موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
▲وکــالــت (مسئله 1915 تا 1927)
مسأله 1915ـ «وکالت» آن است که انسان کارى که شرعاً مى تواند در آن دخالت و تصرّف کند به دیگرى واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد، مثلاً کسى را وکیل کند که خانه او را بفروشد، یا همسرى را براى او عقد کند و در صورتى که شرایط در آن جمع باشد صحیح است.
مسأله 1916ـ وکیل و موکّل هر دو باید عاقل و بالغ و رشید (کسى که اموال خود را بیهوده مصرف نکند) باشند و وکالت را از روى قصد و اختیار انجام دهند.
مسأله 1917ـ قرارداد وکالت را مى توان به وسیله خواندن صیغه فارسى یا عربى یا هر زبان دیگر انجام داد، همچنین اگر عملاً به دیگرى بفهماند که او را وکیل کرده و او هم عملاً بفهماند که قبول نموده است (مثلاً مال خود را براى فروختن به او بسپارد و او هم قبول کند) آن نیز صحیح است.
مسأله 1918ـ هرگاه انسان کسى را که در شهر دیگر است وکیل نماید و براى او وکالتنامه بفرستد و او قبول کند، وکالت صحیح است، هرچند وکالتنامه بعد از مدّتى بدست او برسد وکارهاى وکیل بعد ازرسیدن وکالتنامه و قبول آن صحیح خواهد بود.
مسأله 1919ـ وکالت در کارهاى حرام، یا در امورى که وکیل قدرت انجام آن را عقلاً یا شرعاً ندارد باطل است، مثلاً شخصى که در حال احرام است چون نباید صیغه عقد ازدواج را بخواند نمى تواند براى خواندن صیغه از طرف دیگرى وکیل شود.
مسأله 1920ـ هرگاه انسان کسى را براى انجام تمام کارهاى خودش یا قسمت معیّنى از کارها (مثلاً آنچه مربوط به اموال اوست) وکیل کند جایز است، ولى اگر براى یکى از کارها بدون این که آن کار را معیّن نماید، وکیل کند صحیح نیست.
مسأله 1921ـ هرگاه کسى وکیل خود راعزل کند، بعد از رسیدن این خبر به او برکنار مى شود، ولى اگر پیش از رسیدن این خبر به او کارى را انجام داده باشد صحیح است، امّا وکیل هرموقع بخواهد مى تواند از وکالت کنار برود هرچند موکّل غایب باشد.
مسأله 1922ـ وکیل نمى تواند براى انجام کارى که به او واگذار شده دیگرى را وکیل کند، مگر این که موکّل به او اجازه داده باشد که از طرف خودش یا از طرف او وکیل بگیرد، در این صورت مى تواند هر طور که به او اجازه داده است عمل نماید.
مسأله 1923ـ هرگاه انسان با اجازه موکّل کسى را از طرف او وکیل نماید نمى تواند آن وکیل را عزل کند و اگر وکیل اوّل بمیرد یا از وکالت کناره گیرى کند وکالت دومى باطل نمى شود، ولى اگر با اجازه موکّل کسى را از طرف خودش (از طرف وکیل) وکیل نماید هم موکّل مى تواند او را عزل کند و هم وکیل اوّل و اگر وکیل اوّل بمیرد یا عزل شود وکالت دومى هم از بین مى رود.
مسأله 1924ـ هرگاه چند نفر را براى انجام کارى وکیل کند و به آنها بگوید هر کدام از شما وکیل من هستید، در این صورت هر یک از آنان کار را انجام دهد صحیح است و چنانچه یکى از آنها بمیرد، وکالت دیگران باطل نمى شود و اگر بگوید همه باهم وکیل من هستید هیچ کدام به تنهایى نمى تواند کارى انجام دهد و اگر یکى از آنان بمیرد وکالت دیگران هم باطل مى شود.
مسأله 1925ـ هرگاه وکیل یا موکّل از دنیا برود یا دیوانه شود وکالت باطل مى شود، هر چند دیوانه بعداً عاقل گردد، دیوانگى موقّت نیز بنابر احتیاط باعث باطل شدن وکالت است، ولى بى هوشى موقّت موجب باطل شدن وکالت نیست.
مسأله 1926ـ هرگاه کسى را براى انجام کارى وکیل کند و حقّى براى او قرار دهد باید بعد از انجام کار، آن را بپردازد.
مسأله 1927ـ اگر وکیل در نگهدارى اموالى که در اختیار اوست کوتاهى کند، یا غیر از آن تصرفى که به او اجازه داده شده تصرّف دیگرى بنماید و آن مال از بین برود یا ناقص شود، ضامن است، ولى اگر بعد از آن تصرّف، مال باقى باشد و در آن تصرّفاتى را که اجازه داده بکند آن تصرّف صحیح است.