، خصوصا اگر بداند كه فروشنده به هنگام فروش، پرداخت زكات آن را از مال ديگر خود به عهده گرفته است؛ ولى چنانچه بعدا بفهمد كه فروشنده زكات را پرداخت نكرده است، بر او واجب است كه زكات را بپردازد و مى‏تواند پس از آن به فروشنده مراجعه كرده و آن را از وى مطالبه كند.

 

«مسأله 1990» اگر وزن گندم، جو، خرما و كشمش، هنگامى كه تازه است به

 

(356)

 

 

حدّ نصاب برسد اما بعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود، زكات آن واجب نيست.

 

«مسأله 1991» خرمايى كه تازه آن را مى‏خورند، چنانچه به اندازه‏اى باشد كه خشك شده آن به حدّ نصاب برسد، زكات آن واجب است.

 

«مسأله 1992» گندم، جو، خرما و كشمشى كه زكات آنها را داده، اگر چند سال نيز نزد او بماند، زكات ندارد.

 

«مسأله 1993» اگر گندم، جو، خرما و انگور از آب باران و يا مستقيما از آب نهر يا رودخانه يا رطوبت زمين آبيارى شود، زكات آن «يك دهم» محصول است و اگر با دلو يا پمپ و مانند آن آبيارى شود، زكات آن «يك بيستم» محصول است.

 

«مسأله 1994» اگر گندم، جو، خرما و انگور، هم از آب باران آبيارى شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه به گونه‏اى باشد كه بگويند آبيارى با دلو و مانند آن غلبه داشته، زكات آن «يك بيستم» است و اگر بگويند آبيارى با آب نهر و باران غلبه داشته، زكات آن «يك دهم» است؛ بلكه اگر نگويند آب باران و نهر غلبه داشته ولى آبيارى با آب باران و نهر بيشتر از آب دلو و مانند آن باشد، بنابر احتياط مستحب زكات آن «يك دهم» است.

 

«مسأله 1995» اگر شك كند كه آبيارى با آب باران شده يا با دلو و يا در زراعتى كه با هر دو آبيارى شده، شك كند كه غلبه با آب باران بوده يا با آب دلو، «يك بيستم» بر او واجب مى‏شود، اگرچه احتياط مستحب اين است كه «يك دهم» بدهد.

 

«مسأله 1996» اگر گندم، جو، خرما و انگور با آب باران و نهر آبيارى شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو نيز آبيارى شود و آب دلو به زياد شدن محصول كمك نكند، زكات آن «يك دهم» است و اگر با دلو و مانند آن آبيارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولى با آب نهر و باران نيز آبيارى شود و آنها به زياد شدن محصول كمك نكنند، زكات آن «يك بيستم» است.

 

«مسأله 1997» اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبيارى كنند و در زمينى كه كنار آن است زراعتى كنند كه از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبيارى نشود،

 

(357)

 

 

زكات زراعتى كه با دلو آبيارى شده، «يك بيستم» و زكات زراعتى كه كنار آن است، بنابر احتياط واجب «يك دهم» مى‏باشد

 

«مسأله 1998» مخارجى را كه براى گندم، جو، خرما و انگور كرده است، مى‏تواند از محصول كسر كند و چنانچه پس از كسر مخارج، باقى‏مانده به حدّ نصاب برسد، زكات واجب است.

 

«مسأله 1999» اگر بذرى كه به مصرف زراعت رسانده از آن خود او باشد، مى‏تواند به مقدار وزن آن از محصول كسر نمايد و اگر خريده باشد، مى‏تواند قيمتى را كه براى خريد پرداخت نموده، جزء مخارج حساب كند.

 

«مسأله 2000» اگر وسايل زراعت ملك خود او باشد، مى‏تواند كرايه آن‏ها را از مخارج حساب كند، به شرط اين كه اگر از آن‏ها در آن زراعت استفاده نمى‏كرد، مى‏توانست آن‏ها را كرايه بدهد و در غير اين صورت نمى‏تواند كرايه آن‏ها را از مخارج حساب نمايد؛ ولى چنانچه به واسطه زراعت مستهلك شده باشند، مى‏تواند هزينه استهلاك آن‏ها را جزء مخارج حساب نمايد.

 

«مسأله 2001» اگر در زمينى كه ملك خود اوست، زراعت كند، مى‏تواند اجاره آن را جزء مخارج حساب كند به شرط اين كه اگر در آن زراعت نمى‏كرد، مى‏توانست آن را اجاره بدهد.

 

«مسأله 2002» اگر صاحب زراعت و يا عيال وى مانند همسر و فرزندان در زراعت كار كنند، مى‏تواند اجرت كار آنان را جزء مخارج حساب كند، حتى اگر دستمزدى به آنان نپرداخته باشد، به شرط اين كه اگر در آن زراعت كار نمى‏كردند، مى‏توانستند با دريافت اجرت در محلّ ديگرى به كار مشغول شوند.

 

«مسأله 2003» اگر درخت انگور يا خرما را بخرد، قيمت آن جزء مخارج نيست، ولى اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد، پولى كه براى آن داده، جزء مخارج حساب مى‏شود.

