صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
احكام دفن ميّت
موضوع: کتب استفتائی

 

احكام دفن ميّت

 

مسأله 665: واجب است ميّت را، طورى در زمين دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند، بدنش را بيرون آورند و اگر ترس آن باشد كه جانورى، بدن او را بيرون آورد، بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.

 

مسأله 666: اگر دفن ميّت در زمين ممكن نباشد، مى توانند به جاى دفن، او را در بنا يا تابوت بگذارند.

 

مسأله 667: ميّت را بايد در قبر، بر پهلوى راست طورى بخوابانند كه جلوى بدن او، رو به قبله باشد.

 

مسأله 668: اگر كسى در كشتى بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمى شود و بودن او در كشتى مانعى ندارد، بايد صبر كنند تا به خشكى برسند و او را در زمين دفن كنند وگرنه، بايد در كشتى غسلش بدهند، حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميّت، چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيندازند، يا او را در خُمره اى بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند.

 

مسأله 669: اگر بترسند كه دشمن قبر ميّت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و مثلا گوش يا بينى و يا اعضاى ديگر او را ببرد، لازم است او را مخفيانه دفن نمايند كه دشمن به او نرسد.

 

مسأله 670: مخارج انداختن در دريا و محكم كردن قبر ميّت، در صورتى كه لازم باشد، از اصل مال ميّت برداشته مى شود.

 

مسأله 671: اگر زن كافره بميرد و بچّه در شكم او مرده باشد، يا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچّه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر، بر پهلوى چپ و پشت به قبله بخوابانند كه روى بچّه به طرف قبله باشد.

 

مسأله 672: دفن مسلمان، در قبرستان كفّار و دفن كافر، در قبرستان مسلمانان جايز نيست.

 

مسأله 673: دفن مسلمان، در جايى كه بى احترامى به او باشد مانند جايى كه خاك روبه و كثافت مى ريزند، جايز نيست.

 

مسأله 674: دفن ميّت، در جاى غصبى و در زمينى كه براى غير از دفن كردن وقف شده، جايز نيست.

 

مسأله 675: دفن ميّت، در قبر مرده ديگر جايز نيست، مگر قبر كهنه شده و ميّت اوّلى از بين رفته باشد، ولى دفن در قبرهاى چند طبقه جايز مى باشد.

 

مسأله 676: چيزى كه از ميّت جدا مى شود اگرچه مو، ناخن و دندان باشد، بايد با او دفن شود امّا دفن ناخن و دندانى كه در حال زندگى از انسان جدا مى شود مستحب است.

 

مسأله 677: اگر كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد، بايد درِ چاه را ببندند و همان چاه را، قبر او قرار دهند.

 

مسأله 678: اگر بچّه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم، براى مادر خطر داشته باشد بايد به آسانترين راه، او را بيرون آورند و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه، قطعه كنند اشكال ندارد.

 

مستحبّات دفن

مسأله 679: مستحب است قبر را به اندازه قدّ انسان معمولى، گود كنند و ميّت را در نزديك ترين قبرستان دفن نمايند، مگر آنكه قبرستان دورتر از جهتى بهتر باشد، مثلا مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند يا مردم براى زيارت اهل قبور و خواندن فاتحه بيشتر به آنجا بروند.

 

مسأله 680: مستحب است جنازه را در چند ذرعى قبر، سه مرتبه زمين بگذارند و كم كم نزديك ببرند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند. و اگر ميّت مرد است در دفعه سوم، طورى بر زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعه چهارم، از طرف سر وارد قبر نمايند. و اگر زن است، در دفعه سوم، طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن، پارچه اى روى قبر بگيرند.

 

مسأله 681: مستحب است جنازه را به آرامى از تابوت برداشته و وارد قبر كنند، دعاهايى كه پيش از دفن و هنگام دفن وارد شده بخوانند، بعد از آنكه ميّت را، در لحد گذاشتند، گره هاى كفن را باز كنند، صورت ميّت را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او بسازند و پشت ميّت، خشت خام يا كلوخى بگذارند كه ميّت به پشت بر نگردد.

 

مسأله 682: مستحب است پيش از آنكه لَحَد را بپوشاند، دست راست را به شانه راست ميّت بزنند و دست چپ را محكم بر شانه چپ او بگذارند و دهان را نزديك گوش او ببرند و به شدّت حركت دهند و سه مرتبه بگويند: « اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا فُلان بن فُلان » و به جاى « فُلان بن فُلان » اسم ميّت و پدرش را بگويند، سپس بگويند: « هَلْ أنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذي فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ أنَّ مُحَمَّداً صَلّىَ اللّهُ عَلَيْه وَ آلِهِ وَ سَلَّم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَّبييّنَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلينَ، وَ أنَّ عَليّاً أميرُالمؤْمِنينَ وَ سَيِّدُ الوَصِيِّينَ وَ إمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَى العالَمِينَ، وَ أنَّ الحَسَنَ وَ الْحُسَينَ وَ عَلىِّ بنَ الحُسَيْنَ وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلى وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَر وَ عَلىَّ بْنَ مُوسى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلى وَ عَلىَّ بْنَ مُحَمَّد وَ الحَسَنَ بْنَ عَلى وَ القائِمَ الحُجَّةَ المَهْدي صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِم أئِمَّةُ المُؤمنينَ وَ حُجَجُ اللّه عَلَى الخَلْقِ أجْمَعينَ وَ أئمَّتُكَ أئمَّةُ هُدىً أبْرار، يا فُلان بن فُلان ( و به جاى فلان بن فلان اسم ميّت و پدرش را بگويند )، سپس بگويند: « إذا أَتاكَ الْمَلَكانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى وَ سَألاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنْ دينِكَ وَ عَنْ كِتابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ أَئِمَّتِكَ فَلا تَخَفْ وَ لا تحَْزَنْ وَ قُلْ في جَوابِهِما: اَللّهُ رَبّي، وَ مُحَمَّدٌ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبيّي، وَ الإسْلامُ ديني، وَ القُرْآنُ كِتابي، وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتي، وَ أميرُالمؤمِنينَ عَلىُ بنُ أبي طالِب إمامي، وَ الحَسَنُ بنُ عَلى المُجْتَبى إمامي، وَالحُسَيْنُ ابنُ على الشَهيدُ بِكَرْبَلا إمامي، وَ عَلىٌ زَيْنُ العابدينَ إمامي، وَ مُحَمَّدٌ الباقرَ إمامي، وَ جَعْفَرٌ الصادِقُ إمامي، وَ مُوسَى الكاظِمُ إمامي، وَ عَلىٌ الرِضا إمامي، وَ مُحمَّدٌ الجَوادُ إمامي، وَ علىٌ الهادي إمامي، وَ الْحَسَنُ العَسْكَرىُّ إمامي، و الْحُجَّةُ المُنْتَظَرُ إمامي، هؤلاء صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أجْمَعينَ أئِمَّتي وَ سادَتي وَ قادَتي وَ شُفَعائي، بِهِمْ أتَوَلّى وَ مِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّأُ فِي الدُنْيا وَ الآخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ يا فُلان بنُ فُلان » ( و به جاى فلان بن فلان اسم ميّت و پدرش را بگويند ) سپس بگويند: « أَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلّىَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ أَنَّ عَلىَّ بْنَ أبي طالب وَ أولادَهُ المَعْصُومينَ الائِمّةَ الأحَدَ عَشَر نِعْمَ الأئِمَّةُ و أَنَّ ما جاءَ بهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ حَقٌّ، وَ أنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ سُؤالَ مُنْكَر وَ نَكير في القَبْرِ حَقٌّ، وَ البَعْثَ حَقٌّ، وَ النُّشُورَ حَقٌّ، وَ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ الميزانَ حَقٌّ، وَ تَطائِرَ الكُتُبِ حَقٌّ، وَ أَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ، وَ النّارَ حَقٌّ، وَ أنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها، وَ أَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ في القُبُور » سپس بگويند: « أَفَهِمْتَ يا فُلان » و به جاى فلان اسم ميّت را بگويند، پس از آن بگويند: « ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هَداكَ اللّهُ إلى صِراط مُسْتَقيم، عَرَّفَ اللّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أوْلِيائِكَ في مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ » سپس بگويند: « اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ و أصْعِدْ بِرُوحِهِ إلَيْكَ وَ لَقِّهِ مِنْكَ بُرْهاناً، اللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ ».

 

مسأله 683: مستحب است كسى كه ميّت را در قبر مى گذارد، با طهارت، سر برهنه و پا برهنه باشد، از طرف پاى ميّت، از قبر بيرون آيد و غير از خويشان ميّت، كسانى كه حاضرند با پشت دست، خاك بر قبر بريزند و بگويند: (إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ) و اگر ميّت زن است، كسى كه با او محرم مى باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمى نباشد، خويشانش او را در قبر بگذارند.

 

مسأله 684: مستحب است قبر را، مربّع يا مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت، از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود، روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشيدن آب، كسانى كه حاضرند دستها را برقبر بگذارند، انگشتها را باز كرده، در خاك فرو برند و هفت مرتبه، سوره قدر: (إنّا أَنْزَلْناهُ) بخوانند، براى ميّت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند: « اللّهُمَّ جافِ الارْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ أصْعِدْ إلَيْكَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْكَ رِضْواناً وَ أسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنيهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواكَ ».

 

مسأله 685: پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كرده اند، مستحب است ولىّ ميّت، يا كسى كه از طرف ولىّ اجازه دارد، دعاهايى را كه وارد شده به ميّت تلقين كند.

 

مسأله 686: بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سلامتى دهند، ولى اگر مدّتى گذشته است كه با سر سلامتى دادن، مصيبت يادشان مى آيد، ترك آن بهتر است و نيز مستحب است تا سه روز، براى اهل خانه ميّت، غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.

 

مسأله 687: مستحب است انسان در مرگ خويشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميّت را ياد مى كند (إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ )بگويد، براى ميّت قرآن بخواند، بر سر قبر پدر و مادر از خدا حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

 

مسأله 688: جايز نيست كه انسان در مرگ كسى، صورت و بدن را بخراشد و بر خود لطمه بزند، مگر از براى معصومين(عليهم السلام) كه هرگونه عزادارى جايز، بلكه مستحب مى باشد.

 

مسأله 689: پاره كردن يقه، در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست و در مصيبت آنان يقه پاره كردن جايز است، اگرچه احوط ترك آن است.

 

مسأله 690: اگر زن در عزاى ميّت، صورت خود را بخراشد يا موى خود را بكند، بايد يك برده آزاد كند، يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند و همچنين است اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند.

 

مسأله 691: بهتر است هنگام گريه بر ميّت، صدا را خيلى بلند نكنند امّا براى معصومين(عليهم السلام) و مانند آنها اشكال ندارد.

نماز وحشت

مسأله 692: مستحب است در شب اوّل موت، دو ركعت نماز وحشت براى ميّت بخوانند، به اين صورت: در ركعت اوّل، بعد از حمد يك مرتبه آية الكرسى و در ركعت دوّم، بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر: (إنّا أَنْزَلْناهُ ) و بعد از سلام نماز بگويند: « اللّهُمَّ صَلِّ عَلىَ مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ ابْعَثْ ثَوابَها إلى قَبْرِ فُلان » و به جاى كلمه « فلان » اسم ميّت را بگويند.

 

مسأله 693: مى توان نماز وحشت را، در هر موقع از شب اوّل موت خواند، ولى بهتر است در اوّل شب، بعد از نماز عشا خوانده شود.

 

مسأله 694: اگر بخواهند ميّت را به شهر دورى ببرند يا به جهت ديگرى دفن او به تأخير بيفتد، بهتر است نماز وحشت را همان شب اوّل مرگ او بخوانند و اگر جمع كنند احوط است.

نبش قبر

مسأله 695: نبش قبر مسلمان، يعنى شكافتن قبر او، اگرچه طفل يا ديوانه باشد حرام است، ولى اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.

 

مسأله 696: نبش قبر پيامبران، امامان، امامزاده ها، شهدا، علما و صلحا اگرچه سالهاى بسيارى بر آن گذشته باشد، حرام است.

 

مسأله 697: شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست، اوّل: ميّت در زمين غصبى، دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آنجا بماند. دوم: كفن يا چيز ديگرى كه با ميّت دفن شده، غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزى از مال خود ميّت، كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند آن چيز در قبر بماند. سوم: ميّت بى غسل و يا بى كفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرعى كفن شده و يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند. چهارم: براى ثابت شدن حقّى بخواهند بدن ميّت را ببينند. پنجم: ميّت را در جايى كه بى احترامى به اوست، مانند قبرستان كفّار يا جايى كه كثافت و خاك روبه مى ريزند دفن كرده باشند. ششم: براى يك مطلب شرعى كه اهميّت آن از شكافتن قبر بيشتر است، قبر را بشكافند، مثلا بخواهند بچّه زنده را از شكم زن حامله اى كه دفن شده بيرون آورند. هفتم: بترسند درنده اى بدن ميّت را پاره كند، يا سيل او را ببرد و يا دشمن بيرون آورد. هشتم: قسمتى از بدن ميّت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند، ولى بنابر احتياط واجب، آن قسمت از بدن را، طورى در قبر بگذارند كه بدن ميّت ديده نشود.