 

«مسأله 2004» اگر زمينى را بخرد و در آن زمين، گندم يا جو بكارد، پولى كه براى

 

(358)

 

 

خريد زمين داده، جزء مخارج حساب نمى‏شود، اما مى‏تواند اجاره آن را به همان ترتيبى كه گفته شد، جزء مخارج حساب نمايد؛ ولى اگر زراعت را بخرد، پولى را كه براى خريد آن داده مى‏تواند جزء مخارج حساب نمايد و از محصول كم كند؛ اما بايد قيمت كاهى را كه از آن به دست مى‏آيد، از پولى كه براى خريد زراعت داده كسر نمايد، مثلاً اگر زراعتى را پانصد تومان بخرد و قيمت كاه آن صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را مى‏تواند جزء مخارج حساب نمايد.

 

«مسأله 2005» اگر وسايل و لوازمى را كه براى كشاورزى نياز دارد، بخرد و به سبب زراعت، آن‏ها به كلّى از بين بروند، مى‏تواند قيمت آن‏ها را جزء مخارج حساب نمايد و اگر از بين نروند، نمى‏تواند قيمت آن‏ها را از مخارج حساب نمايد، ولى همان گونه كه گفته شد، مى‏تواند كرايه آن‏ها را جزء مخارج زراعت به حساب آورد.

 

«مسأله 2006» اگر در يك زمين، جو، گندم و چيزى مثل برنج و لوبيا كه زكات آن واجب نيست بكارد، خرج‏هايى كه براى هر كدام از آنها كرده فقط براى همان حساب مى‏شود؛ ولى اگر براى هر دو، مخارجى كرده باشد، بايد مخارج را به نسبت هر يك تقسيم نمايد.

 

«مسأله 2007» اگر براى سال اوّل عملى مانند شخم زدن انجام دهد، اگرچه براى سال‏هاى بعد نيز فايده داشته باشد، بايد مخارج آن را از سال اوّل كسر كند؛ ولى اگر مثلاً عمل شخم زدن را براى اين كه چند سال مفيد باشد انجام دهد، بايد مخارج آنها را بين همان چند سال تقسيم نمايد.

 

«مسأله 2008» اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با يكديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يك وقت به دست نمى‏آيد، گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يك سال حساب شوند، چنانچه چيزى كه اوّل مى‏رسد به اندازه نصاب باشد، بايد زكات آن را هنگامى كه مى‏رسد بدهد و زكات بقيّه را هر وقت به دست آمد ادا نمايد و اگر آنچه اوّل مى‏رسد به اندازه نصاب نباشد، چنانچه نداند كه مجموع محصول به حد نصاب مى‏رسد يا نه، صبر مى‏كند تا بقيّه آن برسد؛ پس اگر همه

 

(359)

 

 

زراعت‏ها روى هم به مقدار نصاب شوند، زكات آنها واجب است و اگر همه آنها به مقدار نصاب نرسند، زكات آنها واجب نيست و همچنين اگر بداند كه مجموع محصول به حد نصاب خواهد رسيد و اطمينان داشته باشد كه محصول اوّل به واسطه غصب يا آفت و مانند آن از بين نخواهد رفت و يا به فروش نرسيده و يا خورده نخواهد شد، مى‏تواند تا رسيدن بقيّه محصول، پرداخت زكات را به تأخير بيندازد.

 

«مسأله 2009» اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه بدهد، حكم آن مانند مسأله قبل است كه ذكر شد.

 

«مسأله 2010» اگر مقدارى خرما يا انگور تازه داشته باشد كه خشك شده آن به اندازه نصاب شود، چنانچه به قصد زكات از تازه آن به اندازه‏اى به مستحق بدهد كه اگر خشك شود، به اندازه زكاتى مى‏شود كه بر او واجب خواهد شد، اشكال ندارد.

 

«مسأله 2011» زكات گندم، جو، كشمش و خرما را يا بايد از خود محصولى كه زكات به آن تعلّق گرفته بدهند ويا به جاى آن پول بپردازند و دادن چيزى غير از پول به عنوان قيمت زكات، خالى از اشكال نيست.

 

«مسأله 2012» اگر كسى كه بدهكار است، بميرد و مالى داشته باشد كه زكات آن در حال زنده بودن او واجب شده بوده، بايد اوّل تمام زكات را از مالى كه زكات آن واجب شده بدهند و بعد قرض او را ادا نمايند.

 

«مسأله 2013» اگر كسى كه بدهكار است، بميرد و گندم، جو، خرما يا انگور داشته باشد كه هنوز زكات آن واجب نشده و پيش از آن كه زكات اينها واجب شود، ورثه قرض او را از مال ديگرى بدهند، چنانچه سهم هر يك از ورثه به حد نصاب برسد، بايد زكات بدهد و اگر پيش از آن كه زكات اينها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مجموع مال ميّت فقط به اندازه بدهى او و يا كمتر از آن باشد، واجب نيست زكات اينها را بدهند و اگر مال ميّت بيشتر از بدهى او باشد، بايد بدهى او را نسبت به جميع مال محاسبه كنند و نسبت آن با مال هر چه باشد به همان اندازه از اجناسى كه مورد زكات است كسر كنند، سپس سهم هر يك از ورثه از مال زكوى به اندازه نصاب برسد، زكات بر

 

(360)

 

 

او واجب مى‏شود.

 

«مسأله 2014» اگر گندم، جو، خرما و كشمشى كه زكات آنها واجب شده، خوب و بد داشته باشد، بايد زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد.